چای و سرمایهداری
teavivre
بازرگانان هلندی نخستین کسانی بودند که برگ چای را در سال 1609 به اروپا وارد کردند اما در اواخر دههی نخستِ 1700 کمپانی انگلیسی هند شرقی، که دولت با دادن امتیاز انحصاری از آن حمایت میکرد، بر آنچه به «تجارت کانتون» معروف شد سلطه یافت. در عصر طلایی قرن هیجدهم، چای نماد پایگاه شاخص تمدن چینی در جهان بود. اشرافیت و بورژوازی اروپایی آن را در میان کالاهای مد روز و معروف به «سبک تزیینی و پرآب و رنگ چینی» (chinoiserie)، یعنی هنر اسرارآمیز، ظروف چینی و ابریشم که از شرق دور میآمد به عنوان جدیدترین کالای متمایزاً آسیایی به شکلی بتگونه درآورد. چای نماد عظمت مادی امپراتوری الهی مقدسی بود که قدرتهای اروپایی جوانتر آن را تحسین میکردند و در صدد تقلید از آن بودند.
در قرن هیجدهم، خانوادهی معمولی انگلیسی مصرف چای خود را، به همراه شیر و شکر، پنج برابر کرد و سودهای حاصل از آن سر به فلک کشید. تقاضا برای چای آنقدر زیاد بود که باعث ایجاد یک بازار جهانی با محوریت بریتانیا شد، و مالیات حاصل از آن یک دهم درآمد پادشاهی بریتانیا را تشکیل میداد، و این امر بسط و گسترش بریتانیا را در جنوب آسیا تضمین کرد. همانطور که ممیز کل کمپانی هند شرقی در 1830 گفت: «هندوستان تماماً وابسته به سودهای حاصل از تجارت با چین است.»
بریتانیاییها نمیتوانستند به ازای چای خریداری شده چیز قابل ذکری به بازرگانان چینی که متقابلاً خواستار خرید از آنها بودند، بفروشند [و مجبور بودند پول نقره به آنها بدهند]. بنابراین، در اواخر قرن هجدهم، مأموران عالیرتبهی استعماری دولت بریتانیا قاچاق تریاک هندی را به شهر بندری کانتون (که امروزه گوآنگژو نامیده میشود) آغاز کردند. هنگامی که امپراتور دائوگوآنگ، که از 1820 تا 1850 فرمانروایی کرد، کوشید حکم ممنوعیت قدیمی مواد مخدر را اجرا کند، بازرگانان و مأموران بریتانیایی تحت لوای دفاع از آزادیِ تجارت اعلان جنگ کردند. پیروزی بریتانیا [که ناشی از برتری نظامی آن در برابر چین بود] در نخستین جنگ تریاک (1839-42) آغازگر چیزی بود که امروزه در چین به «قرن تحقیر» معروف است. به طور خلاصه، چای به راهاندازی امپراتوری بریتانیا کمک کرد، در حالی که ضمناً روند طولانی فروپاشی چین و سلسلهی پادشاهی کینگ (Qing) را به جریان انداخت. تنها با پیدایش و پیروزی حزب کمونیست در سال 1949 بود که چین به کمک القائات ناسیونالیستی توانست حقارت اولیهی شکست نظامی و استعمارگرایی را جبران کند.
چین بیش از هزار سال بود که گیاه چای را کشت کرده بود ــ محصول شگفتانگیز طبیعت که با دقت و زحمت زیاد استادکاران هنرمند به کمال رسید. با این همه، انگلستان با کشتیهای آهنی، توپخانهی قدرتمند و پشتیبانی نخستین انقلاب صنعتی دنیا وارد این جنگ شد. از نظر پژوهشگرانی که دربارهی امپراتوری اروپا و نیز آسیای مدرن تحقیق میکنند، به طور خاص در این نقطه از داستان است که ــ با ظهور غرب که در این وضعیت پایههای مدنیتش تثبیت شد ــ تجارت چای چینی از نظر محو میشود.
