تصویری از درد و شفقت در جامعهی مدرن مصر
نگاهی به رمان عمارت یعقوبیان، نوشتهی علاء الاسوانی، یکی از پرفروشترین آثار ادبیات معاصر مصر، که بیست سال پس از انتشار هنوز یکی از گویاترین تصویرهای جامعهی مدرن مصر است.
عمارت یعقوبیان، همچون صحنهی نمایشی، تاریخ اجتماعی-سیاسی مصر مدرن را روایت میکند. علاء الاسوانی در این رمان پرترهای از مصر و رابطهی درهمتنیدهی فساد سیاسی، امیال جنسی، افراطگرایی مذهبی و امیدهای مصر را ارائه میکند.
عمارت یعقوبیان، آنچنان که الاسوانی تصویر میکند، ساختمانی است که معماری ایتالیایی، به درخواست هاگوپ یعقوبیان، از ارامنهی مصر، در سال ۱۹۳۴ و در بهترین نقطهی خیابان «سلیمان پاشا»یِ قاهره بنا میکند، بنایی دهطبقه و مجلل که نام یعقوبیان با حروف نئونِ لاتین بر سردر آن حک شده. فروشگاهی در طبقهی همکف و پنجاه اتاقک دو در دو متری در پشتبام بهعنوان انباریِ هر واحد. ابتدا طبقهی نخبگان مصرِ آن زمان، شامل وزرا، پاشاها، کارخانهداران خارجی و دو میلیونر یهودی، در این ساختمان ساکن شدند. پس از انقلاب سال ۱۹۵۲ مصر و خروج دستهجمعی یهودیان و خارجیها هر واحد خالی را یک افسر ردهبالای ارتش تصرف کرد. در دههی ۱۹۶۰ نیمی از واحدها به تصرف افسران ارتش درآمده بود. در همین زمان بود که همسران این افسران اتاقکهای انباری را به محلی برای اقامت خدمتکارانی تبدیل کردند که برای کار از روستاها به قاهره آمده بودند. در دههی ۱۹۷۰ و پس از سیاست «درهای باز»، ساکنان مرفه عمارت به منطقهی دیگری در قاهره رفتند و جمعیت جدیدی در این بنا ساکن شد، جمعیتی که ارتباطی با ساکنان پشتبام نداشتند. خدمتکاران ــ ساکنان سابق ــ این اتاقکها را به افراد فقیری که برای اقامت به جایی ارزان و نزدیک به مرکز شهر نیاز داشتند اجاره دادند. گرچه الاسوانی تأکید میکند که روایت ساکنان فعلی ساختمان در زمان تهاجم عراق به کویت در دههی ۱۹۹۰ رخ میدهد، اما جنبشهای سیاسی و اجتماعی و وقایع توصیفشده در رمان بازتاب اوضاع مصر در اوایل این قرن است (کتاب نخستینبار در سال ۲۰۰۲ چاپ شد). این واقعیت که ساختمان یعقوبیان فاقد شکوه پیشین است نمایانگر جنبهی دیگری از مصر است. از سوی دیگر، ساکنان فعلیِ ساختمان نمایانگر دنیای کوچکی از جامعهی امروزیِ مصرند و طرح داستان از تنش ناشی از تعاملات آنان در مصرِ پسااستعماری الهام میگیرد.
گفته میشود که موضوع اصلیِ عمارت یعقوبیان، یعنی تقلب در انتخابات، اخاذی، رشوه و فقرِ حاد، در وقوع انقلابِ سال ۲۰۱۱ مصر نقش مؤثری داشته است.
طرح داستان
شخصیتهای اصلی کتاب افرادی از گروههای مختلف با پیشینههایی متفاوتاند که رابطشان عمارت یعقوبیان است، عمارتی بزرگ که ثروتمندانش در آپارتمانهای بزرگ و دوبلکس زندگی میکنند و فقرایش در پشتبام همان عمارت به حاشیه رانده شدهاند. دو دنیایی که الاسوانی از طریق شخصیتهایی که خلق کرده است ماهرانه آنها را به هم پیوند میدهد. ساکنان عمارت یعقوبیان هرکدام به طریقی عشق میورزند، تلاش میکنند، نقشه میکشند، زنده میمانند و رؤیا میبافند.
