لِیلِیبازی در برابر چشمان فاشیسم
زمستان سال ۱۹۳۲ وقتی بازرسان بندر بوئنوسآیرس «کورتاسارِ» هجدهساله را از مخفیگاهش در انبار یک کشتی باری که عازم اروپا بود به بندر باز میگرداندند هیچ فکر نمیکردند روزی او سردمدار جریانی شود که ادبیات دنیا را تحت تأثیر خود قرار دهد. «خولیو کورتاسارِ» جوان پس از دستگیریاش در کشتی باری یک حس داشت: بازگشت دوباره به زندان. او بوئنوسآیرس را زندانی بزرگ میدانست و هیچ تعلقی به کشور حس نمیکرد. در این بازگشت نومیدانه به زندان تنها یک چیز او را دوباره متولد میکند: کتاب «افیونِ» ژان کوکتو. کشفِ «کوکتو»ی فرانسوی کشف ادبیات است و از این زمان است که در تبعیدگاه خود به نوشتن به شکل دیگری مینگرد. هر چند او عاقبت جسم خود را در نوامبر سال ۱۹۵۱ از این زندان به آزادی میرساند اما به لحاظ ذهنی مدتهاست که طعم رهایی را از رهگذر نوشتن چشیده است. مخالفتهایش با ژنرال «خوان دومینگو پرون» رئیسجمهور وقت آرژانتین سرانجام باعث گریز او میشود و در وطن تازهی خود پاریس تنها به یک چیز میاندیشد: دیکتاتورها. افکار «کورتاسار» حول و حوش چگونه رها شدن آرژانتین و ملل آمریکای لاتین از سلطهی دیکتاتورها میچرخد و البته به چگونگی انقلاب بسیار میاندیشد. دوازده سال بعد است که انقلاب اتفاق میافتد. رمان Rayuela یا «لِیلِی» او موجب انفجاری میشود که انقلابی در ادبیات لقب میگیرد و به نام بوم خوانده میشود. تحولی که دیگر نویسندگان آمریکای لاتین را بر آن میدارد تا به تأسی از آن از مصائب دنیای جنوبی بنویسند و ادبیات اسپانیایی را شکوفا کنند. درسی که آموزگار بزرگ مه ۱۹۶۸به جهانیان میدهد در بازی لِیلِی خلاصه شده بود: تنها در خانههای لِیلِی است که میتوان به راز بزرگ دست یافت.
سنگها و خانهها
سی و دومین دورهی نمایشگاه کتاب تورینو در ایتالیا امسال در حالی نام «لِیلِیبازی» ــ رمان خولیو کورتاسار ــ را شعار امسال خود کرده بود که حواشی بهوجود آمده طی این روزهای ایتالیا خانههای این بازی را اسیر خود کرده بود. از تمام این بازی سنگی مانده بود که موج راستگرایی در نمایشگاه کتاب به پرتابش امید بسته بود. شهری که از سالیان دور مرکز فرهنگی ایتالیا خوانده میشود و بزرگانی چون ایتالو کالوینو، چزاره پاوزه و ناتالیا گینزبورگ را به خود دیده است در این جشن مهم فرهنگی دچار وضعیتی شد که در تاریخ سی و دو سالهی نمایشگاه بیسابقه بود. ناشری که جریانهای مدافع حقوق مهاجران آن را به صراحت فاشیست میخوانند در نمایشگاه حضور مییابد و قصد معرفی کتاب کسی را دارد که از زمان روی کار آمدنش سیاستهای ضدمهاجرتی و نژادپرستانه را در دستور کار خود قرار داده است: «متئو سالوینی»، وزیر کشور ایتالیا، که در همان ابتدای بر مسند نشستن خطاب به مهاجران گفت که چمدانهایتان را ببندید و به مردم قول داد که کلیدهای خانهمان را دوباره از آنها پس میگیریم.