اما، در واقع، تجارت چایِ پس از جنگ تریاک چیزهای مهمی دربارهی تاریخ سرمایهداری به ما میگوید. اگر به جهان در فراسوی اقیانوس اطلس شمالی، به طور خاص به نواحی پرورش چای در چین در سدهی نوزدهم، بنگریم درمییابیم که سرمایهداری مدرن با انعطافپذیری و به طبع سوگیریِ جهانیِ خود، به رشد و توسعهی خویش ادامه داد. حتی در پسِ کرانههای چین، انباشت سرمایه را مییابیم که نه وابسته به نوآوری تکنولوژیک خارقالعاده و نه وابسته به مناسبات طبقاتی خاص است بلکه در منطق اجتماعیِ جدیدی که رقابت جهانی باشد ظهور و بروز دارد. مهمتر از همه این که برقراری معاهدهی چین در باب نظام ادارهی بنادر پس از نخستین جنگ تریاک، نابودی صنعت چای را در پی نداشت بلکه بر رونق آن افزود [بر اساس این معاهده امتیازاتی به انگلستان و سپس برخی کشورهای غربی داده شد و آنها توانستند در چند بندر چین با حقوق گمرکی بسیار کم معاملات بازرگانی انجام دهند، مالکیت اموال غیرمنقول را به دست آورند و به این ترتیب برخی از محلات این بنادر از حوزهی عمل حاکمیت چین خارج شد.]
در تمام سالهای باقیماندهی سدهی نوزدهم، سرعت صادرات چای حتی بیش از پیش فزونی گرفت، مخصوصاً هنگامی که خریدارانی از اروپای قارهای و ایالات متحده به بریتانیا پیوستند. در اوایل قرن بیستم (زمان نخستین بازدیدها و ارزیابیهای نظاممند)، تجارت چای بیش از هر یک از صنایع شهری اولیه در چین به استخدام افراد ادامه داد، افرادی از خانوادههای دهقانی، زنان، کودکان، کارگران فصلی و باربرها، که شامل اهالیِ روستاهای محلی و بنادر موضوعِ معاهده بود. در واکنش به آن، صنایع رقیب در هندوستان استعماری، سیلان، ژاپن، تایوان و هند شرقی هلند [اندونزی فعلی] پدید آمد. درست در زمانی که بیشتر تواریخ توجه خود را به جاهای دیگری معطوف میکنند، تجارت چای چینی با وجود درگیریهای هر چه عمیقتر در آنسوی آبها بیش از همیشه رشد کرد.
تجارت چای چینی عملاً نقطهی ورود چین را در سرمایهداری جهانی نشان میدهد. چای به طور مستقیم و غیرمستقیم به ازای تریاک پَتنه [در ایالت بیهار هند]، نقرهی پرو، شکر جزایر کارائیب، منسوجات انگلیس و برنج برمه مبادله میشد. چنین فعالیتی نخستین تقسیم کار حقیقتاً جهانی را ایجاد کرد، که با تخصص محلی در محصولات مخصوص فروش در دنیای استعماری به کار افتاد ــ یا، همانطور که دابلیو ای بی دوبوا در کتاب خود بازسازی سیاهان (1935) نوشته است: «دریایی سیاه و عظیم از نیروی کار انسانی در چین و هند، دریاهای جنوب (مناطق جنوب شرقی آسیا) و تمام آفریقا؛ در هند غربی و آمریکای مرکزی و در ایالات متحده ... که مادهی خام جهان و رفاه و تجمل را فراهم میآورد ــ پنبه، پشم، قهوه، چای ...» این تقسیم کار جهانی همچنین روستاهای چینی را به شیوههایی پویا و تازه بازسازی کرد.
در بیشتر سالهای سدهی بیستم، متخصصان غربی چین را جامعهای پیشاسرمایهداری میشمردند. آنها به طور خاص «سرمایهداری» را با صنعتی شدن و نوآوری، نشانههای چشمگیری مثل موتورهای برقی که با نیروی زغالسنگ کار میکرد، کارخانههای فولادسازی و پیشرفتهایی در مهندسی شیمی و مکانیک یکی میدانستند. این پیشرفتهای تکنولوژیک «غرب» را از «بقیه» متمایز میکرد، و فقدان آنها در چین ــ و بخش اعظم آسیا ــ سبب میشد که آن را «پیشاسرمایهداری» محسوب کنند.
