شاعری که چهرهاش پیدا نیست
dw
حصه هلال، شاعر چهل و سه سالهی اهل عربستان سعودی که روبنده بر چهره دارد، به لطف سرودن اشعاری در مخالفت با تروریسم و بنیادگرایان مسلمان شهرت یافته است. مستند «شاعره»، که به زندگی این شاعر خودآموختهی بادیهنشینتبار میپردازد، در جشنوارههایی نظیر لوکارنو و جشنوارهی جهانی فیلمهای مستند در آمستردام نمایش داده شده است. آنچه در ادامه میخوانید نقدی بر این فیلم و گفتوگویی با یکی از دو کارگردان آن است.
این مستند جذاب استفانی بروکهاوس و اندریاس وولف به اثر قبلی آنها، ستارهی افغان (2008)، شباهت دارد، و نشان میدهد که چطور یک برنامهی تلویزیونی پرطرفدار میتواند به فهم منازعات فرهنگی درون یک کشور کمک کند. مسابقهی تلویزیونی «ستارهی افغان» نسخهی اندکی متفاوتِ «پاپ آیدول» (Pop Idol) بود. «شاعره» به مسابقهی تلویزیونی «شاعر یک میلیون دِرهمی» میپردازد که در امارات متحدهی عربی برگزار میشود و قالبی شبیه به «ستارهی افغان» دارد، با این تفاوت که دستمایهاش شعر نَبَطی (معروف به «شعر مردمی») است و در نگاه اول روشنفکرانهتر یا سطح بالاتر به نظر میرسد.
این برنامه به رقابت میان شاعرانی از سراسر خلیج فارس اختصاص دارد و یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیونی این منطقه است. این مستند بر فصل 2010 این برنامه تمرکز میکند که به علت حضور حصه هلال، معروف به «ریمیه»، شهرت یافت. این شاعر عربستانی نخستین زنی بود که به مرحلهی پایانی این مسابقه راه یافت.
بروکهاوس و وولف به تفصیل با هلال مصاحبه میکنند و به خودِ مسابقه نیز میپردازند. افزون بر این، با هلال و دخترانش که برای شرکت در یک عروسی خانوادگی آماده میشوند، همراهی میکنند تا تصویر جامعتری از بافت و ساختار اجتماعی عربستان ارائه دهند. شرکت هلال در این مسابقه مشروط به کسب اجازه از همسرش بود، همسری که او هم شاعر است. کارگردانان این مستند با همسر هلال به طور مبسوطی گفتوگو میکنند، امری که به شناخت زندگی هلال و فهم بهتر مخاطراتی که کل خانواده با آن روبرو است، کمک میکند.
هلال دربارهی اهمیت بر چهره داشتنِ برقع روی صحنه میگوید: «به خاطر هر چیز سادهای به آدم حمله میکنند.» این امر نشان میدهد که هلال در چه موقعیت حساسی به سر میبرد و حتی پیش از آن که دهان باز کند در معرض قضاوتهای اخلاقی قرار دارد. در لحظهای خندهدار-که در عین حال اصلاً خندهدار نیست-میبینیم که حجابش آنقدر سفتوسخت است که جایی را نمیبیند و نمیتواند به درستی از سکو پایین بیاید، چه رسد به این که شعر بخواند. در نتیجه، تصمیم میگیرد که در ادامهی مسابقه چشمانش را نپوشاند، هر چند به طور مکرر میبینیم که نگران است مبادا ابروهایش دیده شود. این امر نشان میدهد که احساس میکند باید خیلی محتاط باشد.
این مسئله وقتی بیشتر جلب توجه میکند که هلال و دخترانش برای خرید بیرون میروند. وقتی هلال میفهمد که کسی دارد در خودروی کناری از آنها فیلمبرداری میکند ناگهان هراسان میشود و چند بار پشت سر هم به دخترانش و بروکهاوس میگوید، «صورتتون رو بپوشونید!»
