تاریخ انتشار: 
1402/05/26

زخم‌ جنگ: سیال میان مرزها و معانی

عمر دواچی

آوارگان عراقی در راه رفتن به سوی کمپ خضیر (Tiril Skarstein, NRC/Flyktninghjelpen)

* این مقاله یکی از سلسله‌ مقالاتِ پرونده‌ی «جامعه و سلامت روان» است که پیش‌تر در وبسایت دانشکده منتشر شده است.

 

در سلسله‌ی بی‌پایان جنگ و کشتار در خاورمیانه شمار افزاینده‌ی آوارگان و جنگ‌زدگان وضعیت آنها در منطقه را همواره وخیم‌تر و نابسامان‌تر کرده است. اولین موج پناهجویان خاورمیانه فلسطینی‌ها بودند که در سال ۱۹۴۸ خانه و کاشانه‌ی خود را از دست دادند و به کشورهای همسایه ازجمله سوریه، لبنان و اردن پناه‌ بردند. از آن زمان، جنگ‌های پی‌در‌پی در عراق و سپس سوریه شمار جنگ‌زدگان و آوارگان در منطقه را چندین برابر کرد. باوجود اینکه آوارگان از ملیت‌ها و کشورهای مختلفی هستند، شاید بتوان گفت وضعیت جنگ‌زدگان عراقی از همه بدتر بوده است. هنوز پرونده‌ی بسیاری از پناهجویان جنگ خلیج فارس به سروسامان نرسیده بود که حمله‌ی آمریکا به عراق در سال ۱۳۸۱ سیل جدیدی از جنگ‌زدگان را راهی کشورهای همسایه و دفترهای کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان کرد. مضاف بر آن، جنگ داخلی سوریه در سال ۱۳۹۱ هم ۴میلیون آواره‌ی سوری را به کشورهای همسایه راهی کرد و باعث شد پرونده‌ی بسیاری از پناهجویان عراقی از اولویت درآید. از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ از حدود ۲میلیون عراقی پناهجو تنها ۱۷۵هزار نفر توانستند پناهندگی دریافت و به کشورهای غربی مهاجرت کنند. کمیساریا معضل اسکان در خاورمیانه را یک «فاجعه‌ی انسانی» نامیده است.

حاصل این فاجعه چیست؟ وقتی تقاضا برای پناهندگی صدها برابر ظرفیت پناهندگی است، چه مناسباتی میان پناهجویان و مسئولین رسیدگی به پرونده‌ی آنها پدید می‌آید؟ عُمر دِواچی، مردم‌شناس و پژوهشگر اهل عراق، سال‌هاست که وضعیت عراقیان آواره را دنبال می‌کند و موضوع پژوهش‌ او مناسبات حول روند تقاضا و دریافت پناهندگی است. دواچی معتقد است در بحران اسکان هر آواره‌ای که به نظر شرایط‌ حاد‌تری دارد، شانس بالاتری برای پناهندگی‌ دارد، اما معیار شرایط «حادتر» در میان مردمی که همگی جنگ‌زده‌اند چیست؟

به عقیده‌ی دواچی، مسئولین رسیدگی به پرونده‌های پناهجویان خواه‌ناخواه اولویت را به کسی می‌دهند که به نظر می‌آید رنج بیشتری کشیده است و داستانش سوزناک‌تر است. این اولویت‌بندی وضعیتی به وجود آورده که در آن برخی از زخم‌ها و داستان‌ها «محکمه‌پسند‌ترند» و سریع‌تر کار پناهجو را راه می‌اندازند. بعضی دیگر از زخم‌ها هرچقدر هم در واقعیت دردناک باشند «سرمایه»‌ی خوبی برای دریافت پناهندگی محسوب نمی‌شوند. دواچی نام این وضعیت را «اقتصاد زخم (Wound Economy)» می‌نامد، شبیه بازاری که در آن زخم یک سرمایه است. یک زخم «مفید» برای پرونده‌ی پناهجو زخمی است که هم مدرک قابل رؤیت‌ دارد و هم بار سیاسی و اجتماعی. دواچی برای توضیح این بازار به‌سراغ نمونه‌ی مردی به نام حسین می‌رود.

حسین یک پناهنده‌ی عراقی ساکن بیروت است. او در کافه‌ای کار گرفته که متعلق به یک ارمنی است و پاتوق چپ‌های لبنانی محسوب می‌شود. همه‌ی اعضای خانواده‌ی حسین به‌دست شیعیان عراقی قتل‌عام شده‌اند. حسین معتقد است دلیل کشتار خانواده‌اش همکاری پدرش با حزب بعث بوده است. او مضاف بر آشنایانی که در کافه پیدا کرده، با بسیار از عراقی‌های دیگر ساکن بیروت هم در تماس است. بسیاری از این عراقی‌ها ساکن محله‌ی شتیلا هستند که زمانی فقط پناهگاه فلسطینی‌ها بود و بعدها آوارگان سوریه، عراق و اردن هم به آنها اضافه شدند. خلاصه که می‌شود گفت حسین چه ازنظر کار و چه ازنظر وضعیت اجتماعی در مقایسه با پناهندگان دیگر وضعیت خوبی دارد.