در قرن هیجدهم، خانوادهی معمولی انگلیسی مصرف چای خود را، به همراه شیر و شکر، پنج برابر کرد و سودهای حاصل از آن سر به فلک کشید. تقاضا برای چای آنقدر زیاد بود که باعث ایجاد یک بازار جهانی با محوریت بریتانیا شد، و مالیات حاصل از آن یک دهم درآمد پادشاهی بریتانیا را تشکیل میداد، و این امر بسط و گسترش بریتانیا را در جنوب آسیا تضمین کرد.
هر چند توسعهی ابزار و فناوری صفت بارز صنعت مدرن است، نباید به بهای تجزیه و تحلیل فعالیت انسانی و زندگی اجتماعی بیش از حد بر آنها تأکید کنیم. دیوید لندز، مورخ معتبر انقلاب صنعتی اروپا، نوآوری فناورانه را در کانون توجه قرار میدهد و ادعا میکند که انگیزهی افزایش میزان توان تولید و بهرهوری در امپراتوری چین «وجود نداشت». در عوض، «فضیلت بزرگ کار و مشغولیت بود ــ سختکوشی مداوم شخص در کار و وظایفش». او برای اثبات این مطلب در کتاب خود انقلاب در وقت (1983) به فقدان ساعتهای مکانیکی و ابزار اندازهگیری زمان در چین، در مقایسه با اروپا، اشاره میکند، ابزاری که میتوانستند توان تولید و بهرهوری را بسنجند و تنظیم کنند.
با وجود این، تاریخ چین به ما نشان میدهد که لازم نیست جدیدترین فناوریهای روز را در جایی پیدا کنیم تا رواج و سلطهی آنچه ماکس وبر «روح سرمایهداری» مینامید ــ یا این تصور و اعتقاد را که «وقت طلاست»، همانگونه که ماکس وبر (از قول بنیامین فرانکلین) گفته است ــ کشف کنیم. این روح پیشاپیش در چین پس از جنگ تریاک وجود داشت، یک جامعهی زراعتی-تجاری که به سرعت راه خود را باز کرد و به جامعهای تبدیل شد که برای بازار صنعتیِ جهانی در مقیاسی جدید تولید و با آن رقابت میکرد. برای ترسیم و توضیح روشن این امر میتوانیم روشهای خاص نگهداری حساب وقت را در نظر بگیریم که در چین در مناطقی که چای کشت میشد به کار میرفت، و هر چند با آخرین دانشها و فناوریهای روز بسیار فاصله داشت، بیتردید در طول قرن نوزدهم پدید آمده بود.
ساموئل بال بازرس کمپانی هند شرقی در بندر جنوبی کانتون در دههی 1810 بود. هر چند او هرگز مستقیماً تولید چای را ندیده بود اما از منابع خبری شنیده بود که در روستاهای استان آنهویی مسئولان با استفاده از ابزاری مخصوص برای نگهداشتن حساب وقت که به ظاهر عجیب و غیرعادی است بر تولید چای نظارت میکنند: تکهای عود که به آهستگی با سرعتی منظم میسوخت. این عودها ابعاد گوناگونی داشتند اما در کل طوری ساخته میشد که سوختنش 40 دقیقه طول بکشد. منشأ استفاده از سوزاندن عود برای نگهداشتن حساب وقت به قرن پنجم در چین و ژاپن برمیگردد. همان اصلی که در ساعت شنی و ساعت آبی در جهان باستان یافت میشود در اینجا هم به کار میرفت. شواهد پراکنده حاکی از آن است که عود برای کنترل و تنظیم زمان در معادن زغالسنگ و آبیاری زمینهای زراعتی در چین مدرن هم به کار میرفت.
بال در کتاب خود شرحی دربارهی کشت و تولید چای در چین (1848) مینویسد که سوداگران چای چین از تکههای چوب عود در حال سوختن استفاده میکردند تا حساب وقت را در مراحل گوناگون حرارت دادن برگهای چای نگه دارند. چرا لازم بود که حساب وقت را در فرایند چایسازی نگه دارند؟ در این امر، صنعت چین اشتراکات زیادی با تولید شکر صنعتیِ نوپا در جزایر کارائیب دارد، که در همان حدود زمانی به کمال رسیده بود.