برخلاف فیلمهای مشابه که صرفاً به چگونگی راهیابی شخصیت اصلی به مرحلهی نهایی مسابقه میپردازند، بروکهاوس و وولف به نمایش وضعیت فعلی قناعت نمیکنند و به ما تاریخ میآموزند. این کار عمدتاً با گوش سپردن به خاطرات هلال انجام میشود زیرا این خاطرات به ما نشان میدهد که چگونه تعالیم دینی از دههی 1970 (که به قول هلال، «دوران روشنفکران» بود) و بهویژه پس از تصرف مسجدالحرام در مکه در سال 1979 ]توسط یک گروه بنیادگرای مخالف حکومت سعودی[ به نحو فزاینده سفتوسختتر شده است. بروکهاوس و وولف قضاوت دربارهی تفاوت میان قوانین سفتوسخت تفکیک جنسیتی در عربستان و قوانین منعطفتر در امارات متحدهی عربی را به بیننده واگذار میکنند: در ابوظبی هلال سراپا سیاهپوش روی صحنه است، در حالی که نیمی از مخاطبان حاضر در تالار را زنانی تشکیل میدهند که هر چند جدا از مردان نشستهاند اما آرایش کردهاند.
The Guardian
قدرت سخنوری هلال و استدلالهای دقیق او شگفتآور است. او با شعر بسیار مناقشهانگیزی دربارهی فتواها به افراطگرایی حمله میکند[1] اما به تفصیل شرح میدهد که مخاطبش تنها عربستان سعودی نیست و با دقت بر اهمیت اظهارنظر زنان در جوامعی که از نظر اجتماعی محافظهکارند، تأکید میکند. هر چند ممکن است این کار دشوار بوده باشد اما کاش فیلمسازان با تعداد بیشتری از مردم عادی هم گفتوگو میکردند تا بهتر میفهمیدیم که دربارهی هلال چه نظری دارند. در فیلم میشنویم که بعضی در فضای مجازی به هلال حمله کردهاند اما حتماً کسانی هم حامی او بودهاند و حیف است که نظر آنها را نمیشنویم.
در ماههای اخیر، ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی، بعضی از قوانین را تسهیل، و از جمله ممنوعیت رانندگی زنان را لغو کرده است. بیتردید، حداقل یکی از عوامل این تغییرات، شجاعت زنانی مثل هلال بوده است-شاید او از پسِ حجاب و در پرده سخن بگوید اما کلامش به هر حال مؤثر است.[2]
فیلیپ یدیک: آقای وولف، شما و استفانی بروکهاوس چطور از داستان حصه هلال باخبر شدید؟
اندریاس وولف: در سال 2010 برای نمایش فیلم دیگری در جشنوارهای در آمریکا بودیم و در آن وقت، گزارشهای زیادی دربارهی حصه هلال در رسانههایی مثل نیویورک تایمز و واشنگتن پست منتشر میشد. عکس او را روی صحنه در یک استودیوی تلویزیونی دیدیم-زنی کاملاً محجبه که فقط چشمهایش معلوم بود. روی تصویر نوشته بود، «انتقاد زن خانهدار سعودی از مهمترین روحانی سعودی.» تصویر کاملاً گویایی بود. معلوم بود که میشد از آن مستندِ خیلی خوبی ساخت-البته اگر دلش میخواست که با ما همکاری کند.
تقریباً به سرعت شمارهی تلفنش را پیدا کردیم. او گفت میتواند ما را در ابوظبی ببیند، اما فقط سه هفتهی دیگر آنجا بود. فوراً به ابوظبی رفتیم. آنقدر پیرامون این مسابقه جاروجنجال رسانهای وجود داشت که فقط دوربینهایمان را برداشتیم و دنبال حصه راه افتادیم.
یدیک: آیا از ابتدای مسابقه کنار او بودید؟
وولف: نه از اولِ اول، اما فوری فهمیدیم که نمیخواهیم صرفاً به مصاحبه با او قناعت کنیم-به داستانش خیلی علاقه پیدا کرده بودیم. و این کنجکاویاش را برانگیخت. او دقیقاً نمیدانست که چه خواهد شد اما قدم اول را برداشت. پس از پایان مسابقه، با او در هتل نشسته بودیم که ناگهان صورتش را به من نشان داد. از این کارش خیلی خوشحال شدم چون این کار نشان میداد که چقدر به ما اعتماد دارد. خیلی هیجانانگیز بود.