رمان با زکی بِی، یکی از ساکنان فعلی ساختمان، آغاز میشود، مهندسی تحصیلکرده در فرانسه، که پدرش در دوران پیش از انقلاب نخستوزیر و یکی از ثروتمندترین مردان مصر بوده است. زکی بی بهعلت عشقش به کشور، بهرغم مصادرهی بخش عمدهای از اموال پدرش، بعد از انقلاب ۱۹۵۲ در مصر مانده و دفتری در عمارت یعقوبیان دارد. این دفتر بیش از آنکه محل کار باشد مکان مراودههای عاشقانهی اوست. حاتم رشید، روزنامهنگار مصری-فرانسوی همجنسگرا، یکی دیگر از ساکنان این عمارت است. او که سردبیر مجلهی فرانسویزبان Le Caire است با عبد ربه، سربازی متأهل و اهل «مصر علیا»، رابطه دارد. همسر دوم حاجیمحمد، واکسی سابق و صاحب فعلی چندینوچند فروشگاه، املاک و مستغلات، فروشندهی میلیونر مواردمخدر و نمایندهی مجلس، هم ساکن این عمارت است. حاجیمحمد، که متأهل است و سه فرزند بزرگ دارد، از یک سو بهعلت میل شدید جنسی و از سوی دیگر بهعلت ممنوعیت رابطهی خارج از ازدواج پس از مشورت با شیخ السلمان و بنا به توصیهی او، با سعاد گبر ازدواج میکند. شرط این ازدواج مخفیماندن و باردارنشدن سعاد است. حاجی آپارتمانی در طبقهی هفتم این عمارت برای سعاد خریده و عصرها را در آنجا سپری میکند.
یکی از دیگر ساکنان ساختمان طه الشاذلی است، پسر سرایدار ساختمان که عاشق بثینه، دختر یکی دیگر از ساکنان پشتبام، است. طه، که آرزو میکند در نیروی پلیس استخدام شود، پس از موفقیت در امتحانات کتبی بهدلیل شغل پدر در امتحان شفاهی رد میشود. بثینه برای تسکین طه میگوید: «این مملکت مال ما نیست طه. مال اوناییه که پول دارن. فکر میکنی اگر ۲۰هزار پوند داشتی و به یکی رشوه میدادی، کسی دربارهی شغل پدرت میپرسید؟ پول دربیار طه، اونوقت همهچیز داری. اما اگه همینطور فقیر بمونی، همه نادیدهت میگیرن.»[1] طه پس از ورود به دانشگاه، از سر ناامیدی به اسلامگرایان نزدیک میشود و تحتتأثیر یک روحانی تندرو به «اخوان المسلمین» میپیوندد.
بثینه نیز همچون طه ساکن پشتبام است. او، که بزرگترین دختر خانوادهای فقیر است، رؤیای فارغالتحصیلی از مدرسه و ازدواج با طه را در سر میپروراند، رؤیایی که با مرگ پدر رنگ میبازد. حقوق بازنشستگی پدر ناچیز است و بثینه، که چند خواهر و برادر کوچکتر از خود دارد، مجبور به کار در مشاغل گوناگونی میشود، اما هربار بهعلت دستدرازی صاحبکار کار را ترک میکند. مادر، که به درآمد بثینه وابسته است، سربسته به او میگوید که دنیا بر این مدار میچرخد: «خواهر و برادرت به هر مبلغ ناچیزی که درمیآری نیاز دارن. یه دختر باهوش در عین مراقبت از خودش، میتونه کارش رو هم حفظ کنه». «باهوشبودن» همان چیزی است که بثینه در فروشگاه لباسفروشیِ طلال به کار میبندد و بهازای هربار دستدرازی طلال ده پوند دریافت میکند، پولی که هم رضایت مادر را در پی دارد و هم خشنودی بثینه را، که در چنین دنیای سختی امرار معاش بهخوبی پیش میرود.
گرچه از همان صفحات ابتدایی رمان میتوان به تفاوت طبقاتی ساکنان عمارت پی برد، اما از مسنترین تا جوانترین و از ثروتمندترین تا فقیرترین ساکنان عمارت همگی از فساد سیاسی گستردهی دولتی متأثرند. در کشوری که هر استعدادی «با دروغ، ریا و دسیسه منحرف، تحریف و جعل شده است»[2] ساکنان این عمارت آیندهای ندارند.