چون برگهای چای محصولی طبیعی و فسادپذیر از زمیناند، کیفیت آنها بستگی به حرارت دادن، زیر و رو یا غربال کردن و لوله کردن آنها در مدتی معین دارد. در زمان گفتگوهای بال، سوداگران به خاطر حفظ کیفیتهای فیزیکیِ طبیعیِ محصول نهایی بر این کارها نظارت میکردند. واحدهای زمانی به عنوان رهنمونهایی به کار میآمدند، اما تکتک کارگران میتوانستند طول مدت لازم را برای خود تنظیم کنند. بال مینویسد که «هر چند حرارت دادن با مقیاس زمانیِ تعیینشده توسط تکهای از عود تنظیم میشد اما آن ابزار بیشتر به مثابهی راهنما به کار میرفت و نه حکم و قاعده.» به کارگران نمونههایی داده میشد و آنها این اختیار را داشتند که برگها را برای مدتی کوتاهتر یا طولانیتر حرارت دهند، تا زمانی که ظاهر و رنگ درستی را که در نسخهی نمونه وجود دارد بیابند.
در عین حال میدانیم که، دهها سال پس از توضیح بال، نگه داشتن حساب وقت به وسیلهی عود برای نظارت بر روال کار در مناطق جنوبی استان آنهویی شروع شد. جیانگ یائوهوآ، سوداگری از محلهی شی در هوئیژو، تصفیهخانهی چای پررونقی را در شهر بازاری تونکسی به راه انداخت، که او هر بهار هزارها کیلو برگ چای را با کشتی از آنجا به شانگهای میفرستاد. او در دفترچهی خود برای تولید چای بیان میکند که حرارتدهندگان نخست برگها را در هوای خنک به هم میزنند تا زمانی که «80 درصد یک تکه عود کامل بسوزد» و سپس برگها را فشار داده به اندازهی «زمان سوختن نصف یک تکه عود» آنها را گرم میکنند. در نهایت کارگر باید دیگ را مستقیماً به مدت سوختن دو و سهچهارم تکههای عود روی آتش رها کند.
فرایندی که در دفترچهی جیانگ به طور خلاصه گفته شده است تا آنجا از توضیح اولیهی بال پیروی میکند که به حفظ کیفیت عالیِ محصول میپردازد. اما اکنون همچنین به گونهای طرحریزی میشود که جزئیات کاملی برای 12 ساعت کار روزانه ــ سوختن 18 تکه عود [هر تکه 40 دقیقه] ــ فراهم کند. جیانگ یائوهوآ برنامهی زمانبندیشدهای طراحی کرد تا مقدار فعالیت تولیدیِ ممکن را با توجه به حدود فیزیکی نیروی کار انسانیاش بیشینه سازد. دهها سال بعد، یک ارزیاب اجتماعی به نام فَن هِجون از مناطق کشت چای هوئیژو دیدن میکند و دربارهی تأثیرات این روز کاری 18 عودی نظر میدهد. او مینویسد که «در طول این زمان، حرارت دادن برگها در یک روز تمام نیروی عضلانی کارگر را به طور کامل تحلیل میبرد.» فَن هِجون سپس اظهار میکند که اکنون تکههای عود را میسوزانند تا بر دستمزد کارگرانِ به کار گمارده شده نظارت کنند.
کارگران ماهر، اگر چهار سبد برگ چای را در یک شیفت حرارت دهند، میتوانند چهار واحد دستمزد عایدی داشته باشند، که هر واحد به ارزش 15 سنت است. کارگران غیرماهر که فقط دو سبد در یک شیفت کار میکنند، در طول یک روز کاری یا سوختن 18 تکه عود فقط دو واحد دستمزد میگیرند.
با این برنامهی زمانبندیشدهی کاری، تکههای عود برای آن به کار میرفتند که کارگران را سر کار نگاه دارند، و دیگر جایی برای آن نگرش انعطافپذیر به کامل کردن وظایف کاری آنگونه که در روزگار بال بود، نمیماند.
