تاریخ انتشار: 
1401/10/15

دیالکتیک سرکوب و اعتراض؛ بازخوانی تجربه‌ی‌ کره‌ی جنوبی

پُل چَنگ

خیزش مردم شهر گوانگجو در کره‌ی جنوبی در سال ۱۹۸۰ (Mar del Este)

 

تأثیر سرکوب بر حرکات اعتراضی چیست؟ آیا سرکوب موجب فروکش‌کردن اعتراضات می‌شود؟ یا برعکس، آتش اعتراضات را شعله‌ورتر می‌کند؟

پژوهش‌های موجود درباره‌ی جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی پاسخ یکدستی ندارند. از یک سو، برخی پژوهش‌ها به این اشاره می‌کنند که سرکوب و توسل دولت به قوای قهریه هزینه‌ی مشارکت اعتراضی را بالا می‌برد، به‌این‌ترتیب موجب افول حرکت‌های اعتراضی می‌شود و جنبش‌ها را از حالت بسیج خارج می‌کند. از سوی دیگر، مطالعات دیگری نیز استدلال می‌کنند که سرکوب و خشونت دولتی موجب افزایش نارضایتی معترضان و گسترش دایره‌ی مخالفان می‌شود و از این طریق، می‌تواند اثر معکوسی داشته باشد و موجب شدت‌یافتن اعتراضات شود. نمونه‌هایی هم برای هر دو دسته می‌توان برشمرد. واکنش خشونت‌آمیز حکومت چین به اعتراضات دانشجویی در میدان تیان‌آن‌من در سال ۱۹۸۹ از جمله مواردی است که سرکوب منجر به خاتمه‌‌‌یافتن اعتراضات شد. انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران نمونه‌ی مقابلش را نشان می‌دهد: سرکوب اعتراضات موجب شدت‌گرفتن و ادامه‌ی اعتراضات شد، به‌نحوی‌که انقلابیون حتی در بیان و بازنمایی خشونت دولتی اغراق می‌کردند تا به تهییج مردم و تشویق آن‌ها برای پیوستن به انقلاب بپردازند.

هرچند پژوهش‌ها در نتیجه‌گیری‌شان درباره‌ی تأثیر سرکوب بر اعتراض اختلاف دارند، اما نوعی توافق روشی بین آن‌ها وجود دارد. تمامی این پژوهش‌ها اعتراضات را بر اساس تعداد رخداد‌های اعتراضی می‌سنجند. به سخن دیگر، تمرکز این مطالعات روی افزایش و کاهش تعداد رخدادهای اعتراضی در جریان سرکوب و پس از آن است. تعداد رخدادهای اعتراضی اما تنها یک جنبه و یک مؤلفه برای سنجش رابطه‌ی سرکوب و اعتراض است. این نکته‌ای است که پُل چَنگ، استادیار جامعه‌شناسی در دانشگاه هاروارد، در کتابش با عنوان دیالکتیک اعتراض: سرکوب دولتی و جنبش دموکراسی خواه کره جنوبی روی آن دست می‌گذارد. تمرکز کتاب روی دوره‌ای از تاریخ کره‌ی جنوبی است که به‌عنوان دوره‌ی تاریک دموکراسی از آن یاد می‌شود.

کره‌ی جنوبی اولین تجربه‌ی دموکراتیکش را هرچند کوتاه در سال‌های ۱۹۶۰-۱۹۶۱ پس از یک خیزش دانشجویی تجربه کرد. اما این تجربه دیری نپایید و کودتای نظام به رهبری ژنرال پارک چونگ هی حکومت اقتدارگرا را به کره بازگرداند. پارک چونگ هی برای سه سال تحت‌عنوان حکومت نظامی بر کشور حکم راند اما از سال ۱۹۶۵ نوعی حکومت جمهوری انتخاباتی را بنیان نهاد که مانند نظام‌های اقتدارگرای انتخاباتی در دوران معاصر، ظواهری از عناصر دموکراتیک را داشت. وقتی دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری پارک پایان یافت، او دست به تغییر قانون اساسی زد تا دوره‌ی سوم را با ظاهری قانونی ادامه دهد. به‌این‌ترتیب، کره از یک اقتدارگرایی نرم وارد نوعی اقتدارگرایی قانونی شد. این همان دورهی تاریک دموکراسی در کره است. پارک چونگ هی سرانجام در ۱۹۷۹ درگذشت و جانشینان او حکومت اقتدارگرا را ادامه دادند. نهایتاً خیزش‌های مردمی در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۸۰ منجر به گذار کره‌ی جنوبی به دموکراسی در سال ۱۹۸۷ شد.

