تاریخ انتشار: 
1397/03/08

چگونه می‌شود در انتخابات تقلب کرد

نیک چیزمن – آمول راجان

نیک چیزمن، استاد دموکراسی در دانشگاه بیرمنگام، یکی از مؤلفان کتاب جدیدی است با عنوان «چگونه می‌شود در انتخابات تقلب کرد». به عقیده‌ی او انتخابات احتمالاً اصل ذات دموکراسی است؛ اما در حالی که شمار انتخابات در اطراف و اکناف جهان در حال افزایش است، کیفیت دموکراسی افت کرده است. آمول راجان، گزارشگر بی‌بی‌سی، علت این پدیده را از او جویا می‌شود.


آمول راجان: اکنون این بحث رایجی شده است که ما در دوران رکود و پس‌روی دموکراسی زندگی می‌کنیم. بر اساس این بحث، اقتدارگرایان و خودکامگان در حال پیشروی‌اند، نهادهایی که تکثرگرایی غربی را حفظ می‌کردند تجزیه شده‌اند، و اندیشه‌ی ملی‌گرایی از نو ابراز وجود کرده است. مسئله این است که چرا حکومت‌های اقتدارگرا و خودکامه بیشتر از گذشته انتخابات برگزار می‌کنند اما دموکراسی در کشورهایشان پیشرفت نمی‌کند؟

نیک چیزمن: خب، پاسخ ساده این است که رهبران اقتدارگرا و خودکامه‌ی دنیا راه‌هایی برای حفظ ظاهر انتخابات و انجام تقلب در آن پیدا کرده‌اند. یکی از چیزهایی که کتاب ما نشان می‌دهد این است که، صرفاً چنین نیست که رهبران اقتدارگرا و خودکامه قادرند در قدرت بمانند و در انتخابات با اختلاف کمی برنده شوند، بلکه در موارد بسیار، آن‌ها عملاً قادرند انتخابات را فاسد و باژگونه کنند، و از آن برای تقویت رژیم خود سود برند. بنابراین، مهم‌ترین یافته‌ی ما این است که حکومت‌های عملاً خودکامه و اقتدارگرایی که انتخابات را حفظ می‌کنند باثبات‌تر از حکومت‌های خودکامه و اقتدارگرایی می‌شوند که انتخابات را حذف می‌کنند. حفظ انتخابات و تقلب در آن عملاً به نفع آن‌ها است.

 

پس چگونه دموکراسی‌ها می‌توانند از خود محافظت کنند؟ چون مردم فکر می‌کنند انتخابات راهی است برای آن که دموکراسی‌ها قوای خود را تجدید و بازسازی کنند. چگونه می‌توانند خود را از گزند اقتدارگرایان و خودکامگان محافظت کنند؟

خب، این کاری دشوار است. فکر می‌کنم اکنون دولت‌های بسیار متفاوتی در اطراف و اکناف جهان داریم که فرایندهای بسیار متفاوتی را طی می‌کنند. دموکراسی‌های تثبیت‌شده‌تر در حال مبارزه و شاید در حال تهی شدن از درون هستند. در بسیاری از دیگر بخش‌های جهان هنوز شاهد تأسیس دموکراسیهای موفقیت‌آمیز نبوده‌ایم. کشورهایی را می‌بینیم که چه بسا در این راه مبارزه می‌کنند. و از این رو، آنچه اکنون با آن‌ها مواجه‌ایم شاید اصلاح‌طلبان دموکراتی باشند که تلاش می‌کنند بر حکومت‌های خودکامه و اقتدارگرای پابرجایی که ظاهر انتخابات را حفظ می‌کنند فشار آورند، تا عملاً به انتخاباتی معنادار و درست و همراه با آزادی‌های مدنی، با هیئت انتخابی مستقل، بدون سانسور کردن رسانه‌ها و غیره دست پیدا کنند.

 

ممکن است نمونه‌هایی ذکر کنید.

نمونه‌های تقلب در انتخابات کاملاً باورنکردنی‌اند. در انتخابات ماداگاسکار، رئیس جمهور کشور ناعادلانه به خود حق داد که اصلاً نگذارد هواپیمای رهبر جناح مخالف فرود آید. تمام فرودگاه‌ها را بست.

 

باید بگویم که کتاب‌تان، «چگونه می‌شود در انتخابات تقلب کرد»، گاه بسیار سرگرم‌کننده است.