چای به طور مستقیم و غیرمستقیم به ازای تریاک پَتنه [در ایالت بیهار هند]، نقرهی پرو، شکر جزایر کارائیب، منسوجات انگلیس و برنج برمه مبادله میشد.
بنابراین، هر چند سوداگران هوئیژو به سوزاندن عود برای نگه داشتن حساب وقت به شیوهی قدیمی ادامه دادند اما سرشت کاربرد آنها تغییر کرد. در آغاز هدف تولیدِ بهترین محصول بود، به عبارتی توجه آنها به مصرف چای معطوف بود. در نهایت، سوداگران از عود برای تنظیم کار با هدف بیشینه کردن تولید استفاده میکردند. نگه داشتن حساب وقت دیگر نقشی منفعل در فرایندهای طبیعی تهیه و تصفیهی چای نداشت بلکه واحدهای انتزاعی زمان اکنون به کار تنظیم فعالانهی کار فیزیکی نیروی کار انسانی میآمد. این نوعی «مشغولیت» پیشاصنعتی نسنجیده و بیهدف برای خودش نبود، آنگونه که در روایت لندز میبینیم، بلکه انگیزهای معنیدار برای افزایش بازدهی و بهرهوری از کار انسانی بود.
سرپرستهای مربوطه در هوئیژو (Huizhou) کارگران را تحت فشار قرار میدادند که تا جایی که میتوانند به مدت طولانی و به طور مؤثری تا سرحد نیروهای بدنیشان و حتی فراتر از آن کار کنند. فَن هِجون نوشته است که از کسانی که برگهای چای را حرارت میدادند «خواسته میشد که خود را در کورهی آتش خم کنند» و در آنجا «خورشید و کوره به اتفاق هم ضد کارگر عمل میکردند». او کارخانهی تولید چای را در دههی 1930 در تونکسی یک «سبد بخار» توصیف میکند و مینویسد: «چون کار بسیار توانفرسا بود، کارگران گاه به گرمازدگی مبتلا میشدند، تا حدی که به زمین افتاده و میمردند.»
چرا سوداگران کارگرانشان را به کار سخت وامیداشتند؟ در یک کلام، رقابت. صادرات چای در اواخر قرن نوزدهم سر به آسمان زد، و به ۱۳۴ میلیون کیلوگرم در 1886 رسید. بااینهمه، قیمتها از اواخر دههی 1860 آغاز به کاهش کرد، که نشاندهندهی تولید بیش از حد توسط تولیدکنندگان چای چین بود. در طول دهههای نخستینِ پس از باز شدن بندرهای موضوع معاهده، کار و کاسبی و تجارت چای از بندر کانتون به شانگهای منتقل شد زیرا کسب و کار خانوادگی وارد بحران شده و در حال محو شدن بود. در اواخر این قرن، رقابت جدید با مزارع چای در شرق هند و سیلان تجارت چین را به نابودی کشاند.
در ابتدا سوداگران نمیدانستند که چه چیزی به آنها صدمه زده است تا سال 1903 که بالاخره گزارشگری در شانگهای اعلان کرد که «با تولید بسیار زیاد چای در سیلان معاملهگران چینی به سختی میتوانند محصول چای خود را بفروشند». سوداگران چای که با تولیدکنندگان رقیب مواجه شده بودند برای کاهش هزینهی تولید به هر اقدامی دست زدند.