این آغاز ماجرا بود. سپس از ما خواست تا در خانهاش در عربستان سعودی با او دیدار کنیم. اما این کار خیلی طول کشید. فقط اخذ روادید یک سال طول کشید چون عربستان کشور بسیار بستهای است. بعد هم مجبور شدیم که فیلمبرداری را عقب بیندازیم چون شرایط سخت بود. تهیهی فیلم چهار سال به تعویق افتاد زیرا نمیتوانستیم به عربستان برویم، چون یک قرن طول کشید تا مسئولان به ما اجازه دهند که آنجا فیلمبرداری کنیم.
یدیک: در عمل فیلمبرداری در آنجا چقدر دشوار بود؟ به چه چیزهایی باید توجه میکردید؟
وولف: مطابق قانون همهی زنان باید عبایه ]لباسی سیاه[ بر تن و نقاب بر چهره داشته باشند. استفانی، دیگر کارگردان فیلم، هم از این قاعده مستثنا نبود. مدیر تولیدمان، عمر القحطانی ]یکی از تهیهکنندگان فیلم وجده، محصول مشترک آلمان و عربستان سعودی[، که به لطف او مجوز فیلمبرداری را گرفتیم، همیشه با ما بود. او شرایط را میفهمید و به ما میگفت که اوضاع از چه قرار است.
در ابتدای فیلمبرداری، کار کردن با حصه سخت بود چون او در خانوادهی بادیهنشین سنتیِ بسیار سختگیری بزرگ شده است. اما در عربستان سعودی زنان فعالِ دیگری هستند که در آمریکا تحصیل کردهاند و مشغول کارند. بنابراین این احتمال را در نظر گرفتیم که زنان دیگری را جلوی دوربین بیاوریم و از آنها بخواهیم که صورتشان را نشان دهند. در آن کشور چیزهای مهیج بسیار زیادی دارد اتفاق میافتد.
programme-tv
یدیک: معمولاً فیلمبرداری، کارگردان و قهرمان اصلی فیلم را به هم نزدیک میکند اما در این مورد، غیر از چشمهای شخصیت اصلی، هیچ چیزش را نمیبینید. چطور بر این مشکل غلبه کردید؟
وولف: قدم به قدم و با آزمون و خطای فراوان. تصمیم گرفتیم که با حصه مصاحبهای طولانی انجام دهیم تا داستان زندگیاش را تعریف کند. میخواستیم طوری فیلمبرداری کنیم که چشمهایش را هم ببینیم، و مستقیماً به دوربین نگاه کند. این نسبتاً خوب از کار درآمد.
یدیک: آیا در مدتی که آنجا بودید با چیزی شبیه به اظهارنظرهای فعلی دربارهی اصلاحات شاهزاده محمد بن سلمان روبرو شدید؟
وولف: این روند از سالها قبل شروع شده و روزنههای کوچکی باز شده است. چند سال قبل، برنامههایی برای تأسیس «دانشگاه علوم و فناوری ملک عبدالله» در جریان بود، دانشگاهی مدرن که قرار بود زنان و مردان در آن در کلاسهای مختلط درس بخوانند. ملک عبدالله برای تحقق این برنامه مجبور شد که امتیازهای بسیار زیادی به رهبران دینی بدهد. و میگفتند که در نتیجهی تأسیس این دانشگاه لغو ممنوعیت رانندگی زنان به تعویق افتاد.
این پیشرفتها و پسرفتها، این چانهزنی با رهبران مذهبی همیشه وجود داشته است. روحانیون مسئولیت آموزش و پرورش را بر عهده دارند و از دوران دبستان بر افکار و عقاید کودکان تأثیر میگذارند-که این نوع حادی از مغزشویی است. در حال حاضر این بخش از جامعه به هیچ وجه مدرن نشده است، و رسانههای ما از این امر به کلی غافلاند. ممکن است که ممنوعیت رانندگی زنان لغو شود اما در عین حال، اکثر زنان به خود جرئت ندهند که رانندگی کنند چون از عاقبت کار نگراناند و میترسند که بلایی به سرشان بیاید.
