بقای نوع انسان در گرو اتحاد است
dezeenmagazine
انسان بودن به چه معنا است؟ این پرسش در کانون حقوق بشر قرار دارد. انسان بودن پیامدهای منطقیِ خاصی دارد: خودآگاهیِ انسانی و کنشهای معطوف به رعایت کرامت انسانی-اینها معنای ویژهای به مفهوم انسانیت میبخشد.
خودآگاهی انسان و کنشهای او تأثیر متقابل میان اندیشه و زبان فرد و جامعه را به وجود میآورد. کنشهای ما انسانها امنیت اقتصادی، حق آموزش، حق آزادی تجمع و آزادی بیان را به وجود میآورد و شرایط را برای حفظ آزادی بیان و تشویق تفکر جسورانه فراهم میکند. وقتی از تلاش برای رعایت کرامت انسانی دست برداریم، معنای اصلیِ انسان بودن را قربانی میکنیم، و وقتی تعهدمان به ایدهی حقوق بشر سست شود، از اصول اخلاقیِ خود دست برمیداریم. نتیجهی منطقی این امر، تزویر و حماقت، ظلم و فساد، و بحرانهای حقوق بشریِ بیپایانی است که امروز در دنیا میبینیم.
از ایجاد مفهوم حقوق بشر بیش از دو قرن گذشته است. در این مدت، بشریت مراحل تاریخی گوناگونی را پیموده و تغییرات عظیمی در دنیا به وجود آمده است. در اروپا، که زمانی شامل حکومتهای استعماری و استبدادی بود، جوامعی دموکراتیک و متمایل به سرمایهداری به وجود آمده و سازوکاری برای حفظ حقوق فردی ایجاد شده است. دیگر جوامع نیز تغییرات ساختاری را تجربه میکنند، و مفهوم حقوق بشر در آنها با مشکلات مهمی مواجه است.
بخشی از این مشکلات ناشی از مطالبات ناهمخوان کشورهایی است که در مراحل مختلفی از توسعه به سر میبرند و اوضاع اقتصادی متفاوت و منافع متضادی دارند. اما بخش دیگری از این مشکلات ناشی از درک و فهم متنافر از حقوق بشر، کرامت، اخلاق و مسئولیت انسانی، و معلول تفاسیر و استفادههای مختلف از اصول اساسیِ حقوق بشر است. در دنیای معاصر، تضعیف فهم ما از ارزشها و اصول بنیادین حقوق بشر و انساندوستی، ما را در معرض خطر از دست دادن حقوق، مسئولیتها و توانایی رعایت کرامت انسان قرار داده است.
تاریخ نشان میدهد که قصور اخلاقی همیشه با واقعیتهای دردناکی همراه بوده که امروز در همهجا مشهود است. بحران جهانی پناهندگان روزبهروز وخیمتر میشود، و 70 میلیون پناهنده بر اثر جنگ و فقر مجبور به ترک خانه و کاشانهی خود شدهاند. محیط زیستِ ما دائماً بدتر میشود و توازن بومشناختی بیش از پیش شکننده شده است. درگیریهای مسلحانه ادامه دارد و هر لحظه ممکن است که بحرانهای سیاسیِ جدیدی رخ دهد؛ بیثباتیهای منطقهای تشدید میشود؛ حکومتهای استبدادی ارادهی خود را بیرحمانه تحمیل میکنند، و حکمرانیِ دموکراتیک رو به افول است. توسعهی نابخردانه و نسنجیدهی نظام ملیگرایی و سرمایهداری، شکاف جهانی میان فقیر و غنی را افزایش میدهد. جهانبینیهای ما بیش از پیش متفاوت و متناقض شده است.
افراد در بسیاری از کشورها و منطقهها از فرصت یادگیری، دسترسی به اطلاعات یا ارتباط آزاد بیبهرهاند. آنها فرصت ندارند که تخیل و خلاقیت خود را به کار گیرند یا آرمانهای خود را عملی کنند؛ آنها نمیتوانند از آزادی عقیده و آزادی تجمع لذت ببرند. این حقوق و آزادیها تهدید مرگباری برای استبداد و اقتدارگرایی به شمار میرود. به همین دلیل است که، در بسیاری از نقاط، وکلا زندانی شدهاند، روزنامهنگاران ناپدید و کشته شدهاند، سانسور فراگیر شده است، و سازمانهای دینی و غیردولتی بیرحمانه سرکوب شدهاند. اکنون حکومتهای استبدادی و فاسد از فروش بیملاحظهی تسلیحات و از حمایت خاموش کشورهای سرمایهدار سود میبرند. اختلافات دینی، منازعات قومی، و مناقشههای منطقهای، قدرتنماییهای بدوی را تشدید میکنند. هدف آنها روشن است: تضعیف آزادیهای فردی و تحکیم سلطهی دولتها و نخبگان حاکم.