مناطقی در کوههای ویویی (Wuyi) که چای سیاه در آن تولید میشد نظم کاری مشابهی داشت. ابزار و فناوری تا قرنها بدون تغییر به نظر میرسید، همانطور که در هوئیژو چنین بود، اما توجه به یکدستی و ثابت ماندن فناوری ما را در مورد خصلت و سرشت تولید و زندگی اقتصادی برای تولیدکنندگان گمراه میکند. برای مثال، مقاطعهکاران در کوههای ویویی هر روز بدون هیچ آگهیای یکباره اعلام استراحت گروهی میکردند. در طول این استراحت، آنها که برگهای چای را چیده بودند سبدهایشان را به مقاطعهکاران میدادند، و آنان وزن برگها را همانجا ثبت میکردند. این «وزن کردن پنهانی» غیرمنتظره از نظر تکنولوژیک پیچیده نبود اما کارکردی مشابه چوبهای عود در هوئیژو داشت. با متوقف کردن چیدن برگ چای در همان حال، اربابها کمیّتی از «کار انجامشده» را به عنوان مبنا برای اندازهگیری «بازده» هر کارگر و، با بسط آن، برای تعیین کارایی نسبی آنها، در نظر گرفتند. اربابها تلاشی برای نگه داشتن حساب وقت با ابزار مکانیکی نکردند. با وجود این، آنها راههای ساده و مؤثری برای پاداش دادن به کارگرانی که بیشترین مقدار برگ را چیده بودند و تنبیه کردن آنانی که کمترین را چیده بودند، داشتند. دستمزد کار چیدن برگهای چای بر مبنای اصل بازدهی، با قواعد دقیق و پاداشها و تنبیهاتِ روشن و آشکار، تعیین میشد. باز هم، هیچ ساعت مکانیکیای برای تحمیل این نظم تولیدی جدید به کارگران لازم نبود.
برگها را پس از چیدن میگذاشتند تا در طول بعدازظهر اکسیده شوند و رنگ تیرهی متمایز خود را بیابند. شبهنگام، کارگران را از خواب کوتاهشان بیدار میکردند و به درون کارخانه میفرستادند، که شب را تحت نظارت دقیق به حرارت دادن، تا کردن و زیر و رو کردن برگها بگذرانند. باز هم، مسئولان به کارگران بر اساس سرعت کارشان پاداش میدادند یا تنبیه میکردند. کارگری که چابک و چالاک بود در یک شیفت کاری هفت سبد برگ را دستهبندی و مرتب میکرد، و کارگری که کند کار میکرد فقط چهار سبد را. در واقع، کندترینها از غروب تا طلوع آفتاب مجبور بودند زیر نور یک چراغ روغنی به دستهبندی و جدا کردن برگها مشغول باشند، و پس از آن شیفت بعدی کار آنها که چیدن برگها در طول روز بود آغاز میشد. نظمی بیرحمانه و طاقتفرسا!
بر اساس اقتصاد نئوکلاسیک و مارکسیستی، سرمایهداری مدرن تنها با بیگانگی و کالاییشدن کامل زمین، کار و مواد خام، یعنی خصوصیشدن مالکیت عمومی و انحلال و نابودی تنظیمات اجتماعی کهنه از قبیل زراعت روستایی، بردگی و نظام ارباب و رعیتی میتوانست بشکفد و رشد کند. فقط در آن صورت دهقانان و مردم آزادشده خود را کاملاً در معرض فشارهای بازار مییافتند یا، به طرزی خوشبینانهتر، فقط در آن صورت شرکتها و بنگاههای تجاری میتوانستند به مؤثرترین وجه منابع را برای کار خود تخصیص دهند. چنین گامهایی برای پرورش معنایی مدرن و صنعتی از زمان ــ که در ساعتهای مکانیکی به نحو کامل نشان داده میشود ــ به منظور شکل دادن به تولید و شرایط کار در صنعت ضروری تلقی میشد.
با وجود این، در تجارت چای چینی دهقانان بوتههای چای را در زمین خودشان کشت میکردند، و کارگاهها در داخل خانههای شخصی برپا میشد. کارگران یا اعضای خانواده بودند که دستمزدی به آنها پرداخت نمیشد یا کارگران مهاجر بودند که بر مبنایی فصلی به استخدام درمیآمدند. واقعیتهای مربوط به تولید چای در چین با نظر عمومی در اقتصاد سنتی نئوکلاسیک و مارکسیستی که از تجربهی تاریخ اروپایی-امریکایی نشئت گرفته است سازگار نیست. چنین پژوهشی اعضای پرولتاریا و کسانی را که در پی بیشتر کردن سود خود بودند در تقابل با چهرههای سنتیِ (و استعماری) رعیت، برده و دهقان قرار میدهد. با وجود این، در سرتاسر مناطق تولید محلیِ چای چینی، سوداگران و سرپرستها با اندازهگیری و نظارت بر زمان کار کارگرانشان از طریق رویکردی که، از حیث روحی و مادی، صنعتی بود به سقوط قیمتهای بینالمللی واکنش نشان میدادند.