 

متنوعشدن کنشگران دموکراسی‌خواه

وضعیت جامعه‌ی مدنی و جنبش‌های اجتماعی در دهه‌ی ۱۹۷۰ چگونه بود؟ چنان‌که در دو نمودار زیر می‌بینید، داده‌های اعتراضی که پل چنگ در کتابش بررسی می‌کند، مؤید آن است که شدت‌گرفتن سرکوب موجب افول حرکات اعتراضی در این دهه شد (نمودار اول در زیر تعداد اعتراض‌ها را نشان می‌دهد و نمودار دوم درصد اعتراض‌های سرکوب‌شده را). اما این، همه‌ی داستان نبود.

هرچند از تعداد اعتراضات در دهه‌ی ۱۹۷۰ کاسته شد اما چند اتفاق مهم دیگر در جنبش دموکراسی‌خواه افتاد. کنشگران فعال در جنبش در نتیجه‌ی شدت‌گرفتن سرکوب‌ها متنوع‌تر شدند. در دهه ی ۱۹۶۰ دانشجویان کنشگران اصلی ضداستبدادی در کشور به شمار می‌رفتند. سرکوب دولتی در دهه‌ی ۱۹۷۰ موجب کاهش اعتراضات دانشجویی شد اما هم‌زمان باعث شد تا کنشگران مسیحی، وکلا و روزنامه‌نگاران در جنبش ضداستبدادی وارد و فعال شوند.

آخرین تأثیر ناخواسته‌ی سرکوب بر جنبش دموکراسی‌خواهی کره، شکل‌گیری همبستگی بین اجزای مختلف جنبش بود. این همبستگی در ابتدا در قالب ائتلاف‌های غیررسمی و نهایتاً به‌صورت ائتلاف‌های رسمی میان افراد، سازمان‌ها و جنبش‌های مختلف اجتماعی در کره بود.

ورود کنشگران مسیحی امکانات جدیدی را در اختیار جنبش قرار داد. سرکوب آنها برای حکومت دشوارتر بود. مسیحیانِ کره گفتاری ضدکمونیستی داشتند، برای همین دیگر نمی‌شد سرکوب آنان را با برچسب کمونیست توجیه کرد. همچنین این کنشگران مورد احترام جامعه‌ی کره بودند و سرکوب آن‌ها برای حکومت پرهزینه‌تر بود. علاوه بر این، مسیحیان فضای کلیسا را در اختیار جنبش ضداستبدادی گذاشتند و در تأمین منابع مالی برای جنبش نیز مؤثر بودند. سرمایه‌ی اجتماعی و احترام مسیحیان در جامعه‌‌ی کره نیز منزلت جنبش ضداستبدادی را تقویت کرد. بالاخره ارتباطات بین‌المللی آن‌ها با دیگر گروه‌های مسیحی نیز به برانگیختن حساسیت بین‌المللی نسبت به وضعیت سرکوب و اعتراضات مردم کره کمک کرد.

وکلا نیز به نقد حقوقی نظام استبدادی پرداختند و همچنین گفتار حقوق‌بشری را در جنبش تقویت کردند. روزنامه‌نگاران نیز به بحث درباره‌ی آزادی بیان و نقد محدودیت‌های موجود بر گردش آزاد اطلاعات پرداختند. این‌ها همه تغییرات کیفی مهمی در جنبش دموکراسی‌خواهی کره بود که هم در گذار سال ۱۹۸۷ تأثیر گذاشتند و هم به قوت جامعه‌‌ی مدنی کره در زمان استقرار دموکراسی کمک کردند.

 

تنوع تاکتیک‌ها و موضوع‌ها

تأثیر دوم سرکوب در این دوره متنوع‌شدن تاکتیک‌های درون جنبش بود. درحالی‌که پیش از دهه‌ی ۱۹۷۰ راهپیمایی روش اصلی جنبش ضداستبدادی بود، در این دوره و با ورود کنشگران تازه تاکتیک‌های دیگری نیز در جنبش مورد استفاده قرار گرفت. راهپیمایی، تاکتیکی بود که بیشتر دانشجویان از آن استفاده می‌کردند. تاکتیک راهپیمایی درمجموع کیفیت برهم‌زنندگی (Disruptiveness) بالایی داشت و نظام اقتدارگرا نیز در سرکوب آن بدون مسامحه عمل می‌کرد.

سرکوب موجب شد تا از تاکتیک‌های دیگری برای اعتراض استفاده شود؛ تاکتیک‌هایی نظیر صدور بیانیه و همچنین برگزاری مراسم دعا و نماز اعتراضی (که بیشتر از سوی دانشجویان مسیحی استفاده می‌شد) و همچنین اعتصاب و بسط‌نشینی کارگران در کارخانه‌ها. این تاکتیک‌ها نسبت به راهپیمایی خاصیت برهم‌زنندگی کمتری داشتند و به‌نوعی تاکتیک‌هایی بودند که کنشگران در تطبیق با وضعیت سرکوب شدید در کشور اتخاذ کرده بودند.

