نسرین ستوده، صدای امنیت
چیزی که نسرین ستوده را همیشه برایم از دیگران متمایز میکرد شکل استفادهی او از کلمهها و جملات بود. آهنگین. دقیق. با صلابت. این سهتا را گذاشته بود کنار تسلطی که به کتابهای حقوقی ایران داشت. همین میشد که شنیدن صدایش حتی در پراضطرابترین لحظهها امنیت میآورد. از کلامش آگاهانه برای در آغوش گرفتن موکلی که در آن فضای پر از خشونت نیاز به احساس امنیت داشت، استفاده میکرد. یادم است که یک بار وقتی در پارک اندیشهی تهران یکی از آدمهای خوب شهر را بازداشت کردند به او تلفن کردم. مطمئن نیستم؛ اما احتمالاً اولین باری بود که با او همکلام میشدم. سلام کردم. قصه را گفتم. از همان چند لحظهای که به قصهی من گوش میداد معلوم بود که توانایی عجیبی در شنیدنِ دیگری دارد. با تمرکز. خیرخواه. همنشین. قصه که تمام شد شروع به صحبت کرد. جوری حرف میزد که انگار برای انتخاب هر واژه ساعتها زمان گذاشته است. از یک جای عمیق میآمد. از یک جای قوی و خیرخواه و عمیق.
زندانی کردن نسرین ستوده بیمعنی است. او چه این طرف میلهها باشد چه آنطرف، همان آدم است. با همان دقت و وسعت نظر. محدود کردن بدن او به یک چاردیواری از زیباییِ او نمیکاهد. از شما اما چرا.
فکر کردن به صدای او در همین ساعتی که این چند خط را نوشتهام به من قوت قلب داده است. احساس میکنم نسبت به چند دقیقه پیش آدم قویتری هستم. شجاعت بیشتری دارم که بگویم میلههای زندان را بردارید. او دشمن شما نیست. از ناامنیهای خود برای او بگویید. از ترسهاتان. از فرارهاتان. از چیزهایی که نمیخواهید با آنها روبرو شوید. اگر واقعی باشید و جسور، و در شرایطی عادلانه، مطمئن باشید نسرین ستوده در آغوشتان خواهد گرفت.
*علی عبدی از فعالان «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز» است. او در نوروز سال ۱۳۸۸ وقتی به ملاقات خانوادههای زندانیان سیاسی میرفت بازداشت شد و نسرین ستوده وکالت او را بر عهده گرفت.