صادرات چای در اواخر قرن نوزدهم سر به آسمان زد، و به ۱۳۴ میلیون کیلوگرم در 1886 رسید. بااینهمه، قیمتها از اواخر دههی 1860 آغاز به کاهش کرد، که نشاندهندهی تولید بیش از حد توسط تولیدکنندگان چای چین بود
این وضعیت تجارت چای به ما میگوید که زندگی روزمره برای دهقان چینی در سدهی نوزدهم پیشاپیش بر اثر منطق بازار جان گرفته بود، بسیار بیش از آنکه حتی معاصرانشان بتوانند تشخیص دهند. نویسندگان چینی اواخر عصر امپراتوری معمولاً نواحی روستایی را مجموعهای از مزارع خردهمالکان مستقل مینامیدند. اما واقعیت اقتصادی پیچیدهتر بود. کارگاه محلی چای جیانگ یائوهوآ متکی بر وامهای قبلی از سرمایهگذاران مستقر در شانگهای و بنادر موضوع معاهدهی دیگر بود. برای خانوارهایی که به کشت چای مشغول بودند، چای به طور متوسط 60 درصد از درآمدشان را به طور متوسط تشکیل میداد، و این هم برای اینکه خوراک و امنیت آنها را فراهم کند کافی نبود. خانوارها در هوئیژو برای آنکه در ماههای زمستان زنده بمانند اغلب وامهایی به صورت غلات میگرفتند، و در ازای آن محصول چای خود را در فصل بهار میدادند. از دور، به نظر میرسید که محصولی که میفروشند محصول زمین و خاک خودشان و، بنابراین، دارایی خودشان است. در واقعیت، محصول حتی پیش از آنکه چیده شود، به فروشندگان فروخته شده بود. این خانوارها نمیتوانستند برای نیازهای خودشان کشت کنند. برای بقا، آنها مجبور بودند که برای بازار و، در نتیجه، در رقابت با بسیاری دیگر در سراسر آسیا تولید کنند.
این آمیزهی شکلهای اجتماعی سنتی با پویاییهای اقتصادی مدرن به همین قیاس خصیصهی بسیاری از کالاهای دیگری بود که در طول آغاز دوران شکوفایی مدرنیته با چای وضعیتی مشابه داشتند. شکر و پنبه را آفریقاییهایِ به بردگی گرفته شده کشت میکردند، منسوجات را زنان جوان در انگلستان از روی ناچاری نخریسی میکردند و میبافتند، و تریاک توسط کشاورزان پاتنا که مالیات بیش از حد بر آنها بسته بودند تولید میشد.
در مورد صنعت چای استعماری آسام در هند، رقیب اصلی چای چین، کشتکاران بریتانیایی متکی بر نظام قراردادیِ کاری بودند که مسئولان اداری به عنوان دنبالهای از قوانین «ارباب و خدمتکار» که قرنها قدمت داشت تدوین کرده بودند. این قوانین تنظیمات آزادانه نبودند. با وجود این، مباشران و ناظران «عملههای» قانوناً ازکارافتاده را تحت فشار قرار میدادند، عملههایی که از سرتاسر شرق هندوستان و بیش از همه از میان زنان به کار گماشته میشدند، تا زمین را پاک کنند و برگها را بچینند و حرارت دهند. دیوید کرول کشتکار انگلیسی در کتابش چای (1897) مینویسد که:
عملهها اکنون بیشتر از 20 یا 30 سال پیش کار میکنند. کار روزانه برای کارهایی مثل بیل زدن 25 تا 30 درصد نسبت به آنچه سابقاً مورد نیاز بود افزایش یافته است.