نتیجهی نهایی عبارت است از محرومیت افراد از حق زندگی، حق رهایی از ترس، حق اظهار نظر، حق حفظ محیط زیست و حق توسعه.
medium
باید در مفهوم حقوق بشر تجدیدنظر کرد. پیش از این، بحث دربارهی حقوق بشر بر رابطهی یکبُعدی میان حقوق دولت و حقوق فرد متمرکز بود اما اکنون حقوق بشر روابط گوناگونی را دربرمیگیرد. امروز، خواه مطالبات را در چارچوب حقوق فرد مطرح کنیم یا در چارچوب اهداف موردنظر گروههای سیاسی و ذینفع، نمیتوان به طور جداگانه به آنها پرداخت. از نظر تاریخی، شرایط حاکم بر زندگی انسان هرگز تا این حد در سطح جهانی به یکدیگر وابسته نبوده است.
حق کودکان برای رشد و آموزش، حق زنان برای مصونیت از آسیب، حق حفظ محیط زیست، حق بقای موجودات زندهای که بقای نوع بشر به آنها گره خورده-اکنون همهی اینها به مؤلفههای مهم مفهوم حقوق بشر تبدیل شده است. با پیشرفت علم و فناوری، حکومتهای اقتدارگرا به نام مبارزه با تروریسم و حفظ ثبات به حریم خصوصی افراد تجاوز و آزادی فردی را محدود میکنند، و در نتیجه فریب روانشناختی را در تمام سطوح تشدید میکنند. حکومتهای اقتدارگرا با کنترل اینترنت و سلطه بر فناوری تشخیص چهره، تسلط خود را بر افکار و اعمال مردم افزایش میدهند و حقوق و آزادیهای سیاسی را تهدید یا حتی نابود میکنند. در دیگر کشورهای جهان هم درجات گوناگونی از کنترل وجود دارد. در این شرایط جدید، فهم مشترکی از حقوق بشر وجود ندارد، و اگر بحث دربارهی حقوق بشر کوتهبینانه و تنگنظرانه شود، چیزی جز حرف بیمعنی و ازمدافتاده نخواهد بود.
امروز اروپا، آمریکا، روسیه، چین و دیگر دولتها به تولید، تملک و فروش اسلحه میپردازند. اگر از رویههای مرسوم خطرناکی که احتمال درگیری مسلحانه را افزایش میدهند جلوگیری نکنیم، فضلفروشی دربارهی حقوق بشر چیزی جز خودفریبی نیست. به همین ترتیب، اگر توسعهی جهانی نظام سرمایهداری و نفوذ فراگیر قدرت سرمایه را محدود و از سرکوب مداوم امیال طبیعی بشر توسط دولتهای اقتدارگرا جلوگیری نکنیم، بحث دربارهی حقوق بشر چیزی جز وراجی بیهوده نیست. چنین سلب مسئولیت فاحشی پیامدهای بدی دارد.
حقوق بشر ارزشهای مشترکی هستند. حقوق بشر دارایی مشترک ما است. وقتی حق یک نفر در جامعه نقض شود، کرامت کل نوع بشر زیر پا گذاشته شده است. به همین قیاس میتوان گفت تنها وقتی که به حقوق تکتک افراد و حقوق اهالی همهی مناطق دنیا اهمیت دهیم، رهایی کل بشر ممکن خواهد بود.
چنین است این اصل سادهی حقوق بشر. اما هنوز هم فهم مشترکی از این حقیقت نداریم. چرا؟ آیا علتش این است که بیش از حد خودخواه، ناآگاه یا ترسو هستیم؟ یا شاید هم علتش این باشد که صادق نیستیم و واقعاً زندگی را به اندازهی کافی دوست نداریم: ما خود را فریب میدهیم و فکر میکنیم که میتوانیم از زیرِ بار مسئولیت خود در قبال برقراری انصاف و عدالت شانه خالی کنیم؛ ما خود را گول میزنیم و تصور میکنیم که آشفتگی و بینظمی قابلقبول است؛ ما این فکر را در سر میپروریم که به هر حال ممکن است دنیا نابود شود و همهی امیدها و آرزوها بر باد رود.
گرامی داشتن حقیقت، احترام به دانش، ارج نهادن به خود، احترام به زندگی و ایمان به جامعه-اینها ارزشهایی است که همگی میتوانیم با آنها همذاتپنداری کنیم و سودایشان را در سر بپروریم. اگر واقعاً به این ارزشها باور داریم، در این صورت باید موانع تفاهم را از میان برداریم، به تعریف بنیادین انسانیت پایبند بمانیم، ارزش مشترک زندگی انسان و دیگر موجودات زنده را تأیید کنیم، و وابستگی متقابل و همزیستی انسانها و محیط زیست را به رسمیت بشناسیم. ایمان به خود و دیگران، اعتماد به قدرت مفید انساندوستی، و ارج نهادن صادقانه به ارزش زندگی-اینها پایه و اساس همهی ارزشها و کوششهای بشری را تشکیل میدهند.
برگردان: عرفان ثابتی
آی ویوی هنرمند سرشناس چینی و فعال حقوق بشر است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Ai Weiwei, ‘Human dignity is in danger. In 2019 we must stand as one to survive’, The Guardian, 1 January 2019.