قتل شهردار گدانسک نتیجهی ناگوار نفرتپراکنی است
thegaurdain
قتل پاول آداموویچ، شهردار لیبرال محبوب گِدانسک، واکنشهای تندی را در سراسر لهستان و دیگر نقاط اروپا برانگیخته است.
در راهپیماییهای خاموشی که در ورشو، گدانسک و دیگر شهرها به یاد او برگزار شده است دهها هزار لهستانی شرکت کردهاند. شنبهی گذشته، روز خاکسپاری او، روز سوگواری ملی بود.
دوشنبهی گذشته معلوم شد که متهم به قتل، مرد 27 سالهای اهل گدانسک است که ماه قبل از زندان آزاد شده بود. این مهاجم پس از این که با چاقو به آداموویچ حمله کرد به مردم گفت که زندانی شدنش در سال 2014 به علت چند حملهی خشونتآمیز، تقصیر حزب پیشین آداموویچ، «خط مشی حزبی مدنی»، بوده است.
فارغ از جزئیات این جنایت باید گفت که احتمالاً مرگ آداموویچ بر اختلاف و دودستگی در کشوری که سالهاست گرفتار دعوامرافعهی بیملاحظهی سیاسی بوده خواهد افزود.
در لهستان بحث داغی بر سر این مسئله در گرفته که آیا میان این رویداد تکاندهنده و ترور سال 1922 گابریل ناروتوویچ، اولین رئیس جمهور کشور مستقل جمهوری لهستان، شباهتی وجود دارد یا نه. ناروتوویچ در مراسم گشایش یک نمایشگاه هنری در ورشو، در پی کارزار یهودستیزانهی شدید ملیگرایان، به ضرب گلوله کشته شد. بارِ مسئولیت این اتفاق ناگوار همچنان بر دوش فرهنگ سیاسی لهستان سنگینی میکند.
آداموویچ 53 سال داشت و بیش از 20 سال شهردار بود. بسیاری او را عامل اصلی دگرگونی چشمگیر گدانسک و تبدیل آن به یک کلانشهر آزاد، مدرن و مرفه میدانستند. در دوران شهرداری او این شهر به آزمایشگاه شکلهای مبتکرانهی مشارکت مدنی تبدیل شد. او یک اروپایی لیبرال بود و، برخلاف جو غالب در کشور، بیدرنگ اعلام کرد که آغوش گدانسک به روی پناهندگان باز است. او یکی از سیاستمداران اصلی اپوزیسیون لیبرال بود که با حزب پوپولیست «قانون و عدالت»، که از سال 2015 دولت را در دست گرفته است، مبارزه میکرد.
مرگ او یک تراژدی انسانی و زلزلهی سیاسی است. سالهاست که مبارزه میان حزب راستگرای «قانون و عدالت» و حزب لیبرال «خط مشی حزبیِ مدنی» به گفتمان سیاسی در لهستان شکل داده است. در چنین شرایطی توطئهپنداری دربارهی سقوط سال 2010 هواپیمای لخ کاژینسکی ]رئیس جمهور وقت و عضو حزب قانون و عدالت[ در اسمولِنسک ]در روسیه[ رواج یافته و دولت کنونی حکومت قانون را برچیده است.
تجدید خاطرات تاریخی، امری طبیعی اما در عین حال گمراهکننده است. در سال 1922 ناروتوویچ پس از مدتها آشوب خیابانیِ معترضان به ریاست جمهوریاش به قتل رسید. کارزار بیوقفهی حزب ملیگرا وی را نامزد «یهودیان» و «مایهی ننگ» لهستان خوانده بود. کسی که به او حمله کرد یک فرد تندرو سیاسی بود. در شرایط کنونی، اختلاف و دودستگی در لهستان هنوز به آن حد نرسیده است. ممکن است هیچ وقت نفهمیم که علت دقیق این جنایت خاص چه بوده است-مشکلات روانی، نارضایتیهای شخصی یا عوامل سیاسی.
theguardian
اما افراطیونی مثل آندرس برِیویک در نروژ، اِلیگیوش نیویادومسکی (قاتل ناروتوویچ)، یا قاتل جو کاکس ممکن است بر اثر نظریههای توطئه، مناقشههای شدید و ایدئولوژیهای افراطی به خشونت روی آورده باشند.
