رکود ناشی از ویروس کرونا میتواند برابری اقتصادی را افزایش دهد
knack
شیوع ویروس کرونا سبب شده است که با شرمساری به روشنی دریابیم که دنیا به شکل هولناکی بههمریخته است. کسانی که ما را سرِ پا نگه داشتهاند نه مدیران صندوقهای پوشش ریسک یا سرمایهگذاران مخاطرهجو بلکه کارکنان بخش مراقبتهای درمانی، نظافتچیها، رانندگان اتوبوس و کارکنان سوپرمارکتها هستند که همگی حقوق کمی دریافت میکنند. باید فاجعهای واقعی رخ میداد تا بیعدالتیها و نابرابریهای اجتماعیِ عمیقی را برملا کند که فراموش کرده بودیم که در تاروپود اقتصادمان درهمتنیدهاند. بنابراین، آیا تلاطم جهانیِ ناشی از این بیماریِ عالمگیر ما را در مسیر افزایش برابری قرار داده است؟
مورخ اتریشی اقتصاد، والتر شایدل، میگوید که در طول تاریخ، از عصر حجر به بعد، بیماریِ عالمگیر یکی از چهار رویدادی بوده که توانسته است برابری را افزایش دهد. سه رویداد دیگر عبارتاند از جنگ، سقوط حکومت، و انقلاب.
او در کتاب برابرساز بزرگ نشان میدهد که چطور طاعون در قرن 14 یک سوم از جمعیت اروپا را از بین برد و با بالا بردن دستمزدها برابری را به شدت افزایش داد. در قرن بیستم هم دو جنگ جهانیِ فاجعهبار و انقلاب کمونیستی دورهای طولانی از کاهش نابرابری را رقم زد که تا اوایل دههی 1980 ادامه یافت و به پیدایش دولت رفاهی مدرن، اتحادیههای کارگری و وضع مالیات تصاعدی انجامید.
بنابراین، آیا بیماریِ عالمگیرِ کنونی، که بزرگترین بحران جهانی از زمان پایان جنگ جهانی دوم به شمار میرود، برابریِ اجتماعی را به میزان چشمگیری افزایش خواهد داد؟
پاسخ کوتاه شایدل این است که هر چه این بیماری برای مدت طولانیتری به اقتصاد جهانی لطمه بزند، امکان تغییر اساسی در جهت افزایش برابری بیشتر خواهد شد. «این امر به این بستگی دارد که بحران چقدر شدید باشد، چقدر طول بکشد و در نهایت چقدر زنجیرههای عرضه را مختل کند.»
این بحران پرده از محدودیتهای بازار برداشته و توجه ما را به اهمیت مداخلهی کارآمد دولتی و تأمین بهینهی مراقبتهای بهداشتی و درمانیِ عمومی جلب کرده است. شاید در آینده این امر مقبولیت گسترش نظام مالیاتبندیِ تصاعدی را افزایش دهد. چند ماه قبل هیچکس تصور نمیکرد که دولتها مجبور شوند برای سرِ پا نگه داشتن کسبوکارها اینقدر مداخله کنند. کاراییِ نظام «درآمد پایهی همگانی» ــ رؤیای برابریطلبان دنیا ــ بارِ دیگر به یکی از بحثهای اصلی در بسیاری از کشورها تبدیل شده است.
تابلوی «پیروزی مرگ» اثر پیتر بروگل: طاعون یک سوم از جمعیت اروپا را از بین برد. عکس: بازتان لاکاسا خوزه/موزهی ملی پرادو
واکنش اتحادیهی اروپا حاکی از میل به مداخلهی پررنگ دولت و پایان دادن به خویشتنداریِ مالیِ رایج در دههی گذشته ــ دستکم، به طور موقت ــ است.
حال که مردم دوباره به هواداری از مداخلهی دولتی روی آوردهاند شاید فضای سیاسیِ پساکرونا برای معکوس کردن اوضاعی مساعد باشد که از دههی 1980 تا کنون به سه برابر شدن سهم درآمد خانوادگیِ ثروتمندترین 1 درصد جمعیت بریتانیا انجامیده است. در همین بازهی زمانی، ثروت 1 درصد بالای جمعیت اروپا دو برابر 50 درصد پایین افزایش یافته است.
با وجود این، شایدل هشدار میدهد که هر چند وقوع فجایع نامعمول نیست اما تغییرات اساسی از نظر تاریخی نوعی نابهنجاری به شمار میرود و به ندرت رخ میدهد. به عبارت دیگر، هر چند ممکن است که افزایش برابری محتاج وقوع فاجعه باشد اما هر فاجعهای به افزایش برابری نمیانجامد.
شایدل میگوید: «پس از جنگ جهانی دوم برای یک نسل اوضاع بسیار خاص بود زیرا همهی عوامل مساعد ــ رشد زیاد، نابرابری کم، طبقهی متوسط قوی، گسترش دولت رفاهی ــ به طور همزمان وجود داشت. تکرار چنین وضعیتی ممکن است بسیار سخت باشد.»