کشتکاران و مباشران عواید این بازدهی و توان زیاد تولید را بعضاً از طریق شگردهای سازمانیِ زیرکانه، و بعضاً از طریق کتک زدن، شلاق زدن و نظارت بر نیروی کار غیرآزاد به دست میآوردند. حاصل این تلاشها و تغییرشکلهای خارقالعاده در سراسر آسیا آن بود که چای، پس از آب، پرمصرفترین نوشابه در سراسر جهان شد ــ مقامی که هیچگاه آن را از دست نداد.
در چین، مثل هند و بخش اعظم جهان، سرمایهداری اغلب از این طریق تسلط یافت که فنون و فناوریهای «سنتی» را به منظور هدف دیگری به کار برد. برای مثال، در تجارت چای چینی چیزی غیرعادی در مورد نگه داشتن حساب وقت با عود وجود نداشت. با وجود این، طرحریزی روشهای متمایزی برای به کار گرفتن آن در نظام مدرنِ انباشت چیزی بدیع و تازه بود.
آخرین دهههای اخیر جهانیشدن روشن کرده است که گسترش سرمایهداری دقیقاً تا چه حد همیشه متغیر و نامنظم، و متکی به راه دستیابی به کمترین مقاومت بوده است، تا هر آنچه از فناوریها، مصالح و افراد در دسترس بوده است به خود اختصاص دهد. امروزه، تقسیم کار جهانی نه تنها شرکتهای مبتنی بر سرمایهی متمرکز و به طور عمودی ادغامشده را شامل میشود بلکه مخصوصاً در جهان پسااستعماری، شامل شبکههای افقیِ کارخانههایی با کار فشرده ــ که جای بعضی در اتاقهای نشیمن است ــ هم میشود که در ظاهر شبیه کارگاههای چای چینی در دورههای پیشین هستند. چنین کارخانههایی برای اتومبیل، نساجی و الکترونیک، دقیقاً به سبب فشردگیِ کارشان ارزانتر، انعطافپذیرتر و سازگارتر با شرایط متغیر بازار از آب درآمدند تا پیشینیان آنها در میانهی قرن بیستم. چنین راهبردها و برنامهریزیهایی موجب «ظهور» آسیای شرقی در اواخر قرن بیستم شد، و از آن موقع به بعد آنها به چینِ در حال بسط و گسترش صادر شدند، جایی که حکومت اکنون در صدد است تا جایگاه جهانیِ پیشین کشورش را، از عصر «سبک تزیینی و پرآب و رنگ چینی»، از نو بازگرداند.
سرگذشت آسیا در تغییر شکل اقتصاد سیاسیِ جهانی از اواخر قرن بیستم نقشی بنیادی داشته است اما اغلب در روایتهای سرمایهداری نئولیبرال که توجهشان معطوف به تنی چند از روشنفکران در اروپا-آمریکا بوده به حاشیه رفته است. این روایتها نیز تلاششان بر این بوده است که ظهور چین را بفهمند، بیآنکه درکی عمیقتر از چگونگی در هم تنیده شدن تاریخ سرمایهداری با این منطقه پیدا کنند. اگر هدف ما این است که سرگذشت منسجم و یکپارچهتری را روایت کنیم، پس سرآغاز ارزشمندتر آن است که بدانیم چین، و به نحو کلیتری آسیا، یک تماشاچی محض در ماجرای تولد سرمایهداری اروپا در قرن هجدهم نبوده است. از همان آغاز، مردم آسیا کمک کردند تا مدارهای انباشت سرمایه در تمام دنیا ــ مخصوصاً از طریق تجارت چای ــ به کار افتد که حاصل آن فشارهای غیرشخصی در جهت بسط و گسترش و شتاب سرمایهداری بود. این پویاییهای اجتماعی، که در بقیهی نقاط جهان صنعتی هم وجود داشت، غالباً تشخیص داده نمیشود زیرا خود را به شیوههای محلی و مخصوص به خود بیان میکرد.
برگردان: افسانه دادگر
اندرو لیو استادیار تاریخ در دانشگاه ویلانووا در فیلادلفیا و نویسندهی «جنگ چای: تاریخ سرمایهداری در چین و هندوستان» (2020) است. آنچه خواندید برگردان گزیدههایی از این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Andrew Liu, ‘Tea and capitalism’, Aeon, 19 May 2020.