چرا زنان اروپایی به احزاب راستگرای افراطی میپیوندند؟
DW
آنچه بر سر کورینا میازگا آمد، درس عبرتی بود برای زنانی که میخواهند به پوپولیسم راستگرا بپیوندند. پس از این که میازگا، عضو حزب راستگرای افراطی «آلترناتیو برای آلمان»، در انتخابات پارلمانی 2017 به مجلس راه یافت، یکی از مردان همحزبیاش گفت که او بیشتر به درد برهنه رقصیدن در سرگرمیگاههای مردانه میخورد تا نمایندگی مجلس.
میازگا خاموش ننشست و در یک همایش حزبی گفت که پِتر بیسترون، همحزبیاش در مجلس، چه حرف زشتی به او زده است. میازگا به یاد میآورد که حاضران در تالار از شنیدن این حرف اظهار تأسف کردند. «کسی باور نمیکرد که جرئت کرده بودم این مسئله را افشا کنم. بسیاری از اعضای حزب از دست من ناراحت شدند. به من میگفتند: "میدانیم که عصبانی هستی اما با علنی کردن این قضیه، مردم را تشویق میکنی که بگویند ما در حزب مشکل جنسیتی داریم."»
در خیزش پوپولیسم راستگرا در اروپا در 20 سال گذشته عمدتاً مردان سهیم بودهاند -گاهی این خیزش را نتیجهی رأی دادن مردان سفیدپوست خشمگین به مردان سفیدپوست خشمگین میدانند. اما اوضاع دارد تغییر میکند. زنان سفیدپوستِ خشمگین هم دارند به رأیدهندگان مهمی تبدیل میشوند. دستکم، نیم دوجین زن، از جمله اَلیس وایدِل («آلترناتیو برای آلمان») و جورجا ملونی («برادران ایتالیا»)، رهبری احزاب پوپولیست اروپایی را بر عهده دارند. الگوی آنها مارین لو پن، رهبر حزب «تجمع ملی» («جبههی ملیِ» سابق)، پیا کِرسگارد، از بنیانگذاران حزب به شدت مهاجرستیزِ «مردم دانمارک»، و سیو یِنسِن، وزیر دارایی نروژ و رهبر حزب مهاجرستیز «ترقی»، هستند.
پس از موفقیتهای انتخاباتی پوپولیستهای راستگرا در کشورهایی مثل آلمان، فرانسه و ایتالیا، اکنون نسل جدیدی از زنان 20 تا 50 ساله به مجلس یا دولتهای محلی راه یافتهاند. زنان هم دارند به خیابانها میریزند. در بریتانیا هنوز عمدتاً مردان در تظاهرات راستگرایان شرکت میکنند اما در دیگر نقاط اروپا وضعیت در حال تغییر است. در راهپیماییهای اعتراضآمیزی که پارسال (پس از چاقو زدن ظاهراً دو مهاجر به یک مرد محلی) در شهر چِمنیتز در شرق آلمان برگزار شد، تعداد زیادی از زنان عضو گروه نئونازی پگیدا شرکت کردند. در راهپیماییِ پارسال حزب «برادران ایتالیا» هم زنان بسیاری حضور داشتند.
در فرانسه تعداد زیادی از زنان به جنبش ضددولتیِ جلیقهزردها پیوسته و به خیابانها ریختهاند. این جنبش افرادی از گرایشهای مختلف سیاسی، از چپ تا راست افراطی، را به خود جذب کرده که بعضی از آنها به لو پن رأی میدهند؛ شعارهای این جنبش اغلب تکرار نخبهستیزیِ سرخوردهی پوپولیسم است.
ایلکو هارتوِلد، استادیار دانشگاه آمستردام، میگوید: «شواهد نشان میدهد که شکاف جنسیتی در بعضی از کشورها در حال کاهش است، هر چند معلوم است که این شکاف در همهجا از بین نرفته است.» این امر این پرسش را در ذهن برمیانگیزد: چه چیزی سبب جذب زنان به پوپولیسمِ ملیگرایانهای شده که زمانی ایدئولوژی مردسالارانه بر آن حاکم بود؟ چه عاملی سبب حمایت، رأی دادن و حتی عضویت زنان در احزاب و جنبشهایی میشود که از فمینیسم مدرن اکراه دارند؟
گفتوگو با شمار زیادی از زنان اروپایی-رأیدهندگان، نمایندگان مجلس و دانشگاهیان-حاکی از آن است که چند عامل در این میان نقش دارند. بسیاری از زنان طبقهی کارگر درست مثل همتایان مرد خود احساس میکنند که «عقب ماندهاند.» مهمترین عامل تعیینکنندهی رأی دادن به راستگرایان افراطی، میزان تحصیلات افراد است. هارتولد میگوید که هرچند اغلب میان شرایط کاریِ متزلزلِ شغلهای یدی و رأی دادن به راستگرایان افراطی رابطهای وجود دارد اما این مشاغل عمدتاً در اختیار مردان است. زنان در بخش خدمات پرشمارترند اما شرایط کاری در این بخش هم بیثبات است. متخصصان علوم سیاسی در فرانسه سرخوردگی کارکنان خردهفروشیها و صندوقداران سوپرمارکتها را نمونهی بارز این امر میدانند.