هم‌زمان با تنوع تاکتیکی، تغییر مهم دیگری نیز در این دوره پیش‌ آمد و آن، تنوع موضوعی در جنبش بود. کنشگران جدیدی که در این دهه وارد جنبش شدند، نه‌تنها از تاکتیک‌های جدیدی برای اعتراض استفاده کردند بلکه به طرح موضوعاتی با تنوع بیشتر نیز پرداختند. به‌عنوان پربسامدترین موضوعات مطرح‌شده در این دوره می‌توان به این موارد اشاره کرد: موارد مشخص سرکوب (۲۹درصد)، حقوق کارگران (۱۳درصد)، سانسور رسانه‌ای (۶درصد)، قانون اساسی کشور موسوم (۶درصد)، آزادی آکادمیک (۵درصد)، اصلاحات سیاسی (۴درصد) و دیکتاتوری (۴درصد).

تغییر مهم موضوعی دیگر در این دوره تقویت گفتمان حقوق‌بشری در حرکات اعتراضی است. در این دوره سازمان‌های حقوق‌بشری مهمی در جامعه‌ی مدنی کره‌ی جنوبی شکل گرفتند که نقش مهمی در برجسته‌کردن حقوق بشر در گفتمان جامعه‌‌ی مدنی داشتند. در دهه‌ی ۱۹۷۰ ارجاع به حقوق بشر در رخدادهای اعتراضی افزایش یافت. امروزه هم گفتمان حقوق بشر همچنان نقش مهمی در جامعه‌‌ی مدنی کره دارد که باید این اهمیت را مرهون همین تحولاتِ مورد بحث در دهه‌ی تاریک دموکراسی در آن کشور دانست.

 

افزایش همبستگی

آخرین تأثیر ناخواسته‌ی سرکوب بر جنبش دموکراسی‌خواهی کره، شکل‌گیری همبستگی بین اجزای مختلف جنبش بود. این همبستگی در ابتدا در قالب ائتلاف‌های غیررسمی و نهایتاً بهصورت ائتلاف‌های رسمی میان افراد، سازمان‌ها و جنبش‌های مختلف اجتماعی در کره بود. شدت سرکوب دانشجویان موجب تأثر و حساسیت دیگر گروه‌های پیشرو در جامعه‌‌ی مدنی کره شد و همین امر موجب شکل‌گیری همبستگی‌های اولیه با دانشجویان و دیگر گروه‌ها و قربانیان سرکوب شد. درنتیجه‌ی این نوع همبستگی‌ها، در این دوره شاهد حرکت‌های اعتراضی‌ جدیدی هستیم که توسط بیش از یک گروه سازمان‌دهی شده بودند. (نمودار ۴ در زیر نشان‌دهنده‌ی افزایش درصد چنین رخدادهای اعتراضی به نسبت کل اعتراض‌های کره در دهه‌ی ۱۹۷۰ است.)

چنان‌که پل چَنگ در کتابش با جزئیات و داده‌های متعدد نشان می‌دهد، تأثیر خشونت دولتی و سرکوب را نمی‌توان تنها با تکیه بر تعداد حرکات اعتراضی فهمید. شاید در دوره‌ای شدت سرکوب از بسامد حرکات اعتراضی بکاهد اما، چنان‌که در دهه‌ی ۱۹۷۰ در کره اتفاق افتاد، ممکن است در چنین دوره‌ای شاهد تحولات دیگری مانند تنوع کنشگران جنبش دموکراسی‌خواه، تنوع تاکتیکی و گفتمانی، و بالاخره شکل‌گیری همبستگی و ائتلاف درون جنبش‌های اعتراضی دموکراسی‌خواه باشیم.

 

نمودار ۱: تعداد رخدادهای اعتراضی در هر سال

   

نمودار ۲: درصد رخدادهای اعتراضی که سرکوب شدند

 
   

نمودار ۳: مقایسه‌ی درصد حرکت‌های اعتراضی دانشجویان و حرکت‌های اعتراضی مسیحیان

 

نمودار ۴: درصد رخدادهای اعتراضی میان‌گروهی

تلخیص و گزارش: محمدعلی کدیور


پُل چَنگ استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه هاروارد است. این گزارش مختصری است از بخشی از منبع زیر که پیش‌تر در وبسایت دانشکده منتشر شده است.

Paul Chang (2015) Protest Dialectics: State Repression and South Korea’s Democracy Movement, 1970-1979. Stanford University Press.