بیتردید، اگر به علل این تراژدی نپردازیم به هیچ وجه قادر به رفع اختلاف در لهستان نخواهیم بود. بحثهای علنی در لهستان به شدت مسموم است-حزب حاکم چنان فعالانه به این بحثهای ناسالم دامن میزند که سخن گفتن از هر نوع تعادلی ناممکن است. تلویزیون رسمی کشور به ابزار پروپاگاندای بیوقفه تبدیل شده و هر روز نفرتپراکنی میکند و به بیگانههراسی دامن میزند.
درست سه روز پیش از قتل آداموویچ، یک برنامهی طنزآمیز یهودستیزانه در ساعات پربیننده از تلویزیون پخش شد. در این برنامه، سازمان خیریهای که آداموویچ قرار بود در مراسم آن سخنرانی کند، سازمان مشکوکی خوانده شد که نیروهای نامعلومی آن را اداره میکنند -آداموویچ در همین مراسم با ضربات چاقو به قتل رسید. هدف از برگزاری این مراسم شناختهشده جمعآوری اعانه برای کمک به کودکان بیمار است اما مدتهاست که رسانههای دستراستی و اعضای حزب حاکم با حمله به آن، این ادعای مضحک را تکرار میکنند که این سازمان، مروج بیبندوباری و فساد اخلاقی است.
آداموویچ خودش هدف حملات لفظی متعدد بود؛ برای مثال، مسئولان دولت میگفتند که او منافع آلمان، و نه لهستان، را تأمین میکنند. در سال 2017، یک سازمان ملیگرای امور جوانان «گواهی فوت» جعلیِ آداموویچ و دیگر شهردارانِ موافق با ورود پناهندگان را منتشر کرد. دفتر دادستانیِ کل که وزیر دادگستری آن را اداره میکند، هیچ واکنشی نشان نداد-و این همان کاری بود که در بسیاری از دیگر موارد نفرتپراکنی کرده بود.
ایجاد، ترویج یا حتی پذیرش منفعلانهی نفرت، توهین و نارواداری توسط نخبگان سیاسی و رسانهها به اقدامات خشونتآمیز و نتایج هولناک میانجامد. چنین اتفاقی دیر یا زود رخ خواهد داد. ممکن است که قتل آداموویچ متأثر از حال و هوایی باشد که سالهاست در معرض آن بودهایم-چنین احتمالی به هیچ وجه بعید نیست. ابراز تأسف، تسلیت و عزاداری ملی این واقعیت را از بین نخواهد برد.
همهی جناحها مردم را به سکوت و اعتدال فراخواندهاند و یاد آداموویچ را گرامی داشتهاند. اما سکوت، پاسخ این تراژدی نیست. این اتفاق هولناک حاکی از اوضاع نابسامان کشور ما است؛ اگر این مشکل را حل نکنیم نه آشتی و آرامشی در کار خواهد بود و نه میتوان به اصلاح سیاست ملی امید بست.
آیا بعد از این میتوانیم به زندگی عادی برگردیم؟ قطعاً این امر مستلزم مقداری خویشتنداری از طرف اپوزیسیون لیبرال و مقدار بسیار زیادی خودانتقادی از طرف دولت «قانون و عدالت» و هوادارانش است. اما این دو اکنون کمیاباند -و بعید به نظر میرسد که این وضع تغییر کند زیرا امسال در لهستان و اتحادیهی اروپا انتخابات برگزار خواهد شد. پس از این اتفاق ناگوار، هر دو طرف به طرح اتهام علیه یکدیگر ادامه دادند و تلویزیون دولتی از نفرتپراکنی دست برنداشت.
همهی اروپاییها باید حواسشان را جمع کنند: آنچه در گدانسک رخ داد فقط مشکل لهستان نیست. همهی ما-در سراسر اروپا- در اتاقی آکنده از گازهای سمی نشستهایم. پیش از آن که کسی وارد شود و کبریتی روشن کند باید کاری کنیم.
برگردان: عرفان ثابتی
پیوتر بوراس عضو ارشد «شورای روابط خارجی اروپا» و مدیر دفتر این اندیشکده در ورشو است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او است:
Piotr Buras, ‘The killing of Gdansk mayor is the tragic result of hate speech’, The Guardian, 17 January 2019.