احتمالاً مهمترین عامل حمایت زنان و مردان از پوپولیسم دستراستی، نگرش آنان به مهاجرت و اسلام است.
کاترین، صندوقدار یک سوپرمارکت ارزان در شمال شرقی پاریس، که با جلیقهزردها تظاهرات کرده، میگوید: «نخبگان حاکم اصلاً از زندگی مردم واقعی خبر ندارند، آنها کاملاً منزوی هستند.» او که سی و چند ساله است و از زمان ترک مدرسه صندوقدار فروشگاهها بوده به لو پن رأی میدهد. او میگوید، «حقوقهای پایین کفاف امرار معاش ما را نمیدهد. قبل از پایان ماه مجبور به اضافهبرداشت از حسابم میشوم، قرض بالا میآورم، و به زحمت میتوانم پول بنزین ماشینم را تأمین کنم تا سر کار بروم یا سه فرزندم را این ور و آن ور ببرم. هیچوقت لو پن را در قدرت امتحان نکردهایم، پس چرا به او فرصت ندهیم؟»
در ایتالیا، راستگرایان افراطی در جذب زنانی که قبلاً به چپها رأی میدادند موفقیت چشمگیری داشتهاند. جیانا گامباچینی، عصبشناسی که در ژوئن گذشته به نمایندگی از طرف حزب راستگرای افراطیِ «اتحادیهی شمالی» به عضویت شورای شهر پیزا در آمد، میگوید: «حزب دموکرات که نمایندهی چپها بود در سالهای اخیر به رأیدهندگان چپگرا و آرمانهای چپ خیانت کرد.»
اما همهی زنان حامیِ پوپولیسم از اقشار حاشیهنشین نیستند. احتمالاً مهمترین عامل حمایت زنان و مردان از پوپولیسم دستراستی، نگرش آنان به مهاجرت و اسلام است. هارتولد میگوید، «نظر فرد دربارهی مهاجرت از هر چیز دیگری مهمتر است.» احزاب پوپولیست راستگرا برای جلب زنان، تصویر مناقشهانگیزی از مهاجرت، بهویژه از کشورهای اسلامی، ارائه میدهند و این مهاجران را حامل فرهنگهای زنستیزی میدانند که آزادی زنان در اروپا را تهدید میکند-از هو کردن و سوت کشیدن برای زنان دامنکوتاه گرفته تا تعرض جنسی به آنها. به قول لو پن، «میترسم که بحران مهاجران نشانهی آغازِ پایان حقوق زنان باشد.»
در پایان سال 2015 موجی از تعرضات جنسی در شب سال نو به گردن گروهی از مردان مهاجر در کلن و هامبورگ افتاد. این امر بهانه به دست راستگرایان افراطی داد تا بگویند که مهاجران تهدیدی واقعی هستند. با وجود این، تحقیقات دولتی نشان داده است که اکثریت چشمگیری از حملات به زنان آلمانی-از جمله خشونت خانگی-را مردان آلمانی انجام میدهند.
نیکول هوخست، یکی از نمایندگان حزب «آلترناتیو برای آلمان» در مجلس، میگوید: «فکر میکنم ما تنها حزبی در آلمان هستیم که واقعاً برای حقوق زنان مبارزه میکنیم، چون میگوییم که خطر از دست دادن حقوق و آزادیهای زنان ما را تهدید میکند، همان حقوق و آزادیهایی که قرنها برایش مبارزه کردهایم.»
هوخست میگوید که به همین اندازه نگران زنان مسلمانی است که در آلمان زندگی میکنند، زنانی که تلاش میکنند تا درس بخوانند و در جامعهی آلمان به جایی برسند «اما متأسفانه میفهمند که قرار است در تعطیلات تابستانی در کشور پدر و مادرشان آنها را به همسریِ کسی درآورند که هرگز او را ندیدهاند.»