اما تنها مهاجران نبودند که مورد غضب آقای وزیر کشور واقع شدند. روشنفکران ایتالیایی نیز به دلیل حمایت از مهاجران در لیست سیاه رئیس حزب دست راستی «لگا» قرار گرفتند. مرزبندی مشخصی که تفکرات «سالوینی» از عداوت با مهاجران نشان داد از ابتدا مورد اعتراض جریان روشنفکری ایتالیا واقع شد و از دومین نمایشگاه مهم کتاب اروپا نیز دور نماند. این حضور ناشران فاشیست و اختصاصِ غرفه به آنها سببسازِ اعتراضات بود. امری که در تضادی اساسی با شعاری قرار داشت که نمایشگاه به آن مزین بود. «کورتاسار» از بین بردن مرزها و مصائب مهاجران و زیر سؤال بردن دیکتاتوری را در رمان خود هدف قرار داده بود. نویسندگان و شاعران معترض که سابقهی درگیری با وزیر کشور را داشتند این بار تصمیم به اخراج ناشرِ راستگرا از نمایشگاه گرفتند. آنها که در واقعهی آکواریوس در تابستان گذشته نیز اتحاد خود را در سراسر ایتالیا به اثبات رسانده بودند این بار نیز موفق به اقدامی عملی شدند. تابستان گذشته پس از اینکه «سالوینی» بنادر ایتالیا را به روی کشتی نجات مهاجرین به نام آکواریوس بست و ۶۲۹ نفر که از غرق شدن نجات داده شده بودند را به خاک ایتالیا راه نداد پروژهی حمایت از کشتیهای امداد و نجات مهاجرین توسط روشنفکران ایتالیایی به راه افتاد که خشم سالوینی را در پی داشت. او آنها را قاچاقبران انسان خواند و البته کشتیهای امداد را توقیف کرد. امدادگرانِ انسان این بار در خشکی با لغو برنامههای خود، تصمیم به اجرای برنامههای ضدفاشیستی علیه ناشر مربوطه گرفتند و تا اخراج او از پای ننشستند. درست همانطور که کورتاسار در ابتدای رمانش وعده میدهد: فصلهای کتاب انتخابی است. درست همانند خانههای لیلی. مرزی وجود ندارد.
سرزمین مهاجران
نزدیکی «کورتاسار» با ایتالیا علاوه بر همکاری با «آنتونیونی» در ساخت فیلم «آگراندیسمان» در مهاجرینی بود که از سال ۱۸۳۰ به تدریج از ایتالیا و سایر نقاط اروپا روانهی سرزمین طلا و یخ شده بودند. تا سال ۱۹۵۰ هشت میلیون و دویست هزار مهاجر اروپایی به این سرزمین روانه شدند. رقمی که پس از آمریکا رقیبی نداشت. ایتالیاییها و یهودیان دو گروه عمدهی مهاجران را تشکیل میدادند. مجموعهای ناهمگون که در نهایت سرزمین نوین آرژانتین را به شکلی همگون تشکیل دادند. مهاجرین در این کوچ تاریخی حمایت قانون را نیز پشت خود میدیدند. قانوناساسی آرژانتین در سال ۱۸۵۳ در بندهای متعدد به حمایت از مهاجران پرداخت و زمینه را برای سرزمین رویایی مهاجرین فراهم ساخت. حضور مهاجران منشأ خیر تلقی میشد و پیشرفت کشور به پای آنها نوشته شده بود. تا سال ۱۹۱۴ سی درصد از کل جمعیت کشور و پنجاه درصد از جمعیت بوئنوسآیرس در خارج از آن به دنیا آمده بودند. اما با ظهور ژنرال «پرون» است که تردید مهاجران در ماندگاری در این کشور آغاز میشود. کودتای نظامی «پرون» در سال ۱۹۷۶ باعث شد تا بسیاری از مهاجرینی که پیش از جنگ اول جهانی به آرژانتین آمده بودند و اکنون بومی محسوب میشدند ناگزیر به ترک دیار خود شوند. دیکتاتوری نظامیِ دههی هفتاد با عنوان «روند سازماندهی مجدد ملی» سیاست درهای باز اقتصادی را همراه با سرکوب مخالفان در پیش گرفت. کنگره تعطیل شد، احزاب سیاسی ممنوع شدند و آزادیهای مدنی به حالت تعلیق درآمد و هزاران نفر مفقود و کشته شدند. سیاستهای مهاجرتی جدید توسط دولت پلیسی نوشته میشد. مهاجران به دو دستهی نامطلوب و مطلوب دستهبندی شدند. نامطلوب مهاجرانی بودند که نظم و امنیت را به مخاطره میانداختند و مطلوب طبق سیاست مهاجرتیِ جدید بر یک چیز متمرکز بود: اروپایی، ارزآور و البته بیخطر. این همان مسئلهای بود که کورتاسار در رمان خود آن را پیشگویی کرده بود. رمانی که توانست به همراه خود علائم هشیاری آزادیخواهان و مدافعان انسان را در تمامی دنیا منتشر کند.
