نگاهی به تاریخ اویغورهای چین
vox
از اواخر سال 2018 به این طرف، گزارشهایی منتشر شده است مبنی بر این که چین مشغول ساختن شبکهی وسیعی از اردوگاهها در منطقهی خودگردان اویغور در استان سینکیانگ (شینجیانگ) است. این اردوگاهها برای نگهداری صدها هزار ــ و بر اساس بعضی حدسیات، میلیونها ــ نفر از مسلمانان اویغور ساخته میشود؛ کسانی که مظنون به حمایت از تظاهرات علیه نهادهای دولتی یا حمله به آنها هستند. مقامات چینی در آغاز منکر وجود چنین برنامهای بودند اما سرانجام به برپایی این اردوگاهها اعتراف کردند و مدعی شدند که این اردوگاهها مراکزی برای آموزش اویغورها و انتقال آنها به عرصهی کار و فعالیت مفیدند.
هر چند درگیری میان اویغورها و دولت چین در دو سال گذشته افزایش یافته است اما این مناقشه سر دراز دارد. سرکوبهای جاری، آخرین اقدام دولت در مورد نوعی مبارزهی قومی و مذهبی و سیاسی است که قرنها به شکلهای گوناگون ادامه داشته و در دهههای اخیر دوباره سربرآورده است؛ وضعیتی که نمیتوان آن را پدیدهای ناگهانی یا نتیجهی به قدرت رسیدن حزب کمونیست در سال 1949 دانست. علاوه بر این، برخلاف نظر بعضی، معقول نیست که این جریان را ناشی از گسترش اسلام سیاسی از خاورمیانه به افغانستان بشماریم. هر چند نشانههایی دال بر مشارکت بعضی از اویغورها در گروههای القاعده و داعش وجود دارد اما این امر را نمیتوان مسئول مناقشات در استان سینکیانگ دانست.
فهم بحران جاری، بدون توجه به زمینهی تاریخی آن که به خوبی مستندسازی شده، به هیچ وجه ممکن نیست. نسل جدید اویغور که بسیاری از آنان از اخلاف فعالان سیاسیِ گذشتهاند، عمیقاً از مسیر روشن تاریخ سرزمین خود آگاهاند؛ تاریخی که هر چند کاملاً با سرگذشت قدرت بزرگ ناحیه، یعنی چین، درنیامیخته اما سخت به آن گره خورده است.
مساحت ناحیهی سینکیانگ، واقع در شمال غربی چین، سه برابر فرانسه است و به علت جمعیت غیرچینی آن، اویغورها، رسماً نه یک استان بلکه ــ هر چند با سطحی بسیار نازل ــ یک «ناحیهی خودگردان» به شمار میرود. اویغورها از لحاظ نژادی و فرهنگی چینی به حساب نمیآیند بلکه مردمی ترکنژادند که زبانشان در زمانهای نزدیک، به اهالی ازبکستان و در زمانهای دورتر، به مردم ترکیه نزدیک است گرچه آنان اغلب اقلیت خوانده میشوند اما تا همین اواخر، اکثریت جمعیت سینکیانگ را تشکیل میدادند؛ سرزمینی که آن را وطن خود میدانند و ترکستان شرقیاش میخوانند. همانند دیگر گروههای کوچک ترکنژاد منطقه، یعنی قزاقها، قرقیزها و نیز هویهای چینیزبان، حدود 11 میلیون اویغور مقیم سینکیانگ ــ نزدیک به نیمی از جمعیت منطقه ــ از نظر تاریخی و فرهنگی مسلماناند و این ویژگی از لباسها و غذاها و اوضاع محیط زندگی آنان به خوبی پیدا است.
نگاهی به پیشینیان
اویغورها، از زمان آغاز کوچ بزرگ مردمان ترکنژاد از سبزدشتهای گستردهی مغولستان که در قرن ششم میلادی رخ داد، در ترکستان شرقی زندگی میکردهاند؛ شرقی از این لحاظ که وجه تمایزش با نواحی ترکزبان امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شورویِ بعدی که به ترکستان غربی شهرت دارد حفظ شود. در قرن یازدهم، پس از این که نخبگان حاکم وفادار به دین بودایی در جنگ شکست خوردند، اسلام در شکل صوفیانهاش به دین غالب و رایج در این منطقه تشکیل شد. تاریخ اویغورها در اوایل دوران مدرن، داستان دولتشهرهای اسلامی است که مشهورترینِ آنها در کاشغر و خُتَن مستقر بودند. بر این شهرها خلفایی فرمان میراندند که هم حاکمان دنیوی و هم رهبران روحانیِ برخاسته از طریقت صوفیان نقشبندی به حساب میآمدند. اوج سلطهی حاکمیت صوفیانه از اواخر قرن شانزدهم آغاز شد، زمانی که خاننشین سلطان سعید سقوط کرد و حکومت منطقه به دست شیوخ افتاد، شخصیتهای سیاسی قدرتمندی که همزمان، سمت رهبریِ روحانیِ طریقت نقشبندی را نیز بر عهده داشتند. در سال 1679، آفاق خواجه، شخصیت افسانهای که بازماندهی شیوخ سمرقند بود، در کاشغر بر مسند قدرت نشست. آرامگاه باشکوه او اکنون عامل جذب گردشگران است اما گورهای محوطهاش همچنان مورد احترام اویغورهاست.
