بر آزادیخواهان زیمباوه چه میگذرد؟
theguardian
تصور کنید که به خانهتان بازمیگردید و میبینید که کل خانه زیر و رو شده، اشیای قیمتیتان به سرقت رفته و فرزندانتان به ستون بسته شدهاند و از پشتشان به خاطر ضربات شلاقی که خوردهاند، خون میریزد. دیدن این منظره وجودتان را مالامال از اندوه میکند، تا حدی که دلتان میخواهد هر کسی که این رفتارها را با عزیزانتان انجام داده پیدا کنید و به سزای اعمالش برسانید.
نزد پلیس میروید تا این فاجعه را گزارش کنید و ناگهان با وحشتی عظیم روبهرو میشوید. آنهایی که در پایگاه پلیس هستند، لباسهای دزدیدهشدهی شما را به تن دارند و از ظروف چینی گرانقیمتتان چای مینوشند. وقتی میفهمید که اینها کسانی بودهاند که دست به این جنایت زدهاند، خشم وجودتان را در بر میگیرد. فوراً از آنها میخواهید که اموالتان را پس دهند. از رفتارشان گله میکنید و خواستار غرامت میشوید. اما آنها بدون اخطار یا احساس شرم به سر و صورتتان میکوبند و در حالی که شما صورتتان را از درد پوشاندهاید، افسر ارشد پلیس با چکمههای مشکیاش به شکمتان لگد میزند. به زمین افتادهاید و قادر نیستید که حتی برای کمکخواهی فریاد بکشید. واقعیت این است که همانهایی که مأمور حفاظت از شما هستند به شما دستبرد زدهاند ــ و حالا صدای شما را نیز میدزدند.
اوت ۲۰۱۹ است، و بیتردید اهالی زیمباوه با فشارهای اقتصادی طاقتفرسایی روبهرو هستند: ۱۹ ساعت در طول شبانهروز بدون برق، کمبود سوخت، افزایش هزینههای معاش و تورم سرسامآور. تأمین کالاهای اساسی و خدماتی نظیر نان، آب و حمل و نقل عمومی دیگر برای مردم عادی ممکن نیست. این تقلای بیامان حتی فشارهای بیشتری به مردم زیمباوه وارد کرده، مردمی که پولشان مستقیماً از حسابهای بانکی خودشان توسط مقامات حکومتی برداشته و با پول الکترونیکیای جایگزین شده که بیشترِ ارزش خود را از دست داده است.
اعتراض علیه این مشکلاتِ دردناک از سوی مردم عادی که سالهاست از بیعدالتی سیاسی و اقتصادی رنج میبرند، سبب شده تا شاهد اِعمال خشونت از سوی نیروهای پلیسی باشیم که به ضرب و شتم و بازداشت دستهجمعی بسیاری از شهروندان پرداختهاند و حقوق بشر را نقض کردهاند.
اپوزیسیون اصلی، «جنبش تغییر دموکراتیک»، اخیراً از تمام زیمباوهایها خواسته تا به صورت مسالمتآمیز دست به راهپیمایی بزنند و از حکومت بخواهند راهحلی برای وضعیت اقتصادی پیدا کند. در ۱۶ اوت پلیس از اولین راهپیمایی جلوگیری کرد، در صورتی که این اقدام خشونتآمیزِ پلیس مغایر با قانون اساسیای است که حق اعتراض مسالمتآمیز برای مطرحکردن هر نوع درخواست و شکایت از حاکمیت را جایز دانسته است.
بهرغم این ممانعت، زیمباوهایها تصمیم گرفتند از حق قانونی خود استفاده کنند، اما با برخورد نامناسب و ضرب و شتم پلیس مواجه شدند. اینترنت و اخبار لبریز از تصاویر و ویدیوهای شهروندانی شد که روی زمین نشستهاند و پلیس آنها را با باتوم میزند. پلیس ضدشورش حتی از ضرب و شتم زنان و سالمندان هم خودداری نکرد.
چند روز قبل از وقوع چنین صحنههای رقتانگیزی، رهبران جامعهی مدنی ربوده، بازجویی و شکنجه شدند. سپس آنها را در مکانهایی نامعلوم رها کردند تا به حال خود بمیرند. آثار جراحت روی تمام نقاط بدنشان مشهود بود. سوختگیهای شیمیایی و پاهای شکسته حکایت از رژیم بیرحمی دارد که مصمم است هر نوع انتقادی را خاموش کند. این هفته، یکی از مشهورترین کمدینهای زیمباوه، سامانتا کوریا، را از خانهاش ربودند، به ضرب و شتم او پرداختند، لباس از تناش درآوردند و او را مجبور به نوشیدن فاضلاب کردند.
ما خواهان برپایی تظاهرات مسالمتآمیز در بهاصطلاح «دوران تازه»ی دولت امرسون منانگاگوا شدیم، اما این تظاهرات به خونریزی، ضرب و جرح، حبسهای دستهجمعی، و تهدید مرگ انجامیده است. هیچ ارادهی سیاسیای در این دولت وجود ندارد تا به زیمباوهایها اجازه دهد برای مطالبهی آزادیهای اساسیای نظیر آزادی بیان و تجمعات مسالمتآمیز تظاهرات کنند. هر گونه حرکت اعتراضیای بیدرنگ مجرمانه شناخته میشود و درست مثل دوران رابرت موگابه، به زندان، شکنجه و صدور احکام قضایی میانجامد.
به همین علت دست به تظاهرات میزنیم، برای تحریم برنامهریزی میکنیم و مدام از حق اعتراض به بیعدالتی صحبت میکنیم. ما نباید دست بکشیم زیرا این کار میتواند به منزلهی دستکشیدن از همه چیز باشد.
دشوار میتوان سنگدلی جاری در زیمباوه را توصیف کرد. اما آنچه از هر تصویر دیگری مؤثرتر است این است که مردم در مواجهه با اسلحه، باتوم و گاز اشکآور باز هم به تظاهرات ادامه میدهند. پیر و جوان. زن و مرد.
در کنار این حقیقت که مردم کتک میخورند، حقیقت کتمانناپذیر دیگری نیز وجود دارد: آنها از این که نشان دهند امیدشان قویتر از نفرت قدرتمندان است هراس به دل راه نمیدهند. مردم از خواستههای خود کوتاه نمیآیند و نمیخواهند بگویند که آنها اقدامی نکردند. برخی از مردمِ هراسان یا مرفه که از نعمتِ توئیت کردن و خارج گود نشستن برخوردارند، ادعا میکنند که این کارها وقت تلف کردن است.
آنچه آنها نمیفهمند این است که امید نه منفعل است و نه بیتفاوت. امید مثل موج است، هرچند برای لحظهای فروکش میکند اما دوباره برمیخیزد. با امید، میتوانیم روزی آزادی خود را بازپس گیریم.
برگردان: فرهاد نیکاندیش
ایوان ماواریره فعال زیمباوهای و بنیانگذار جنبش شهروندیِ «#این پرچم» و کشیش ارشد کلیسای «نسل او» است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Evan Mawarire, ‘Violence in Zimbabwe Is Escalating: But We Won’t Stop Fighting for Our Freedoms’, Time, 23 August 2019.