چرا توجه میکنیم (نمیکنیم)؟
mashable
توجه کردن و جلب توجه کردن همیشه مشکل بوده است. ما محتاج دیده شدنایم و بیوقفه در حال تلاش و رقابت برای جذاب کردن خودمان به منظور جلب توجه بیشتر. اما در زمانهی ما که اطلاعات از در و دیوارش میریزد این مشکل حاد و بغرنج شده است و توجه به متاع محدود و کمیابی تبدیل میشود.
بومشناسی توجه، نوشتهی ایو سیتون، انتشارات پالیتی، ۲۰۱۷
چطور میتوانم توجه شما را به خواندن این مطلب جلب کنم؟ قطعاً امکانش را ندارید که همزمان به همه چیز توجه کنید؛ این از صفاتی است که فقط برای یک ذات متعالی تصور شده است. وقت کافی هم ندارید که به همهی آنچه دوست دارید بپردازید. ناگزیر باید انتخاب کنید که به چه توجه کنید؛ مثلاً سراغ تلنباری از پادکستهای گوشنداده بروید، معاشقه کنید، قیمت دلار را دنبال کنید، یا تلگرام را بالا و پایین کنید و در پوستین خلق افتید.
توجه کردن و جلب توجه کردن همیشه مشکل بوده است، اما در زمانهی ما این مشکل حاد و بغرنج شده است. ابنسینای کنجکاو را تصور کنید که به جای قرن دهم میلادی در قرن بیستویکم میزیست و سرگیجه میگرفت که چطور از پس مرور و هضم این همه تولیدات فکری برآید. در سال ۱۹۷۱ هربرت سیمون مقالهای نوشت که سرآغاز بحث جدی دربارهی مفهومی تازه با عنوان «اقتصاد توجه» شد. به نظر او در جهان تازهای که اطلاعات از در و دیوارش میریزد، «توجه» به متاعی محدود و کمیاب تبدیل میشود. سر و کار اقتصاد که بیشتر با شیوهی تولید و عرضهی محصول بود با موضوع تازهای گرم میشود: چه فایده که شما با سرمایه و منابع محدود بیشترین محصول با بهترین کیفیت را تولید کنید اما کسی از محصولات شما استقبال نکند؟
«اقتصاد توجه» در دو دههی گذشته – و همراه با فراگیری اینترنت، پوستاندازی نظام سرمایهداری و دگرگونی شیوهی معیشت و زندگی روزمره – به موضوع مطالعاتی جذاب و پرطرفداری تبدیل شده است. اما ایو سیتون، استاد ادبیات و رسانه، در کتابی که در سال ۲۰۱۴ در فرانسه منتشر کرد و حالا به انگلیسی ترجمه شده استدلال میکند که نگرش صرفاً اقتصادی به مشکلِ توجه نمیتواند تحلیلی کافی و وافی ارایه کند.
این که چطور توجه سیتون، که متخصص ادبیات قرن هجدهم فرانسه است، به مشکل توجه جلب شد خودش داستان جالبی است. در خلال مطالعاتش این سوال برایش پیش آمد که چرا این همه مقاله و کتاب و پایاننامه دربارهی روسو و ولتر و دیدرو نوشته شده در حالی که کلی نویسندهی خوشفکر مثل شارل تیفن دو لا رُش در قرن هجدهم بودهاند که هیچکس به آنها محل نمیگذارد و حتی نامشان را نشنیده است. من هم همیشه کنجکاو بودهام بهتر بفهمم که مثلاً چطور میشود یکباره در دههی هفتاد شمسی پوپر به نقل محافل و مجالس روشنفکری تبدیل میشود و یا در آغاز دههی نود شمسی خوانندهای چون مرتضی پاشایی محبوب قلوب عامهی مردم میشود. این که به نحو پسینی استدلال کنیم که آثار این آدمها به درد زمانه میخورده و به دل زمانه مینشسته توضیح قانعکنندهای نیست. چهرهها و آثار دیگری هم میتوانند به درد بخوردند و به دل بنشینند اما به آنها توجه نشده است. چه ساز و کاری یکی را در مرکز توجه قرار میدهد و بسیاری را از فرصت دیده شدن محروم میکند؟
توجه ما – به عنوان موجوادتی اجتماعی - به طور مغناطیسی به چیزهایی جذب میشود که توجه دیگران به آن چیزها جذب شده است.
