تاریخ انتشار: 
1396/11/10

خودشیفتگانِ گروهی مشتاقِ افراط‌گرایی‌اند

آگنیشکا گولچ دو زاوالا

در سال ۲۰۰۷، یک معلم بریتانیایی در سودان بنا بر قانون شریعت به زندان محکوم شد زیرا به شاگردان خود اجازه داده بود خرس عروسکی کلاس را «محمد» بنامند. یک روز پس از اعلام این حکم، بیش از ده هزار نفر به خیابانهای خارطوم آمدند و خواهان اعدام او به دلیل توهین به مقدسات شدند.


دلایل متعددی برای این نام‌گذاری وجود داشت (کودکان این نام را با رأی‌گیری برگزیده بودند، و محمد یکی از نام‌های رایج در سودان است) اما چون، بنا بر تلقی برخی افراد، عمل این معلم توهین به کل یک گروه بود، او با چنین خصومت فوق‌العاده‌ای مواجه شده بود. در سال 2014، معترضان آرژانتینی یکی از گروه‌های تولید برنامه‌ی مجموعه‌ی تلویزیونی «تخت‌گاز» را مجبور به ترک کشور کردند زیرا پلاک یکی از خودروهای برنامه موجب خشم آنان شده بود. پلاک این خودرو H982 FKL بود که به باور مردم آرژانتین اشاره‌ای طعنه‌آمیز به جنگ فالکلند در سال 1982 داشت. طبیعی است که این مسئله احتمالاً یک تصادف یا اشتباه بوده، اما همین توهینی به آرژانتین تلقی شد و خشونتی انتقام‌جویانه به دنبال داشت.

در این نمونه‌ها، کسانی که احساس می‌کردند به گروه آنان توهین شده است حتماً احترام بسیاری برای گروه خود قائل بودند. اما تمام کسانی که برای گروه خود احترام بسیاری قائلاند، اگر وجهه‌ی گروه با تهدید مواجه شود (چه این تهدید واقعی باشد و چه ناشی از تصورات آنان)، احساس نمی‌کنند به آنان توهین شده است و دست به انتقام‌جویی نمی‌زنند. پس چرا برخی احساس می‌کنند به گروه آنان توهین شده است و برخی دیگر چنین احساسی ندارند؟ چرا برخی احساس می‌کنند به گروه آنان توهین شده است، وقتی در واقع کسی قصد توهین نداشته و تفسیرهای دیگری از ماجرا وجود دارد؟

پژوهش‌های من در دانشگاه گلدسمیتس لندن نشان می‌دهد کسانی که در آزمون خودشیفتگیِ گروهی امتیازِ بالایی کسب می‌کنند حتی نسبت به کوچک‌ترین حملات به وجهه‌ی گروه خود حساسیت بسیار بالایی نشان می‌دهند. افرادی که شخصیت خودشیفته دارند تصورات اغراق‌آمیزی در مورد خود دارند، اما خودشیفتگانِ گروهی برداشتی اغراقآمیز در مورد توهین به وجههی گروه خود دارند و واکنشهای پرخاشگرانهای در مقابل آن نشان میدهند. خودشیفتگانِ گروهی تصور می‌کنند دیگران به اهمیت و ارزش گروه‌های آنان توجه کافی نشان نمی‌دهند. آن‌ها احساس می‌کنند گروه آنان شایسته‌ی برخوردی ویژه است، و اصرار دارند که گروه‌شان توجه و احترامی را دریافت کند که سزاوار آن است. به عبارت دیگر، خودشیفتگیِ گروهی یعنی باوری اغراق‌آمیز در مورد اهمیت گروه و درخواست از دیگران برای تأیید این امر.

اما خودشیفتگانِ گروهی برداشتی اغراقآمیز در مورد توهین به وجههی گروه خود دارند و واکنشهای پرخاشگرانهای در مقابل آن نشان میدهند.

برای خودشیفتگان گروهی، عضویت در یک گروهِ ارزشمند کافی نیست. آنان انرژی خود را در راه بهسازی گروه و ارزش‌های آن صرف نمی‌کنند. این افراد به پایش دیگران، به ویژه گروه‌های دیگر، می‌پردازند تا ببینند آیا آن‌ها به ارزش‌های والا و اهمیت استثناییِ این گروه اذعان دارند یا خیر. بی‌گمان، خودشیفتگانِ گروهی خواهان برخورداری از امتیازهای ویژهاند، و به دنبال حقوق برابر نیستند. نیاز این افراد به تأیید وجهه‌ی اغراق‌آمیزِ گروه از جانب دیگران (که خصوصیتی منفی به حساب می‌آید) آنان را از کسانی که صرفاً نگرش و احساساتی مثبت به گروه خود دارند متمایز می‌کند.

در ترکیه، خودشیفتگانِ گروهی از بحران اقتصادی اروپا لذت میبردند زیرا از این که کشورشان در اتحادیهی اروپا پذیرفته نشده آزردهخاطر بودند. در پرتغال، این گروه از بحران اقتصادی آلمان شادمان بودند زیرا تصور می‌کردند به علت جایگاه آلمان در اتحادیه‌ی اروپا به کشور آنان بی‌اعتنایی شده است. خودشیفتگانِ گروهی در لهستان سازندگانِ فیلم لهستانی پیامد (2012) را آماج حملات خود ساختند زیرا این فیلم روایتگر کشتار یِدوابنه در سال 1941 بود که در جریان آن روستائیان خانه‌های همسایگان یهودی خود را سوزاندند اما نازی‌ها را مقصر جلوه دادند. حتی زمانی که هنرپیشه‌ی نقش اول فیلم به شوخی مطلبی درباره‌ی حکومت پوپولیست کشور (حکومتی که از حمایت خودشیفتگانِ گروهی برخوردار است) عنوان کرد، با تهدید‌های فیزیکی و آزار و اذیت اینترنتی مواجه شد.