ایران ۲۰۲۰
حاشیههای نمایشگاه سی و دوم تورینو تنها به مسئلهی ناشران فاشسیم ــ که گفته میشود سال بعد احتمال افزایش فعالیتشان در نمایشگاه بیشتر است ــ ختم نمیشود. سال آینده ایران است که مسئلهی اصلی نمایشگاه کتاب تورینو خواهد بود. برای اولینبار در این دوره غرفهای به جمهوری اسلامی اختصاص داده شده بود که در مساحت 16 مترمربعیِ خود کتابهایی در زمینههای مختلف از قبیل آموزش زبان فارسی، ایرانشناسی، گردشگری و کودک و نوجوان و... ارائه دهد. حضور ایران در این دوره را زمینهساز میهمانی نمایشگاه از آن در سال آینده میدانند. مسئلهای که پیشتر با اعتراض گستردهی نویسندگان و شاعران ایتالیای روبهرو شد و به نظر میرسد از حواشی بعدی نمایشگاه سال آینده باشد. اوائل سال گذشته بود که مائورو کونچاتوری، سفیر ایتالیا در ایران در دیدار با محسن جوادی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، موضوع نامزدی ایران برای حضور در نمایشگاه آتیِ تورینو به عنوان مهمان ویژه را خبر داد. این مسئله آغاز سلسله اعتراضاتی بود که نسبت به این میهمان ویژه انجام شد. «حمید زیارتی» نویسندهی ایرانی مقیم تورینو در مصاحبهای با روزنامه «کوریره دلاسرا» این حضور را شرمآور خواند. او میگوید: «نمیتوان کشوری را به عنوان میهمان افتخاری نمایشگاه کتاب برگزید که در آن وزارت سانسور وجود دارد. جایی که نویسندگان نمیتوانند آزادانه بنویسند و هزاران کتاب وجود دارد که در کشوها خاک میخورد. من نویسندهی فارسی زبان به دعوت ایران به عنوان کشور مهمان نه میگویم.» «حمید زیارتی» اکنون امیدوار است که با اتحاد و نیز فشارهایی که نویسندگان ایتالیایی بر مسئولین آوردهاند حضور ایران در نمایشگاه سال آینده را منتفی بداند و تنها یک چیز همچنان مایهی نگرانی این جمع است: ظهور فاشیسم در خانههای متعدد نمایشگاه سال آینده.
پایانِ دیکتاتوری راوی
اتفاق نادری که پس از چاپ کتاب «لیلی» روی داد مقدمهی مؤلف بود که موجب گیجشدن منتقدان و البته سرمستی مخاطبان شد. شرح و شرطی که کورتاسار در اول کتابش میآورد علاوه بر شکستن دیکتاتوری راوی، نحوهی دموکراتیزه کردن متنی چنین پیچیده را به مخاطب ارائه میدهد. کورتاسار در اول این کتاب میگوید لازم نیست این فصلها را به ترتیب بخوانید. هر جور که خواستید میتوانید بخوانید. از هر فصل که خواستید میتوانید شروع کنید و فصلهای بعدی را هم به هر ترتیب که خواستید میتوانید بخوانید. انتخابی که او بین خانهها یا فصلها گذاشته با متنی که از زبان مهاجران بیان میشود گویای رویکرد انقلابی این نویسندهی ادبی سرشناسِ قرن بیستم است. او در حالی بازی ادبی را پی میگیرد که دریافته عریان نوشتن از دیکتاتوری و رنج مردم چیزی را عوض نخواهد کرد. تنها با درهم ریختن ساختار است که میتوان طرح نویی ریخت. با مشارکت مردم یا مخاطبان است که بازی آغاز میشود. بازی که در ادبیات کورتاسار نقشی تعیینکننده دارد در اینجا به شکلی زیرپوستی و غیرمستقیم پیشتیبانی مردم را در همراهی علیه مکاتب غیرانسانیِ حاکم بر کشورهای لاتین به دنبال دارد. او تا پیش از دستیابی به چنین شیوهای موضعگیریهای سیاسی را نیز وارد داستان میکرد و کمتر حمایتی را برمیانگیخت. تنها پس از نابودی مرزها با چنین مقدمه و متنی است که یک نسل از نویسندگان مهم آمریکای لاتین، تحت تأثیر وی میتوانند پس از دن کیشوت از مرزهای سنتی زبان خود فراتر روند و با جلوداریِ «لیلیبازی»، در خارج از مرزهای زبانِ اسپانیایی و در پنج قارهی دنیا خود را بشناسانند. رمانی که او نوشت در واقع پلی زد بین زبان مهجور اسپانیایی و اروپاییان. هر چند ویژگی بارز این ادبیات را نفرتی میخوانند که از دیکتاتورها بهوجود آمده است اما نویسندگانِ پس از او به راز این انقلاب ادبی پی بردند: گفتن از نفرت در خلال بازی.
آغازگر ادبیات نوین اسپانیایی از کشوری میآمد که تاریخش را مهاجرین و فاشسیم رقم زده بود. او این خانهها را خوب میشناخت و تفاوت سنگِ بازی و سنگِ جنگ را به خوبی میدانست. آنچه که امروز ایتالیای مواجه با شبح فاشسیم و برخورد با مهاجران را با وضعیت آرژانتینیاش یکسان میسازد نویسندگانی است که به تأسی از لیلیبازِ بزرگ میکوشند تا خانههای این بازی و این دنیا به دلخواه انتخاب شوند. در دنیایی که از میان رفتنِ مرزها انگیزهای برای نسلهای جدید بهوجود آورده تا فرهنگها و زبانهای یکدیگر را بیاموزند و خود را به یکدیگر نزدیک کنند به گفته کورتاسار وجود خانههای مشخص نشان از ملال دارد.