خب، بعضی از داستان‌ها هم فجیع‌اند و بعضی از آن‌ها شما را به آه کشیدن و سر تکان دادن وا می‌دارند. برای مثال، انتخابات در اوکراین. ناظران در اوکراین مثالی عالی را شرح می‌دادند؛ آن‌ها متوجه شده بودند که در ناحیه‌ای که انتظار می‌رفت به جناح مخالف رأی دهند، مرکب محوشونده به کار رفته بود، مرکبی که چهار دقیقه پس از استفاده محو می‌شود و هیچ اثری از خود باقی نمی‌گذارد، به طوری که اگر رأی‌دهندگان به محل اخذ آرا رفته و برگه‌ی رأی را پر کنند و در صندوق بیاندازند، تا موقع شمارش آرا نوشته‌ی روی آن برگه‌ها کاملاً پاک می‌شود و نمی‌تواند رأی به نفع جناح مخالف به شمار آید.

 

و نمونه‌ای هم در آذربایجان: در آن‌جا برنامکی درست شده بود که به شما امکان می‌داد، اگر یک روز زودتر به آن سر بزنید، از نتیجه‌ی رأی‌گیری باخبر شوید!

دقیقاً. خب، این برنامک (App) طوری طراحی شده بود که ابزاری مشروع باشد. برای آن طراحی شده بود که نشان دهد حکومت از تکنولوژی برای روشن و شفاف‌تر شدن انتخابات استفاده می‌کند. اما آنچه اتفاق افتاد این بود که کسی دگمه را اشتباهاً یک روز زودتر فشار داد و از این رو نتیجه‌ی انتخابات رسمی یک روز زودتر برای همه فرستاده شد! حال، حکومت با این گفته واکنش نشان می‌دهد که این صرفاً یک آزمون بوده است، و آن‌ها اسامی نامزدهای انتخابات قبلی را مورد استفاده قرار داده بودند. اما مسئله این بود که داده‌هایی که این برنامک عملاً ارائه داده بود مربوط به نامزدهای انتخاباتی بود که قرار بود روز بعد انجام شود.

 

با این حساب، تقلب در انتخابات چقدر ساده است؟ آیا به دولتی بستگی دارد که آن را برگزار می‌کند؟

خب، پشت همه‌ی این داستان‌ها، که از نوع داستان‌های خبرساز و پرسروصدایی است که مردم را سرگرم می‌کند، نکته‌ی بسیار جدی و مهمی است: این که تقلب در انتخابات به طرز نگران‌کننده‌ای آسان شده است. و دلایلی برای این امر وجود دارد. به نظر من مهم‌ترین دلیل، که لازم است رک و پوست‌کنده آن را مطرح کنیم، این است که رهبران خودکامه و اقتدارگرا تدابیر و سیاست‌هایی را که ردیابی آن‌ها آسان و آشکار است تغییر داده‌اند. اگر شما الان در تقلب انتخاباتی باتجربه و به‌روز باشید، با ریختن آرای تقلبی در صندوق رأی تقلب نمی‌کنید. با سرکوب مردم و گذاشتن اسلحه روی سرشان چنین نمی‌کنید. ماه‌ها، یا حتی سال‌ها جلوتر، با تعیین و تثبیت کردن اموری چنین می‌کنید که آن عده از ما که زمان کوتاهی (برای رصد کردن انتخابات) به آنجا می‌رویم اصلاً متوجه آن‌ها نمی‌شویم. شما با تنظیم فهرست رأی‌دهندگان، با دخل و تصرف در شیوه‌ای که مناطق و حوزه‌های انتخاباتی طراحی می‌شوند، با تقسیم ناعادلانه‌ی حوزه‌های انتخاباتی (برای آن که حزب یا دسته یا نژاد خاصی دارای اکثریت شود)، با کنترل و نظارت بر جریان اطلاعات، با کارهایی که در سایه و پشت پرده روی می‌دهند، چنین می‌کنید. از این رو، این که بتوانیم بگوییم چه چیزی واقعاً انتخابات عادلانه و معتبر است و چه چیزی نیست هرچه بیشتر سخت و دشوار می‌شود. و البته، آسان است که تصور کنیم هنگامی که از تقلب در انتخابات سخن می‌گوییم، عمدتاً درباره‌ی آفریقا یا آمریکای لاتین، یا اروپای پساکمونیستی حرف می‌زنیم. اما بیشتر نمونه‌های کلاسیک تقلب در انتخابات، که امروزه هنوز به کار برده می‌شوند، صد سال پیش یا حتی پیش‌تر از آن در آمریکا و بریتانیا به کمال رسیدند.

 

و زبانی که ما برای سخن گفتن درباره‌ی دموکراسی‌ها یا انتخاباتی زیر حد مطلوب در آفریقا، یا آمریکای لاتین، یا اوکراین، یا هرجای دیگری که باشد، به کار می‌بریم اغلب بار منفی زیادی دارد، و بنابراین کلماتی مانند «فساد» یا «تقلب در آرا» یا «رشوه‌خواری» و ... را به کار می‌بریم.