آخرین شیوخ حاکم در سال 1759 به دست نیروهای دودمان چینگ که سرگرم گسترش قلمرو حاکمیت خود به مناطق داخلیِ آسیای مرکزی بودند، سرنگون شدند. این دودمان از سال 1644 تا سال 1911 بر چین حکم راندند اما از اصالت «چینی» بسیار دور بودند. نخبگان حاکم آن، در اصل، از اقوام منچو بودند که در استپها و جنگلهای شمال شرقی آسیا زندگی میکردند. حکومت آنها، به کمک متحدان مغول و نیز صاحبمنصبان چینی از قوم هان (Han)، ادامه یافت تا این که در میانهی قرن هجدهم، ترکستان شرقی، ضمیمهی سرزمینهای امپراتوری چین شد.
در میانهی قرن هجدهم، ترکستان شرقی، ضمیمهی سرزمینهای امپراتوری چین شد.
از آن پس، دولت چینگ، همراه با استقرار سازمانهای اداری و سازههای نظامی، این ناحیه را در زبان چینی، شینجیانگ (سرحد جدید) نامید. اینان با واسطهگریِ نخبگان مسلمانِ ترکزبان حکومت میکردند. فرایند مقاومت و طغیان نیز از همان زمان آغاز شد که موفقترین آن، هر چندموقت، به رهبری یعقوب بیگ (77- 1820) رخ داد که توانست در کاشغر، دولتی مستقل تشکیل دهد. رژیم او که با قدرت نظامی روی کار آمد، برای کسب وجاهت و اعتبار، متکی به سنت شیوخ نقشبندی بود. مقامهای چینگ، یعقوب بیگ را یاغی خواندند و در سال 1878 ارتش زوئو زونگ تانگ، کسی که پیشتر قیام گستردهی مسلمانان هوی (Hui) را در چین در هم کوبیده بود، حکومت او را ساقط کرد و در نوامبر 1884، ترکستان شرقی، دوباره رسماً با نام استان سینکیانگ به امپراتوری چین ملحق شد.
جمهوریها و جنگسالاران
با سقوط دودمان چینگ در سال 1911، سینکیانگ در حوزهی ملی همچنان به عنوان یکی از استانهای جمهوری نوبنیاد اما ضعیفِ چین باقی ماند؛ استانی که حاکمان جنگسالار چینیاش عملاً خود را مستقل میدانستند. در این زمان، تلاشهای پراکندهای نیز برای ایجاد دولتهای مستقل اسلامی صورت گرفت که مهمترینِ آنها استقرار دو جمهوری در ترکستان شرقی بود، یکی در کاشغر در دههی 1930 و دیگری در قولجا (به چینی یینینگ) در شمال سینکیانگ، از سال 1944 تا سال 1949.
وقتی در سال 1949 حزب ناسیونالیست کمینگ تانگ، به رهبری چیان کایچک، در جنگ داخلی شکست خورد، مائو تسهدونگ، از جانب حزب کمونیست، استقرار جمهوری خلق چین را اعلان کرد. جمهوری قولجا «به نحوی صلحآمیز آزاد شد» و تحت سلطهی دولت جدید در آمد. اما در بخش عمدهی نواحی جنوبیِ سینکیانگ، مقاومتی که اغلب مسلحانه بود، تا سالهای 1950 ادامه یافت. در سال 1955، جمهوری خلق چین، به عنوان امتیازی برای جمعیت غیرچینی، و به موازات ترتیباتی مشابه که در تبّت و مغولستان داخلی در جریان بود، ناحیهی خودگردان اویغور را ایجاد کرد. زمانی که در سال 1966 انقلاب فرهنگی به جریان افتاد، سلطهی حکومت مرکزی تضعیف شد و نیروهای مرکزگریز (استقلالطلب) سربرآوردند و از جمله، گروههایی مانند حزب خلق ترکستان شرقی، بر خواست مردم اویغور برای استقلال تأکید کردند.