در کشوری غرق در بیعدالتی اجتماعی، فساد گسترده و استثمار زندگی آبرومندانه دور از ذهن مینماید. در این شرایط اگر فقیر باشید، یا اصلاً شانسی برای تحصیل ندارید یا اگر هم موفق شوید، یافتن شغلی با درآمد «آبرومندانه» دشوار خواهد بود. در چنین شرایطی است که کمال الفولی، همان شخصی که با دریافت رشوهای سنگین راه حاجمحمد را بهسمت تصاحب نمایندگی مجلس هموار کرد، میگوید: «خداوند ما مصریان را برای پذیرش قدرت حاکمان آفرید. هیچ مصریای قادر به مخالفت با دولت نیست. برخی از مردم ذاتاً تهییجپذیر و عاصیاند، اما یک مصری برایاینکه غذایی برای خوردن داشته باشد تمام عمر سرش پایین است».[3] او مصری را توصیف میکند که اکثر شهروندانش فقیرند و چون دولت به نسل جدید اجازهی تغییر طبقهی اجتماعی یا اقتصادی را نمیدهد، بقا به مسئلهی اصلی طبقهی کمبرخوردار و حاشیهنشین تبدیل شده است.
چهرهی برهنهی فقر
مسیر زندگی طه الشاذلی تصویر روشنی از روابط قدرت و دولت، مذهب و اخلاق، عشق و زنان را ارائه میدهد. زندگی او تماماً متأثر از شرایط اقتصادی و اجتماعیاش است: پسر سرایدار، فارغ از تلاش فردی، نمیتواند انتظار زندگی دیگری داشته باشد. رؤیای طه، پذیرش در آکادمی پلیس، تنها با یک سؤال، «پسر، پدرت چهکاره است؟»، نقش بر آب میشود. حرفهی پدر، همچون نفرینی بر دوش فرزند، مانع از دستیابی او به آرزوهایش میشود. بنابراین، طه، که گویی انتخاب دیگری ندارد، به گروههای محافظهکار مذهبی و سرانجام حزب سیاسی «اخوان المسلمین» میپیوندد. او در پی درگیری در دانشگاه دستگیر و در زندان شکنجه میشود و بازجو به وی تعرض میکند. پس از آزادی، انتقام تنها راه التیام روح درهمشکستهی طه است.
برای جوانانی که به آیندهای روشن امیدوار نیستند و بر اثر سیاستهای حکومتی به حاشیه رانده شدهاند شعارهایی همچون برقراری عدالت و برابری دریچهای به دنیاییاند که شاید در آنجا همهچیز ناممکن نباشد. در عمارت یعقوبیان الاسوانی از این منظر به جذابیت اسلام برای طبقات فرودست میپردازد.
در کشوری که هر استعدادی «با دروغ، ریا و دسیسه منحرف، تحریف و جعل شده است». ساکنان این عمارت آیندهای ندارند.
به نظر شیخ محمد شاکر، مرشد طه، دولتی که قوانین اسلام را نادیده گرفته و بر اساس قوانین «سکولار فرانسه» اداره میشود محکوم است؛ دولتی که از قمار و فروش مشروبات الکلی درآمد کسب میکند و سودهای نامشروع آن را در قالب حقوق و دستمزد به مسلمانان میدهد محکوم است. او در جایی میگوید: «اسلام و دموکراسی متناقضاند و هرگز با هم سازگار نمیشوند. مثل آب و آتش یا نور و تاریکی. دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم. در اسلام اما حکم فقط حکم خدا است. میخواهند قانون خدا را به مجلس خلق بدهند تا نمایندگان محترم تصمیم بگیرند که آیا قانون خدا شایستهی اجراست یا خیر!»[4]
شیخ در پی احیای مفهوم جهاد در ذهن و قلب همهی مسلمانان است، زیرا فقط از راه جهاد است که میتوان با آمریکا و اسرائیل مبارزه کرد، چون آنها از «بیداری بزرگ اسلامی»[5] میهراسند. افرادی همچون شیخ شاکر بر مردان و زنانی که بهعلت شرایط ناگوار تحمیلشده بر آنان و نفرت از طبقهی حاکم به حاشیه رانده شدهاند بهشدت تأثیر میگذارند. تأکید شیخ بر شکاف میان طبقهی فرودست و طبقهی ثروتمند حاکم بر مصر، که در غرب تحصیل کردهاند، بر عمق این نفرت میافزاید.