اینجاست که سیتون حرفی جدی و تازه دارد. رشتههایی نظیر اقتصاد و روانشناسی دهههاست که به توجه به عنوان امری فردی نگریستهاند: این فرد است که توجه میکند، و وقتی فردفرد آدمها توجه میکنند، حاصل جمع توجه تکتک آنها به توجه جمعی تبدیل میشود. انگار که این فردها هر یک عاقلانه و هشیارانه و به صلاحدید خود تصمیم میگیرند که به چه چیزی «بذل توجه» کنند و برایش «صرف وقت» کنند؛ یک رابطهی بدهبستانی اقتصادی. سیتون این مسیر را برعکس میکند: بیایید به توجه به عنوان امری جمعی بنگریم. من نمیتوانم دریابم که چرا به چیزی توجه میکنم اگر اول نتوانم بفهمم که چرا ما در محیط جمعیمان به چیزی توجه میکنیم. اینجاست که سیتون از واژگان زیستشناسی کمک میگیرد و پیشنهاد میکند که به توجه به عنوان پدیدهای اکولوژیک یا بومشناختی بپردازیم، به این معنا که ساز و کارهای برهمکنش موجودات زنده با یکدیگر و با محیطشان را مطالعه کنیم و ببینیم چطور موجود زندهای به نام آدمیزاد برای تطبیق و دوام آوردن در محیطش ناگزیر از توجه کردن به شیوهای خاص و به میزانی خاص به چیزهایی خاص است. ما مثل رژیم غذایی یا رژیم سیاسی رژیمهای خاص توجه کردن داریم؛ رژیمهایی که نه تنها میتواند در هر جامعهای متفاوت باشد که در بستر تاریخ هم دچار تغییر و تحول و برآمدن و برافتادن است.
برای روشنتر شدن موضوع میتوانیم به کار سازمانی فکر کنیم. در یک اداره باید به منویات رئیس توجه کنیم، باید وقتمان را صرف جواب دادن به ایمیلهای کاری کنیم و نه گشت و گذار در تلگرام. در فروشگاه باید از مشتری استقبال کنیم، در مدرسه باید درسی که از ما میخواهند را پس دهیم. پس عملاً سازمانها شیوهی توزیع توجه را قاعدهمند میکنند. نظیر همین در جامعه اتفاق میافتد منتها با ساز و کاری به مراتب پیچیدهتر و آشفتهتر که خالی از صراحت آمرانه و نظم سفت و سخت سازمانی است.
رسانهها تأثیر عمدهای در ساز و کار جهتدهی به توجه ما دارند، این که چیزهایی را جدی دنبال میکنیم اما به چیزهای دیگری چندان عنایتی نداریم. سیتون از اصطلاح «افسونهای رسانهای» (envoûtements médiatiques) برای تشریح این وضعیت استفاده میکند. انگار که رسانهها مهرهی مار دارند و حواس ما را مفتون و مجذوب آن موضوعی میکنند که پوشش میدهند. ناگزیر مسیر توجه ما به جایی ختم میشود که رسانهها دارند دربارهاش سر و صدا و جر و بحث میکنند. ما به دریای توجه به موضوعی خاص افکنده میشویم و به هر حال در آن شروع به دست و پا زدن میکنیم. «آن-ووت-مان» در زبان فرانسه دو معنای مرتبط را همزمان تداعی میکند: هم حالت ناشی از افسونگری را و هم افسونکده را؛ ساختاری که پژواک سِحر در آن – مثل صدا در مسجد شاه اصفهان – میپیچید و تقویت و بازتولید میشود. میبینیم که مفهوم افسون رسانهای نزد ایو سیتون کاملاً با نگرش کلی او برای تحلیل توجه در چارچوب یک بومسازگان یا اکوسیستم همخوانی دارد. توجه ما – به عنوان موجوادتی اجتماعی - به طور مغناطیسی به چیزهایی جذب میشود که توجه دیگران به آن چیزها جذب شده است. ملانصرالدین هم عاقبت ناچار میشود سری به کوچهی بالایی بزند چون میبیند همه گمان میکنند آنجا آش نذری میدهند.
سیتون معتقد است که ما اکنون در اکوسیستمی زندگی میکنیم که در آن توجه حتی از مال و منال هم مهمتر شده است. گوگل و فیسبوک عملاً سوداگری توجه میکنند؛ توجهِ ما را مثل یک کالا میفروشند. و ما محتاج دیده شدنایم، بیوقفه در حال تلاش و رقابت برای جذابکردن خودمان به منظور جلب توجه بیشتر. شهرت ثروت میآورد. شهرت اقتدار میآورد. دیگر لازم نیست با هنر آشپزی و آداب اغذیه و اطعمه آشنا باشیم تا دربارهی رستورانهای شهر بنویسیم، کافی است به اندازه کافی فالوئرهای اینستاگرام داشته باشیم و آن وقت میتوانیم راحت دربارهی هر غذایی نظر بدهیم. در این اکوسیستم خودِ توجه کردن به ارزش تبدیل شده است، صرف نگاه کردن به چیزی حتی از پشت ویترین قدر و قیمت آن چیز را بیشتر میکند. انگار که نگاه کردن هم نوعی کار است که ارزش افزوده تولید میکند. مهم نیست اگر حوصله نکردهاید این مطلب را تا همینجا هم بخوانید. همین که کسری از دقیقه ببینیدش تا الگورتیم تلگرام شمار بازدید را ثبت کند کافی است. و جالب اینجاست که این اقتصادِ توجه مثل یک چرخ ناایستای دوار خودش را تقویت و تغذیه میکند. توجهای که در گذشته و حال جلب میشود، به جلب توجه بیشتر در آینده کمک میکند. چون میلیونها گردشگر مونالیزا را دیدهاند، میلیونها گردشگر دیگر هم خواهند آمد تا آن را ببینند. در این اقتصاد متأخر سرمایهدارانه، استانداردها و واحدهایی یکدست برای اندازهگیری توجه هم ارائه شدهاند: تعداد بازدیدکنندهی تارنما و دقیقه و ثانیهای که در جایی سر میکنند قبل از این که به بعدی سرک بکشند، تعداد «لایک» و «سین» و «شِیر»، تعداد «فالوئر»ها و ... .