بعد از شوراها
پس از سقوط قدرت شوراها (اتحاد جماهیر شوروی) در سال 1991، مردمان ترکنژاد در آسیای مرکزی، دولتهای ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان را تشکیل دادند. اما هنگامی که چین از هول و هراس انقلاب فرهنگی بیرون آمد و قدرت حزب کمونیست بازسازی شد، امکان نوعی رهایی و استقلال مشابه برای اویغورها از دست رفت و نومیدی حاصل از آن به قیام و مقاومت مخفی و مسلحانهی گروههایی، هم در درون سینکیانگ و هم در قزاقستان و قرقیزستان و پاکستان، انجامید.
تظاهرات سال 1995 در یینینگ، پایگاه جمهوری مستقل سالهای1940، پکن را برانگیخت که در سال بعد، سند شمارهی 7 را صادر کند؛ سندی که در آن، درگیریهای سینکیانگ جدیترین تهدید برای دولت چین تلقی شد و بنابراین، برای مقابله با مخالفان و مقاومتجویان، لشگرکشی «ضربهی محکم» انجام شد. در سال 1997 نیز تظاهرات دیگری که در همان شهر ینینگ، در شمال شرق کشور در جریان بود، به شدت سرکوب شد.
از این پس، منع و سرکوب به نام حمله و «ضربهی محکم» به روال عادی تبدیل شد. هر کسی که مظنون به دفاع از «جدایی» یا مشارکت در «فعالیتهای غیرقانونیِ مذهبی»، بهویژه در رابطه با طریقتهای صوفی، بود، ممکن بود بدون محاکمه بازداشت و زندانی شود. تلاشهای مردم برای رهایی بستگانشان از بازداشتگاههای پلیس یا دیگر اماکن به برخوردهای مکرر با مقامات منجر میشد و در اغلب موارد به خشونت میگرایید. حکومت حملات مردم محلی یا گروههای مسلح مخفی به ایستگاههای پلیس یا دیگر نمادهای چینی را به شدت تلافی میکرد. اکثر درگیریها در نواحی جنوبی سینکیانگ که پایگاه قدیمی صوفیان بود، رخ میداد اما در ژوئیهی 2009، زد و خورد میان اویغورها و هانهای چینیتبار در پایتخت منطقه، اورومچی، تلفات زیادی به بار آورد. این درگیریها، اسارت هزاران نفر از اویغورها و اعدام بعضی از آنها و نیز جایگزینی وانگ لگون، دبیر حزب کمونیست سینکیانگ، را در آوریل 2010 در پی داشت. او از سال 1994متصدی این مقام بود. وسعت سرکوب و مخفیکاریِ دستگاههای قضایی، نگرانی گستردهی مراجع بینالمللی را در مورد نقض حقوق بشر برانگیخت.
همنوایی شی جین پینگ
در نوامبر 2012 شی جین پینگ به عنوان دبیر کل حزب کمونیست چین برگزیده شد و دستگاه اداریاش قدرت را در دست گرفت. او در مارس 2013 به مقام ریاست حزب که از قدرت کمتری برخوردار است، انتخاب شد. امید به این که او رهبری مترقی یا میانهرو باشد، به زودی، با تأکید صریحش بر همنوایی و همسانی با تندروهای حزبی بر باد رفت. در اوت 2016، شی، چن کوانگوئو را که قبلاً بر تبت حکم میراند، به عنوان دبیر حزب در سینکیانگ منصوب کرد، کسی که بیدرنگ به اقدامات سرکوبگرانهی شدید ــ از جمله ایجاد اردوگاههای پرجمعیت و نظارت پیشرفتهی تکنولوژیک بر آنها ــ روی آورد، چیزی که در گفتمان رسمی، اقدامات «ضد تروریستی» خوانده میشود. اکنون سرکوب فعالیتهای مذهبی شدت گرفته و تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که بسیاری از مساجد ویران شده است؛ بهویژه باید به این نکته اشاره کرد که مقبرهی امام عظیم در خارج از شهر ختن، که هر سال هزاران نفر از مسلمانان مؤمن اویغور در مراسم برگزارشده در آن شرکت میکردند، با خاک یکسان شده است. تشدید این سرکوبها همچنان ادامه دارد و نشانی از پایان آن دیده نمیشود.
برگردان: افشین احسانی
مایکل دیلون مدیر مرکز مطالعات چین معاصر در دانشگاه دورام بود. از جمله کتابهای اخیر او میتوان به سینکیانگ در قرن بیست و یکم: اسلام، قومیت و مقاومت (2018) اشاره کرد. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Michael Dillon, ‘A Uighurs’ History of China’, History Today, January 2020.