هیچکس دوست ندارد که همچون طاعون خیارکیِ قرن 14 عدهی زیادی جانشان را از دست بدهند تا تغییر اجتماعی رخ دهد. و خوشبختانه میزان مرگومیر ناشی از ویروس کرونا به هیچ وجه در آن سطح نخواهد بود. «هر سال 60 میلیون نفر در سراسر جهان بنا به علل طبیعی از دنیا میروند. میزان مرگومیر ناشی از ویروس کرونا، حتی در بدبینانهترین حالت ممکن هم، از این رقم کمتر خواهد بود.»
به نظر شایدل، توانایی ویروس کرونا در ایجاد تغییر ناشی از آن است که شوکی را به خشم شدیدِ موجود میافزاید.
«من به شدت تردید دارم که ایدئولوژی، لفاظی یا تهییج سیاسی به خودیِ خود بتواند چیزی را تغییر دهد. در اصل به آمیزهای از ایدههای خاص، و شوکی احتیاج داریم که نظام تثبیتشده را تکان دهد و اجازه دهد که این ایدهها رواج یابد.»
قرنطینه داشتهها و نداشتهها را به محسوسترین شکلی عیان کرده است: در حالی که شهرنشینان طبقات بالا و متوسط میتوانند به ویلاهای خود بگریزند، کمدرآمدترینها ناگزیر در آپارتمانهای متراکم خود باقی ماندهاند یا مجبور شدهاند که با استقبال از خطر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند تا سرِ کار بروند.
و در حالی که کارمندان اداری از مشکلات دورکاری شکایت میکنند، برای بخش چشمگیری از نیروی کارِ دنیا انزوای اجباری به معنای گرسنگی است.
به همین ترتیب، همان طور که شایدل میگوید، تعطیلیِ مدارس به همه یکسان آسیب نرسانده است. «یک میلیارد کودک در سراسر جهان به مدرسه نمیروند...بعضی از آنها میتوانند آنلاین در خانه تحصیل کنند چون خانوادهی آنها به اینترنت خوب دسترسی دارد اما بقیه از این امکان محروماند. این نابرابری بسیار مهم است. چنین نابرابریهایی همیشه وجود داشته اما تازه داریم به شکل بسیار دردناکی از آنها آگاه میشویم.»
آیا این آگاهی به مطالبهی دگرگونیِ سیاسی خواهد انجامید؟ شایدل میگوید: «برای رایج شدن بعضی سیاستها فقط کافی است که درصد حامیان آنها به مقدار مشخصی افزایش یابد. اکنون احتمال بیشتری وجود دارد که تعداد به اندازهی کافی زیادی از مردم بگویند "شاید لازم است که کاری بکنیم".»
اما نباید نکتهی مهمی را از یاد برد؛ توانایی برابرسازیِ ویروس کرونا تا حد زیادی به این بستگی دارد که چقدر حاضریم در کوتاهمدت و میانمدت از نظر اقتصادی ضرر کنیم.
وضعیت تا حدی متناقض به نظر میرسد زیرا امکان تغییر واقعی در کشورهای نابرابرتر بیشتر است.»
از وقتی که «پایان تاریخ» در دههی 1980 به 40 سال آزادسازیِ نئولیبرالی انجامید، نابرابری را عموماً هزینهی قابلقبول یا حتی لازم برای دستیابی به رفاه شمردهاند. آنچه این تصور را زائل کرد ظهور جنبش «اشغال وال استریت» پس از سقوط مالی سال 2008 بود که پرده از وجود 1 درصد بالای جمعیت برداشت. ناگهان نابرابری از موضوع مطالعهی معدودی از اقتصاددانان به یکی از مسائل سرنوشتساز دههی گذشته تبدیل شد.
با وجود این، بر خلاف انتظار بسیاری از مردم، سقوط مالی سال 2008 نابرابری را کاهش نداد. در واقع، این رویداد به بزرگترین جهش در نابرابری ثروت پس از جنگ جهانی دوم انجامید زیرا یگانه منبع اصلیِ ثروت افراد کمدرآمد در اکثر اقتصادهای غربی ــ مالکیت خانه ــ را از بین برد.
در همان روزی که ویروس کرونا به بدترین سقوط شاخص سهام داو جونز در تاریخ انجامید، برانکو میلانوویچ، اقتصاددان نامدار، با خوشبینی در توئیتی نوشت: «حتماً دوستم والتر شایدل احساس میکند که درستیِ حرفاش ثابت شده است. ویروس کرونا حدود نیم نمره از ضریب جینی، که نابرابری ثروت در آمریکا را نشان میدهد، کاسته است. و تازه به نظر میرسد که این آغاز کار است.»
ضریب جینی معیاری است که معمولاً برای سنجش توزیع درآمد یا ثروت در یک کشور به کار میرود.
به نظر شایدل، سقوط اخیر ارزش دارایی میلیاردرها در چند سال آینده جبران خواهد شد و این همان اتفاقی است که بعد از سقوط مالی سال 2008 رخ داد. «چند سال طول کشید، و بعد 1 درصد بالای جمعیت دوباره به جایگاه خود پیش از بحران مالی برگشت. با توجه به اقدامات انجام شده برای تقویت شرکتها و محافظت از بخش مالی، این بار هم به احتمال زیاد چنین اتفاقی رخ خواهد داد.»