اِبا هرمانسون، 22 ساله، جوانترین نمایندهی پارلمان سوئد، سخنگوی برابری جنسیتی در حزب ملیگرا و مهاجرستیز «دموکراتهای سوئدی» است. او میگوید که مسئلهی حفظ «مصونیت زنان از خشونت جنسی» یکی از دغدغههای اصلیاش است. به قول او، «اگر از کشوری بیایید که در آن زنان به اندازهی مردان ارزش ندارند، یا حق ندارند که به میل خود زندگی کنند، وقتی به سوئد وارد شوید تکان میخورید.» رقبای سیاسی این حزب از آن انتقاد کردهاند که مهاجرت را عامل افزایش موارد جنایت میشمارد.
رهبرانی مثل لو پن دورویی پیشه کردهاند. آنها اصطلاح «فمینیسم» را به کار نمیبرند چون آن را ابزار چپها میدانند، و از طرح مسائل مربوط به برابری، از قبیل تعیین سهمیه برای زنان و مردان در سیاست، اکراه دارند. با وجود این، هر گاه به نفعشان باشد از مفهوم «حقوق زنان» استفاده میکنند، عمدتاً به عنوان بهانهای برای حمله به آن چه مهاجرت انبوه مردان محافظهکار میخوانند. لو پن گفته است که باید حق «شلوارک یا دامنکوتاه پوشیدن» هر زنی حفظ شود.
سوسی مِرِت، دانشیار دانشگاه آلبورگ در دانمارک، میگوید: «آنها رهبران زن قدرتمندی هستند اما فمینیسم را دوست ندارند.» یک شهردار جوان ایتالیایی به نام سوزانا چِکاردی، عضو حزب عمدتاً مردانهی «اتحادیهی شمالی»، حتی اصرار میکند که او را «سینداکو»، واژهای مذکر به معنای شهردار، بخوانند و واژهی مؤنث «سینداکا» را به کار نبرند.
اَن-کاترین یونگار، مدرس ارشد دانشگاه سودرتونِ سوئد، میگوید این احزاب عقیده دارند که «فمینیسم چپگرا پیامدهای مهاجرت را نادیده میگیرد.» اما سیاستمداران راستگرای افراطی در اروپا میدانند که بدنامی و وجههی منفیِ یک حزب بر حمایت زنان از آن تأثیر میگذارد. بنابراین، بعضی از آنها سعی کردهاند تا خود را امروزی جلوه دهند و تصویر خود را تعدیل کنند. لو پن، که با سربلندی خود را یک مادر مجرد دو بار طلاق گرفته معرفی میکند، کوشیده تا موضع حزبش در مخالفت با سقط جنین را نرمتر کند، از نگرش سنتی به زن در مقام بچهدار و خانهدار فاصله بگیرد، و رأیدهندگان همجنسگرا را جذب کند. پارسال مدافعان حقوق دگرباشان با تصمیمی مناقشهانگیز، جایزهی «بهترین دوست همجنسگرایان» را به یِنسِن دادند که نسبت به «اسلامیشدن دزدکیِ» جامعهی نروژ هشدار داده است.
حزب «آلترناتیو برای آلمان» دوست دارد که تصویر بیعیب و نقصی از خانوادهی هستهای را رواج دهد، خانوادهای که در آن پدر کار میکند و مادر بچهها را بزرگ میکند.
حزب «آلترناتیو برای آلمان» دوست دارد که تصویر بیعیب و نقصی از خانوادهی هستهای را رواج دهد، خانوادهای که در آن پدر کار میکند و مادر بچهها را بزرگ میکند. میازگا از نوستالژی نسبت به دویچهمارک ]واحد پول سابق آلمان[، ثبات اقتصادی، نظم اجتماعی و «خانوادهی سنتی» حرف میزند. او میگوید، «من برای خانوادهی سنتی ارزش قائلام، دوران خوبی بود که از بچهها مواظبت میشد. کاش-شاید این احساس رمانتیک مضحکی باشد-میتوانستیم به آلمان دههی 1990 برگردیم.» اما ترویج خانوادهی هستهای اغلب با واقعیت زندگی زنان برجستهی عضو این حزب در تضاد است. برای مثال، وایدل زن همجنسگرایی است که با شریک زندگیاش دو بچه را بزرگ میکند.
تنها 4 ماه تا انتخابات اروپایی باقی مانده است، انتخاباتی که اعضای پارلمان را تا سال 2024 مشخص خواهد کرد. رأی زنان برای موفقیت پوپولیستهای راستگرا حیاتی خواهد بود، پوپولیستهایی که میخواهند تعداد کرسیهای خود در این مجلس 751 نفری را از پنجاه و چندتای فعلی افزایش دهند. حزب لو پن، که اکنون در نظرسنجیها رقابتی شانه به شانه با حزب «جمهوری به پیشِ» امانوئل مکرون دارد، امیدوار است که با استفاده از خشم آزادشده توسط جنبش جلیقهزردها، حمایت تعداد زیادی از زنان طبقهی کارگر را که به خیابانها ریختهاند، جلب کند. این زنان، مادران مجرد و مادران شاغلِ کمدرآمد را دربرمیگیرند.