خودشیفتگانِ گروهی زمانی که پای گروه خودشان در میان باشد، ابداً با کسی شوخی ندارند. آن‌ها در واکنش به هرچه که توهین به گروه خود تلقی می‌کنند برخورد مجازات‌گرانه‌ی بی‌تناسبی دارند، حتی هنگامی که آن توهین امری قابل بحث و بررسی باشد، یا دیگران آن را اهانت‌آمیز ندانسته باشند، یا گروه دیگری که آن عمل را انجام داده منظورش اهانت کردن نبوده باشد. برخلاف خودشیفتگان فردی، خودشیفتگانِ گروهی نمی‌توانند ارتباط خود با گروه را، حتی اگر گروهی نامحبوب یا مورد انتقاد باشد، قطع کنند. خودشیفتگانِ گروهی ارزشِ شخص خودشان را در عظمت گروه‌شان می‌بینند، و انگیزه و تلاش آن‌ها در جهت تقویت گروه‌شان است نه خودشان.

تصور تیم پژوهشی ما این است که معیارهای خودشیفتگیِ گروهی همواره درباره‌ی بخشی از مردم هر جامعه و گروهی صادق خواهد بود. اما ممکن است تمام اعضای گروه دچار آن شوند و در نتیجه به نحوی ناگهانی و غیرمنتظره تنش بین گروه‌ها شدت بگیرد یا گروه‌های اقلیت با واکنش‌های تعصب‌آمیز مواجه شوند. به باور تیم پژوهشی ما، خطر خودشیفتگیِ گروهی زمانی بیشتر می‌شود که به صورت یک سندرومِ گروهی ظاهر شود – یعنی زمانی که اکثر اعضای گروه به این باور برسند که به گروه شایسته‌ی آنان توجه درخور نشان داده نمی‌شود و این امر به روایتی غالب درباره‌ی گذشته و حالِ گروه مبدل شود.

این‌گونه خودشیفتگیهای گروهی بسیار مهلک است و میتواند علت بروز پدیدههایی مانند یهودستیزی و حتی احتمالاً دو جنگ جهانی را توضیح دهد. حتی می‌تواند توضیح دهد که چرا در سال 2015 به دفتر شارلی ابدو، نشریه‌ای فرانسوی که کاریکاتورهای بحث‌انگیز پیامبر اسلام را منتشر کرده بود، حمله شد. پژوهش‌های اخیر کاتاژینا یاشکو و همکارانش در «کنسرسیوم ملی برای بررسی تروریسم و واکنش به تروریسم» در دانشگاه مریلند، نشان می‌دهد که خودشیفتگانِ گروهیِ فعال در شبکه‌های اجتماعیِ افراطی، مستعد مشارکت در خشونت سیاسی و تروریسم هستند.

خودشیفتگیِ گروهی حتی می‌تواند رفتارهای سیاسی در دموکراسی‌های تثبیت‌شده را نیز توضیح کند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که خودشیفتگیِ گروهی در سطح ملی در رفتار رأیدهندگان آمریکایی تأثیرگذار بوده است: علاوه بر گرایش حزبی، این قوی‌ترین عامل برای پیش‌بینی پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 بود. خودشیفتگی گروهی می‌تواند رأی مثبت به «برگزیت» در سال 2016 را نیز توضیح دهد، زیرا تأثیر ترس از مهاجران و خارجی‌ها را بر اساس آن می‌شد پیش‌بینی کرد.

اخیراً دانشمندان در دانشگاه پنسیلوانیا با استفاده از فن‌آوری اف‌ام‌آر‌آی از مغز خودشیفتگان تصویربرداری کرده‌اند و به شواهدی فیزیولوژیک دست یافته‌اند مبنی بر این که طرد اجتماعی برای خودشیفتگان تجربه‌ی بسیار دردناکی است، هرچند که آن‌ها خود این مسئله را انکار می‌کنند. این مسئله اهمیت زیادی دارد زیرا یافته‌های دیگری هم اخیراً نشان داده‌اند که مردم از واکنش پرخاشگرانه به طرد شدن لذت می‌برند. هرچند هنوز باید پژوهش‌های بیشتری انجام شود، احتمالاً خودشیفتگانِ گروهی نیز زمانی که گروه‌شان با انتقاد یا طرد مواجه شده یا به هر نحوی موقعیت آن متزلزل شود، احساس اندوه و پریشانی می‌کنند.

آیا راهی وجود دارد که بتوان به کمک آن پیوند بین خودشیفتگیِ گروهی و گرایش به واکنش‌های خشم‌آلود نسبت به رفتارها و رویدادهای کم‌اهمیت را تضعیف کرد؟ یافتن پاسخی برای این پرسش موضوع پژوهش‌های کنونی من و همکارانم در دانشگاه گلدسمیتس است. اگر بتوانیم احساس خصومت را در افرادی که امتیاز بالایی در آزمون خودشیفتگیِ گروهی کسب میکنند از بین ببریم، شاید بتوانیم گروههای خودشیفته و افراطگراییِ آنان را مهار کنیم.

 

برگردان: هامون نیشابوری


آگنیشکا گولچ دو زاوالا پژوهشگر و استاد روان‌شناسی در دانشگاه گلدسیمتس لندن است. آن‌چه خواندید برگردانِ این نوشته‌ی اوست:

Agnieszka Golec de Zavala, ‘Why Collective Narcissists Are So Politically Volatile,’ Aeon, 12 January 2018.