ممکن است بپرسید که چه تفاوتی وجود دارد میان کسی که شاید در صدد خریدن رأی به نحو مستقیم و آشکار باشد، و سیاستمداران دموکراسی‌های تثبیت‌شده که سعی دارند همین کار را با پیشنهاد کاهش مالیاتی به رأی‌دهندگان، یا حصول کمک و مساعدت از طریق وعده‌ی سرمایه‌گذاری در حوزه‌ی انتخابی خاصی انجام دهند؟ همه‌ی این‌ها معامله‌اند. اما فکر می‌کنم دو چیز هست که ما به اتکای آن‌ها آنچه «تقلب» را تشکیل می‌دهد می‌آزماییم و شناسایی می‌کنیم. بیشتر حکومت‌ها از بودن در قدرت حداکثر بهره‌برداری را می‌کنند. آن‌ها می‌توانند دستور کار سیاسی را تعیین کنند، می‌توانند بر رسانه‌ها سلطه داشته باشند، و ممکن است قادر باشند که پول بیشتری به دست آورند. ما اغلب تصور می‌کنیم که این‌ها امتیازات مشروع نظام‌های دموکراتیک است. این‌ها تقریباً در تمام نظام‌های دموکراتیک وجود دارند. از نظر ما، تقلب کردن واقعاً تلاش برای به دست آوردن امتیاز نامشروع غیرمنصفانه‌ای است. چنین اقدامی غالباً غیرقانونی است، اما روشن است که مخالف با قواعد بازی دموکراتیک هم هست، و نه آن که صرفاً چیزی باشد که امتیازاتی را برای یک سیاستمدار به ارمغان آورد.

 

می‌خواهم در مورد کنیا هم بپرسم، جایی که شما خودتان تقلب در صندوق آرا را مشاهده کردید.

کنیا موقعیتی بود که ما در آنجا نوعی چرخش سریع به سمت فاجعه را مشاهده کردیم. ما یک عضو ستاد انتخابات را دیدیم که عملاً در تلویزیون آمد و گفت: «من نمی‌دانم کارمندان ستاد کجا هستند.» و در ملأ عام گفت: «من نگران دستکاری در آرا هستم»، که منظورش تقلب در انتخابات بود. و من واقعاً در اتاقی بودم در مرکز کنفرانس بین‌المللی کنیاتا، که آرا در آنجا شمرده می‌شدند، و پلیس آمد و همه را بیرون کرد. رئیس ستاد انتخابات سپس مخفیانه به طبقه‌ی بالا برده شد. همه‌ی ما را به خانه فرستادند، و ما از آنجا که فکر می‌کردیم ممکن است گاز اشک‌آور زده شود، به دو رفتیم به منزل. تلویزیون را روشن کردیم، و عضو ستاد انتخابات را دیدیم که اعلام می‌کرد رئیس جمهور انتخابات را برده است، و تمام رسانه‌های بین‌المللی را از محل اخراج کردند، غیر از رسانه‌ی دولتی که اجازه داشت به پوشش خبری بپردازد. بنابراین، آنچه نوعی رویداد سرگرم‌کننده بود به این فاجعه بدل شد. و البته پس از آن، آغاز یک دوره خشونت انتخاباتی بود، که منجر به کشته شدن هزار نفر و آواره شدن 600 هزار نفر شد. و این از جهتی پایان واقعاً خوبی است برای سخن گفتن درباره‌ی این نوع تقلب انتخاباتی، چرا که هزینه‌ی انسانیِ واقعی را نشان می‌دهد. اگر رهبران به شیوه‌هایی در انتخابات تقلب کنند که آشکار باشد و مخالفت عمومی را بر انگیزد، ممکن است آن تقلب هزینه‌ای بسیار جدی داشته باشد و به قیمت جان افراد و از دست رفتن ثبات ملی تمام شود.

 

از طرف دیگر، شما عملاً استدلال کرده‌اید که در انتخاباتِ بد هم منافعی وجود دارد، زیرا عادت به رأی دادن را ایجاد می‌کند.