در عین حال، بیکاریِ انبوه و از دست دادن درآمد یا بیمهی مراقبتهای درمانی بیش از همه به فقرا لطمه خواهد زد، و عدهی زیادی را مقروض خواهد کرد، و در نتیجه شکاف میان فقیر و غنی افزایش خواهد یافت.
اما آیا ممکن است که ویروس کرونا پیامدی متفاوت از سقوط مالی سال 2008 داشته باشد؟ به نظر شایدل اگر بهبود سریع باشد، پاسخ این پرسش منفی است. اما «اگر در نتیجهی کووید-19 دچار رکود طولانیتری شویم، برای اولین بار بعد از مدتها همهی انواع سیاستهای رادیکالتر روی میز خواهد بود.»
به نظر او، این امر عمدتاً به کشف زودهنگام واکسن بستگی دارد. «در این صورت، میتوان گفت که علم به حفظ وضع موجود کمک خواهد کرد زیرا به ما اجازه میدهد که نسبتاً سریع روال سابق را از سر گیریم.»
اما فرض کنید که واکسن زود کشف نشود زیرا ویروس پیچیدهتر از آن است که میپنداریم. در این صورت، بحرانی شدیدتر برای مدت طولانیتری ادامه خواهد یافت و احتمال ایجاد تغییرات اساسی افزایش خواهد یافت.
این امر ممکن است به افزایش مداخلهی دولت، بهبود محافظت از کارگران صنایع داخلی، محدود کردن برونیابی، افزایش مالیات و تقویت نظامهای مراقبت بهداشتی و درمانی بینجامد ــ زیرا دیگر نمیتوان کمبود ماسک و دیگر وسایل لازمی را که تا حالا به بهای جان عدهی زیادی تمام شده است توجیه کرد.
البته مقاومت در برابر وسوسهی ازسرگیریِ روال سابق دشوار خواهد بود. شایدل میگوید: «فشار زیادی برای احیای رشد به منظور جبران کسری بودجهی عظیم دولتها وجود خواهد داشت. بنابراین، رشد بیش از همیشه اهمیت خواهد یافت. در عین حال، اگر عوارض این بیماریِ عالمگیر بر دودستگی جوامع بیفزاید، حمایت از سیاستهای توزیعی یا پیشروتر افزایش خواهد یافت. آشتی دادن این دو گرایش بسیار دشوار خواهد بود.»
بنا به پیشبینیِ شایدل، تضاد واقعیِ منافع میان دو گروه رخ خواهد داد: آنهایی که خواهان از سرگیریِ روال سابق حتی به قیمت تشدید نابرابریِ موجودند و آنهایی که میخواهند طرحی نو دراندازند.
«به نظرم این واقعیت را به اندازهی کافی جدی نگرفتهایم که مبارزهی شدیدی میان این دو قطب مخالف درخواهد گرفت. پرسش مهم این است که کدام یک، در کجا، و برای چه مدت، دستِ بالا را خواهد داشت.»
نابرابرترین دموکراسیها، از جمله آمریکا و بریتانیا، که بنا به تخمینها یکی از بدترین کشورهای اروپایی از نظر نابرابری درآمد است، میتوانند بزرگترین تغییرات را تجربه کنند. شایدل میگوید: «کشورهای نابرابرتر با انتخابهای سختتری میان استمرار وضعیت سابق و ایجاد تغییر واقعی مواجهاند. بنابراین، وضعیت تا حدی متناقض به نظر میرسد زیرا امکان تغییر واقعی در کشورهای نابرابرتر بیشتر است.»
بر عکس، «اگر در چین هستید، این شوک نه به اتخاذ سیاستهای برابرکنندهتر بلکه به تشدید کنترل و تقویت روال سابق خواهد انجامید.»
گذر زمان ثابت خواهد کرد که آیا نظر شایدل درست بوده است یا نه. در حالی که این بیماری عالمگیر اقتصاد دنیا را از بین میبرد، و به فقرا بیش از همه لطمه میزند، احتمالاً راهحلهای کوتاهمدتِ معطوف به احیای «وضعیت عادی» را به دیدگاههای دوراندیشانهی معطوف به ایجاد جامعهای برابرتر ترجیح خواهند داد.
به عقیدهی شایدل، درد و رنج طولانی راه را برای برابری هموار میکند. اگر حق با او باشد، در این صورت شاید بهبود اوضاع مستلزم آن است که ابتدا اوضاع بسیار بدتر شود. بسیاری از مردم حاضر نیستند که برای بهبود اوضاع چنین هزینهای بپردازند.
برگردان: عرفان ثابتی
کیریل هارتوگ روزنامهنگار و سردبیر مجلهی ما اروپا هستیم است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Kyrill Hartog, ‘Death Black historian: A coronavirus depression could be the great leveller’, The Guardian, 30 April 2020