یدیک: آیا حصه پس از حضور در این مسابقهی تلویزیونی دائماً نگران نبود؟
وولف: او نه از تندروها اسم میبرد و نه نام عبدالرحمن البراک ]مفتی سعودی[ را بر زبان میراند اما در اشعارش از تفکیک جنسیتی افراطی به شدت انتقاد میکرد. او میگفت که این نگرش به تفکیک جنسیتی، غیراسلامی است و با قرآن همخوانی ندارد. درست است که او از کسی اسم نمیبُرد اما همه میدانستند که منظورش کیست، و در سال 2010، البراک فتوایی صادر کرد. البراک میگفت اختلاط زن و مرد غیراسلامی است و معاشرت آنها خلاف شرع است و چنین کسانی را میتوان کشت.
پس از صدور این فتوا، حصه گفت کسی که چنین حرفی بزند، و نفرتپراکنی کند، مقصر آن است که در دیگر نقاط دنیا اینقدر از مسلمانان میترسند. او میدانست چه میگوید و به حرفش اعتقادی راسخ داشت و پس از مصاحبههایش فهمید که اکثر اهالی کشور از او حمایت میکنند. مذهبیها نمیتوانستند به راحتی به حصه حمله کنند زیرا او میدانست که هواداران پرشماری دارد. او به خوبی میدانست که روی نقطهی حساسی انگشت گذاشته است و مطمئن بود که حق با او است. این به او دل و جرئت میداد.
یدیک: واکنش حصه به فیلم چطور بود؟
وولف: او در نخستین نمایش جهانی فیلم در جشنوارهی لوکارنو حاضر بود و از فیلم بسیار خوشش آمد. این اولین بار بود که به اروپا میآمد. و از این که جلوی سالنی پرجمعیت بایستد و به سؤالها جواب دهد واقعاً لذت میبرد. فیلم را هم دوست داشت-پیش از نمایش عمومی آن را دید و پسندید.
یدیک: چه چیزی دربارهی مردم در عربستان سعودی برایتان خیلی جالب بود؟
وولف: واقعاً خوشم آمد که سعودیهایی که دیدیم حقیقتاً مهماننواز و آمادهی کمک کردن بودند. واقعاً آسان است که آنها را از لاک خود، لاک تحمیلشده از طرف جامعه، بیرون بیاورید و با آنها صحبت کنید. به نظر میرسد که آنجا همه چیز خیلی سفت و سخت است. با این همه اگر جرئت کنید و تو صورت آنها نگاه کنید با خیلی از آنها آشنا میشوید.
یدیک: چرا میخواستید به رغم همهی مشکلات این فیلم را بسازید؟
وولف: ما میخواستیم با این فیلم غربیها را با زنان محجبه آشنا کنیم. کسی که محجبه است، میتواند خیلی خوشرو باشد. معمولاً زنان محجبه را تندرو یا افراطی میشمارند. اما سعودیها اغلب با مذهبیها اختلافنظر دارند. اکثریت عظیمی از سعودیها دوست دارند که با غرب بیشتر رابطه داشته باشند.[3]
برگردان: عرفان ثابتی
[1] مطلع قصیدهی «آشوب فتواها» چنین است: «شر را در چشم فتواهایی دیدهام که حلال را حرام و حرام را حلال میکنند/ وقتی از حقیقت پرده برمیدارم هیولایی وحشی از کمینگاه بیرون میجهد/وحشی در فکر و عمل، خشمگین و کور/ردای مرگ بر تن با کمربندی محکم.» [م.]
[2] امبر ویلکینسون سردبیر وب سایت آی فور فیلم است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Amber Wilkinson, ‘The Poetess’, Eye for Film, 2 April 2018.
[3] فیلیپ یدیک فیلمساز آلمانی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Philipp Jedicke, ‘Meet the Saudi woman who criticized the system through poetry on reality TV’, DW, 29 May 2018.