خب، به نظرم، انتخابات با کیفیت ضعیف هم چه بسا محاسنی داشته باشد، و بنابراین نمی‌خواهیم در نفی آن زیاده‌روی کنیم. قبلاً گفتیم که انتخابات برای مشروعیت بخشیدن به حکومت‌های خودکامه و اقتدارگرا هم به کار می‌رود – انتخابات به شما حیثیت و اعتبار بین‌المللی می‌دهد، به شما امکان می‌دهد از بازارهای مالی و غیره بهره‌برداری کنید. گفته می‌شود که این انتخابات برای در قدرت نگه داشتن رهبران خودکامه و اقتدارگرا مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد، اما این به آن معنی نیست که این انتخابات‌ها ضرورتاً نتایج مثبتی ندارند. برای مثال، یکی از چیزهایی که می‌دانیم این است که رأی دادن عادتی را ایجاد می‌کند؛ و مردم اگر در گذشته رأی داده باشند، احتمال بیشتری دارد که باز هم رأی بدهند. و این می‌تواند باعث شود مردم به سوی صندوق‌های رأی بروند. حال، چنین عادتی را در مردم پدید آوردن چه بسا از حیث مشارکت سیاسی چیز مثبت و مفیدی باشد، حتی اگر انتخاباتی که مردم در آن شرکت می‌کنند عملاً  کیفیت خوب و کاملی نداشته باشد. ممکن است بعدها از این بابت منافعی حاصل شود. تقلب انتخاباتی معمولاً در مورد نتیجه‌ی نهایی و اعلام آن صورت می‌گیرد. ولی حتی نسل جدید و کارآزموده‌ی متقلبان هم نمی‌توانند همه چیز را کنترل کنند. و همچنان در سطوح پایین‌تر، مردم می‌توانند نفع و حاصلی از بابت برگزاری انتخابات به دست آوردند. تقلب‌کنندگان نتیجه‌ای را که می‌خواهند به دست می‌آورند، اما نمی‌توانند آنچه را که در هر حوزه‌ی انتخاباتی روی می‌دهد عملاً و جداً کنترل کنند. انتخابات ضمناً عامل پیش‌بینی‌ناپذیری را هرچه بیشتر وارد زنجیره‌ی معادلات سیاسی می‌کند – آنچه شما در نظام‌های مطلقاً استبدادی نمی‌بینید.

 

می‌خواهم از شما راجع به تقلب رایانه‌ای یا دیجیتالی هم بپرسم. درباره‌ی بازی پَک-مَن که در آمریکا یافته‌اید برایمان بگویید.

آنچه روی داد این بود که محققانی در آمریکا، که به تحقیق درباره‌ی انواع مختلف مسائل دنیای دیجیتالی و هک شدن رایانه‌های انتخابات می‌پرداختند، دریافتند که می‌توانند تقریباً هر ماشین انتخاباتی دیجیتالی را در نقاط مختلف دنیا هک کنند. و در یک مورد، آن‌ها عملاً به آسانی توانستند بازی پک-من را بر ماشین رأی الکترونیکی نصب کنند و ماشین را وادارند که، وقتی کسی سعی می‌کند رأی دهد، آهنگ گروه رژه‌ی دانشگاهی را پخش کند! بنابراین، این فقط مدرک دیگری است که نشان می‌دهد نه فقط رسانه‌های اجتماعی، بلکه در واقع تکنولوژی مورد استفاده‌ی ما در جایی که رأی دادن به شکل الکترونیکی انجام می‌شود، می‌تواند در برابر هک شدن از بیرون بسیار آسیب‌پذیر باشد. در جاهایی مانند آمریکای شمالی، مسائل عمده‌ای در مورد محافظت از این تجهیزات عملاً وجود دارد. و این سؤال مطرح می‌شود که اگر در نقاط دیگر جهان، که سیستم‌های ضعیف‌تری در حوزه‌ی فن‌آوری اطلاعات دارند، انتخابات دیجیتالی وارد عمل شود، امکان هک شدن آن‌ها چقدر خواهد بود. اما در اینجا می‌خواهم با نکته‌ای مثبت به سخنانم پایان دهم. اگرچه این روند کلی منفی و نگران‌کننده است، ما هر ساله با اقدامات و اتفاقاتی باورنکردنی مواجه می‌شویم. در گامبیا، مردم با شجاعتی که به خرج دادند توانستند رهبر خودکامه‌ی کشور را پس از سال‌ها با دادنِ رأی مخالف از صحنه بیرون کنند. ما با اتفاقات مثبتی هم مواجه هستیم، و یکی از کارهایی که سعی می‌کنیم در این کتاب انجام دهیم این است که از این اتفاقات مثبت بیاموزیم که چگونه می‌توانیم از دموکراسی بهتر دفاع کنیم.

 

برگردان: افسانه دادگر


آن‌چه خواندید برگردان و بازنویسی بخش‌هایی از برنامه‌ی رادیویی «آغاز هفته» در بی‌بی‌سی ۴ است:

Amol Rajan and Nic Cheeseman, ‘The Death of Democracy,’ BBC Radio, 7 May 2018.