در ایتالیا، ملونی در جلب زنان زیرکتر بوده است. لتیتسیا جورجانی، که پارسال به این حزب رأی داد، میگوید: «او زنان بیشتری را جذب میکند چون به نظر میرسد که تنها کسی است که برای زنان مبارزه میکند.» در آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان»-که یکی از بزرگترین شکافهای جنسیتی را در میان احزاب راستگرای افراطی اروپا دارد-تازه دارد به این واقعیت پی میبرد که برای جذب رأیدهندگان زن باید تغییراتی ایجاد کند. تنها 13 درصد از 30 هزار عضو این حزب را زنان تشکیل میدهند. این حزب در پارلمان 10 نمایندهی زن و 82 نمایندهی مرد دارد.
اِستِر لِنِرت، متخصص پوپولیسم راستگرا در دانشگاه آلیس سالومونِ برلین، میگوید که این حزب همچنان «آکنده از تعصب و تبعیض جنسی است. این حزب از این نوع مردانگیِ مبتنی بر بدگمانی و تبعیض جنسی لذت میبرد.» او به بعضی از پوسترهای انتخاباتیِ مناقشهانگیزتر «آلترناتیو برای آلمان» اشاره میکند، از جمله پوستری که پنج کفل زنانهی برهنه را نشان میدهد و رویش نوشتهاند: «برای تکثر».
هوخست هوخست سعی میکند تغییراتی ایجاد کند. این مادر مجردِ دارای چهار فرزند میگوید، «مردم به طور مکرر از من میپرسند که چرا آلترناتیو برای آلمان میخواهد زنان به خانه برگردند. این حرف اصلاً درست نیست. ما میخواهیم زنان خودشان بتوانند انتخاب کنند که به میل خود در خانه بمانند یا سر کار بروند.»
هوخست در اوایل نوامبر، گروه فریدا، یا «زنان در آلترناتیو برای آلمان»، را تشکیل داد تا به این اتهام پاسخ دهد که این حزب تا کنون به اندازهی کافی تلاش نکرده تا محیط گرم و صمیمانهای برای زنان تازهوارد فراهم کند. او میگوید، «قبل از پیوستن به حزب، بارها برای خرید به بازار شهر رفته بودم اما به غرفهی آلترناتیو برای آلمان سر نزده بودم چون فقط مردها در آن بودند. به محض این که زنان را آنجا دیدم، به طور غیرارادی به سراغشان رفتم.»
لنرت میگوید که آیندهی حزب ممکن است به این وابسته باشد که حمایت زنان از آن افزایش یابد یا نه. «از یک نظر، بسیاری از اعضای آلترناتیو برای آلمان قبول دارند که باید تغییراتی به وجود آورند و زنان بیشتری را جذب کنند تا شاید بتوانند به یک "حزب مردمیِ" ریشهدار تبدیل شوند. در عین حال، به نظرم این عادتهای متعصبانه آنقدر جاافتاده است که تصور نمیکنم بتوانند آنها را تغییر دهند. معمولاً وقتی زنان فضای زیادی را در احزاب پوپولیست راستگرا اشغال کنند، دیر یا زود آنها ]زنان[ را سرِ جایشان مینشانند.»
میازگا و هوخست خود را جنگجویانی یکهوتنها میدانند که معمولاً روزی 18 ساعت کار میکنند. هر دو تهدید شدهاند، و هوخست میگوید که اغلب روی دیوار خانهاش عبارتهای توهینآمیز مینویسند. هر دوی آنها زمانی ورزشکاران طراز اولی بودند و این را یکی از عوامل موفقیت خود در آلترناتیو برای آلمان میدانند. هوخست، که کاراتهکار است، میگوید، «میتوانم همهی مردهای حزب را بکشم.» اما بیدرنگ میافزاید: «البته نمیخواهم چنین کاری بکنم.»
وقتی حرف بر سرِ شکاف جنسیتی در این حزب است، میازگا به شوخی متوسل میشود: «همین ما 10 تا زن برای کنترل کردن 82 مرد کافی هستیم.»
برگردان: عرفان ثابتی
آنژلیک کریسافیس، کِیت کانِلی و اَنجِلا جوفریدا خبرنگاران روزنامهی گاردین در، به ترتیب، پاریس، برلین و رم هستند. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی آنها با عنوان اصلی زیر است:
Angelique Chrisafis, Kate Connolly and Angela Giuffrida, ‘From Le Pen to Alice Weidel: how the European far-right set its sights on women’, The Guardian, 29 January 2019.