عبد، که در قاهره به خدمت سربازی مشغول است، با حاتم آشنا میشود. او، که در مصر علیا زن و فرزندی دارد، با وعدهی پول و شغلی بهتر وارد رابطهای «گناهآلود» با حاتم میشود. حاتم کیوسکی به عبد هدیه میدهد تا در آن کار کند و اتاقکی هم برای زن و فرزند عبد در پشتبام عمارت فراهم میکند تا عبد به او نزدیکتر و به قول خودش در اختیار وی باشد.
استثمار جنسی یکی از مهمترین مفاهیمی است که الاسوانی در عمارت یعقوبیان به شکلهای مختلف مطرح میکند. رابطهی عبد و حاتم، بثینه و کارفرماهایش، سعاد و حاجمحمد، همه نمونههایی از این استثمارند، گویی حتی بدن فقرا نیز از آنِ ثروتمندان است.
دوگانهی ارباب-برده الگویی است که در زندگی جنسی حاتم رشید هم دیده میشود. اولین تجربهی جنسی حاتم، که پدر روشنفکر ثروتمند مصری و مادری فرانسوی دارد، زمانی رخ میدهد که او تنها نُه سال دارد. حاتم در جستوجو برای یافتن علت گرایشش به مردان به یاد میآورد که همهچیز از ادریس، خدمتکار خانواده، شروع شد. عطش حاتم به تکرار این دیالکتیک قدرتِ فئودالی در روابطش چنان شدید است که عبد نیز مشخصاتی ظاهری همچون ادریس دارد، پوستی تیرهرنگ و بدنی قدرتمند. این عشق فرجامی مرگبار دارد، نه بهعلت ماهیت همجنسگرایانهاش بلکه چون هر مبلغی که حاتم برای عبد خرج میکند بهمثابهی ابزار معاملهای است تا عبد در رابطه بماند. در انتهای رمان، عبد، که فرزندش را بر اثر بیماری از دست داده است، به این باور میرسد که مرگ فرزند عقوبت رابطهی گناهآلود همجنسگرایانهاش است. سرزنش همسرش بهدلیل تاختزدن محرومیت با ثروتی آلوده به گناه روان عبد را چنان در هم میشکند که گمان میبرد با دستان خود کودک خردسالش را به قتل رسانده است. عبدِ درهمشکسته، که هم فرزند و هم معشوق و هم شانس زندگی شادمانه با همسرش را از دست داده است، در مشاجرهای با حاتم او را تا سر حد مرگ کتک میزند.
سعاد نیز، همچون عبد، مالک بدنش نیست. او که برخلاف میل حاجمحمد باردار شده و راضی به سقط جنین نیست توسط گماشتگان حاجمحمد ربوده و برخلاف میلش مجبور به سقط میشود. باز هم پول و قدرت همچون ابزاری برای کنترل ذهن و بدن به کار میروند. البته در بعضی موارد رابطهی جنسی و صمیمیت ناشی از آن مرهم و پناهی است در برابر تحقیرهای روزمرهی فقرا. بثینه محبت را در کلام و رفتار زکی بِی مییابد. بثینه، که از طه دل برداشته، بهعنوان منشی برای زکی بی شروع به کار میکند. این همان زمانی است که دولت، خواهر زکی بی، او را از خانه بیرون انداخته و زکی بی بهناچار در دفترش زندگی میکند. بثینه همدم زکی بی دلشکسته میشود، محبتی چنان خالصانه که بثینه سرانجام قرار پیشینش با ملک، برادر خدمتکار زکی بی، مبنی بر فریب و تصاحب آپارتمان زکی بی در ازای دریافت مبلغی کلان را رد میکند. رابطهی زکی بی میانسال و بثینهی جوان دریچهای تازه به روی بثینه باز میکند. زکی بی متعلق به دورانی است که عشق به وطن همانند آیینی دینی بود؛ به عقیدهی او، «دلیل سقوط کشور فقدان دموکراسی است». اما بثینه خواهان زندگی در کشوری عاری از بیعدالتی است، جایی که در آن مردم به یکدیگر، فارغ از طبقهی اجتماعی، احترام بگذارند. در گفتوگویی میان بثینه و زکی بی بثینه میگوید:
تو چون وضع مالیت خوبه، نمیفهمی. وقتی توی ایستگاه دو ساعت منتظر اتوبوس بمونی یا مجبور بشی که سه خط عوض کنی و هر روز هنگام برگشتن به خونه آزار ببینی، وقتی خونهت آوار شده و دولت تو و بچههات رو توی یه چادر تو خیابون ول کنه، وقتی افسر پلیس فقط بهخاطر اینکه شب سوار مینیبوس شدی بهت توهین کنه و کتکت بزنه، وقتی تمام روز برای پیداکردن کار از یه فروشگاه به فروشگاه دیگهای سر بزنی و کاری پیدا نکنی، وقتی جوونی و تحصیلکرده اما فقط یه پوند تو جیبت داری و گاهی وقتا حتی همون یه پوند رو هم نداری، اونوقت میفهمی که چرا ما از مصر متنفریم.[6]
برای فهم علت نفرت بثینهها از مصر میتوان به حاجمحمد نگاه کرد. حاجمحمد، که تجسم زندهی فساد و رشوهی سیاسی است، برای نمایندگی مجلس به کمال الفولی، عضو بلندپایهی حزب، نزدیک میشود و با پرداخت ۱میلیون پوند رشوه به مجلس راه مییابد. پس از پیروزی حاجمحمد به او میگویند که باید ۲۵درصد از درآمد شرکتی را که اخیراً خریداری کرده به «مرد بزرگ»، کنایه از حسنی مبارک، پرداخت کند. حاجمحمد ابتدا خودداری میکند اما درنهایت، پس از تهدید از سوی «مرد بزرگ»، حاضر به پرداخت این مبلغ میشود. الاسوانی در این رمان عمق و گستردگی فساد تا بلندپایهترین مقام حکومت را بهوضوح ترسیم میکند.
علاء الاسوانی و عمارت یعقوبیان
عمارت یعقوبیان، بنایی که عنوان رمان از آن وام گرفته شده است، واقعاً در قاهره وجود دارد. اولین مطب دندانپزشکیِ الاسوانی در همین عمارت بوده است. البته بسیاری از جزئیات، چه در بنا چه در شخصیتها، ساختهی ذهن اوست. یکی از مهمترین نقاط قوت عمارت یعقوبیان واقعگرایی است. این رمان بهشدت جنجالبرانگیز و پرفروش شد، اما علت اقبال مردم، برخلاف بلوای منتقدان، نه محتوای جنسیِ این رمان بلکه بازنمایی واقعگرایانهی فساد سیاسی و اجتماعی و اسلامگرایی افراطی بود. بسیاری از منتقدان این اثر را با کوچهی مدق، رمان تحسینبرانگیز نجیب محفوظ، مقایسه کردند.
گرچه بسیاری عمارت یعقوبیان را ستودند، اما منتقدان درمورد کیفیت ادبی این رمان اختلافنظر داشتند. الاسوانی رمان را به زبان عربی خوشخوانی نوشته است، چیزی مابین عربیِ رسمیِ مدرن و عربی غیررسمیِ محاورهای مصری. رجاء النقاش، روزنامهنگار مصری، در نقدی در نشریهی الاهرام از «تولد استعدادی جدید در داستانهای ادبی» خبر داد. به نظر او، نویسنده بدون توسل به آرایههای ادبی نظراتش را به خواننده منتقل کرده است و خواننده دچار سردرگمی نمیشود. الاسوانی در پاسخ به منتقدانش نوشت که رمان را نه برای نخبگان بلکه برای مردم عادی نوشته است تا همه بتوانند کتاب را بخوانند و لذت ببرند. این رمان، که دومین رمان الاسوانی است، پنج سال پرفروشترین رمان جهان عرب بود و سرانجام در سال ۲۰۰۷ و پس از انتشار رمان بعدی الاسوانی، شیکاگو، از صدر فهرست کتابهای پرفروش خارج شد. در سال ۲۰۰۶ فیلمی سینمایی بر اساس این رمان ساخته شد. این فیلم ۳میلیوندلاری گرانترین فیلم تولیدشده در جهان عرب بود و تعدادی از ستارگان سینمای عرب در آن حضور داشتند.
یکی از امتیازات رمان عمارت یعقوبیان شیوهی پرداخت ساده و روشن نویسنده به مسائل مصر امروزی است. عمق شخصیتها و توانایی نویسنده در بیان داستان ساکنان یک ساختمان، تصویر روشنی از مصر ارائه میکند. این تصویر دربرگیرندهی واقعیتهای سیاسی و مذهبی مصر، حتی پس از سقوط حسنی مبارک، است. درنهایت، الاسوانی با چنان همدلی و شفقتی به همهی شخصیتهای رمان میپردازد که حتی منفورترینها نیز از آن بیبهره نمیمانند.