گوگل و فیسبوک عملاً سوداگری توجه میکنند؛ توجهِ ما را مثل یک کالا میفروشند.
در فصل دیگری از کتاب، سیتون به مفهوم دیگری میپردازد که بیشتر روانشناسان با آن سر و کار دارند، مفهومی با عنوان «توجه توأمان»: وضعیتی که دو طرف متقابلاً درگیر توجه کردن با هم و به هم میشوند، مثل عاشق و معشوق، مثل مرید و مرشد، شاگرد و استاد؛ وضعیتی که صرف آگاهی من از این که دیگری به من توجه کرده روی جهت توجه من تأثیر میگذارد. توجه یکی به دیگری، چه در زبان فارسی و چه انگلیسی، به معنای التفات داشتن، مراعات کردن حال، دلسوزی و غمخواری هم هست، این که مشمول نظر عنایت دیگری شویم. چنان که سیتون استدلال میکند، نمیشود صادقانه به دیگری توجه کنیم بدون این که ملاحظهاش را بکنیم. در عین حال این طرز توجه نمیتواند به یک برنامهی از پیش ریخته و منظم تبدیل شود، برعکس همیشه نیاز دارد تا جنبهای ناگهانی داشته باشد. نمیشود توی تقویمت برای یادآوری بنویسی که هر چهارشنبه ساعت پنج عصر به فلانی توجه کنی. اگر واقعاً میخواهی به او توجه نشان دهی باید آماده باشی فیالبداهه عمل کنی.
ما در جمع و هنگام با هم بودن است که کمکم یاد میگیریم چه طور به یکدیگر توجه کنیم و مراعات هم را بکنیم. با کم شدن فرصتهای حضور جمعی، و کم شدن فرصتِ پرداختنِ کافی به دیگری در ازدحام جمعی، این یادگیری هم دچار مشکل میشود. در حضور دیگری است که ما یاد میگیریم چطور پیچهای عاطفی و ارتباطیمان را تنظیم کنیم تا حال طرف مقابل را دریابیم و سازی مساعد بزنیم. تعامل حضوری اما حالا بیشتر و بیشتر دارد جای خودش را به مراودهی آنلاین میسپارد. محیط آنلاین اجازه نمیدهد تا جنبهی تقابلی ابراز توجه به خوبی انجام شود؛ مکالمهی شفاهی مکتوب میشود بدون این که ما بتوانیم به حالات چهره، طرز ادای کلمات، لحن صدا و کلی نشانههای ریز و درشت دیگر در اطوار طرف مقابل توجه کنیم. ممکن است ما در آینده کم کم به آداب جدیدی برای توجه در محیط آنلاین خو کنیم، اما فعلاً – در این دوران گذار از یک اکوسیستم توجه به اکوسیستمی دیگر – مجال برای سردرگمی و سوءتفاهم فراهم شده است: داغترین بحثهای سیاسی در یک شبنشینی دوستانه ختم به خیر میشد اما یک ابراز نظر روی فیسبوک و توییتر گاه به کدورت و کینهای عمیق میانجامد.
نگرش بومشناختی ایو سیتون به مقولهی توجه به معنی نفی مطلق عاملیت آدمی نیست. توجه هیچگاه کاملاً آزادانه و ارادی نیست. هیچوقت نمیتوانیم ادعا کنیم که در آزادی کامل، بی هیچ پیشزمینه و بدون تأثیر پذیرفتن از جریانها و اتفاقهای محیط اطراف تصمیم میگیریم تا به چیزی که واقعاً دلمان میخواهد توجه کنیم. اما در عین حال میتوانیم، و این قدرت و عاملیت را داریم که برای تغییر اکوسیستم توجه تلاش کنیم و به دنبال چارهای باشیم تا ابراز و جلب توجه بیشتر به مراعات حال انسان و انسانهایی دیگر بینجامد.