چند مدرک مهم در پرونده‌ی پناهندگی حسین باعث شده‌اند که کار او جلو بیفتد و سریع‌تر از سایرین پناهندگی دریافت کند. اول اینکه حسین به‌دست شیعیان شکنجه شده است و آثار این شکنجه هنوز روی بدن او دیده می‌شود؛ او به‌خاطر شکنجه یک عمل جراحی داشته. او از تروما هم رنج می‌برد، شب‌ها کابوس می‌بیند و نیاز دارد هر شب قرص خواب بخورد. دوم اینکه همسایه‌ی حسین در لحظه‌ی حمله‌ی شیعیان به خانه‌ی او در محل حاضر بوده و حمله را با گوشی همراهش ضبط کرده است. بنابراین، حسین هنگام تقاضای پناهندگی یک مدرک ویدئویی ارائه داده است. در یک کلام، حسین زخم‌های «محکمه‌پسندی» دارد، همگی قابل‌رؤیت هستند، احساسات بیننده را برمی‌انگیزند، با ایدئولوژی امدادگر و مسئول پرونده‌ی پناهجویی همخوان‌اند و به قول دواچی «ارزش اجتماعی و سیاسی» بالایی دارند. به همین خاطر هم پرونده‌ی حسین جلو افتاده و اکنون ساکن بیروت است. اما این همه‌ی ماجرا نیست.

دواچی هنگام صحبت با حسین متوجه می‌شود که او برای صحبت راجع به گذشته و نشان‌دادن زخم‌ها و تصاویر خود خیلی سریع و راحت پیش‌قدم می‌شود. ظاهراً با مشتری‌ها هم خیلی زود سر صحبت را باز می‌کند، داستانش را داوطلبانه و برای هرکسی که ممکن است گوش بدهد بازگو می‌کند و لباسش را بالا می‌زند که زخم‌هایش را ببینند. فیلم حمله را هم هنوز روی موبایلش دارد و آن را مشتاقانه به مشتر‌ی‌ها نشان می‌دهد. اما در بیروت معنی و ارزش زخم جنگ تغییر کرده است. بعضی از کافه‌نشینان حسین را به چشم مجلس‌گرم‌کنی می‌بینند که با جراحت‌هایش کاسبی می‌کند و دنبال جلب ترحم است. برخی دیگر صرفاً از این نمایش بی‌مقدمه‌ی زخم و خشونت در فضای کافه معذب‌ می‌شوند و از او فاصله می‌گیرند. زخمی که‌ زمانی سرمایه‌ی حسین بود اکنون دردسری است که وجهه‌ی اجتماعی و شغل او را به خطر انداخته است. درعین‌حال، به نظر می‌آید ازآنجاکه سرنوشت و مسیر زندگی حسین با این زخم و ویدئو رقم خورده است، آنها بخشی از هویت حسین شده‌اند و کنارگذاشتنشان برای او دشوار و حتی محال است.

سال‌ها بعد که دواچی دوباره به کافه سری می‌زند می‌فهمد که از حسین خبری نیست و کسی نمی‌داند کجاست. صاحب کافه می‌گوید که خلق‌وخوی حسین در طول زمان تغییر کرده و گاهی حتی رفتاری پرتنش و خشونت‌‌آمیز به همکاران و مشتریان از خودش نشان می‌داده. این وضعیت تا جایی پیش می‌رود که او کار در کافه و اعتبار میان پاتوق مشتریان کافه را از دست می‌دهد. به نظر می‌آید زخمی که زمانی سرمایه بود نه‌تنها ارزشش را از دست داده، بلکه به ضرر او تمام شده است. حسین زخم‌هایش را زیادی و زود نشان می‌داده و به‌معنی خاصی از زخم اخت داشته که متناسب بستر جدید زندگی او نبوده است.

خشونت و آثار جنگ در خاورمیانه معمولاً در قالب اختلاف مذهبی، اقتصاد، نظامی‌گری و روابط بین‌الملل تحلیل می‌شود، اما دواچی با تمرکز بر روی معنی سیال زخم به‌عنوان دریچه‌ای که روابط انسان‌ها در بطن جنگ را به‌ نمایش می‌گذارد، بعد اجتماعی و چندلایه‌ی خشونت جنگ را طوری به نمایش می‌گذارد که تحلیل کلان از درک آن عاجز است. ازنظر دواچی برای فهم تأثیر پیچیده‌ی جنگ باید به‌سراغ روابط عمیق و پیچیده‌ی روزمره و نشانه‌شناسی اجتماعی جنگ رفت.

پژوهش دواچی معنای متغیر بدن در بستر‌های مختلف اجتماعی را نشان می‌دهد. زخم‌ جنگ تنها یکی از این نشانه‌های معنی‌ساز در جامعه‌ی جنگ‌زده است. زخم می‌تواند زمانی انسان‌ها را به هم نزدیک کند و زمانی دیگر آنها را از هم دور و بیگانه کند.

دواچی می‌گوید نمی‌داند بر سر حسین درنهایت چه می‌آید و او هرگز موفق نمی‌شود دوباره حسین را پیدا کند. نمی‌داند آیا او به عراق بازگشته یا به کشور دیگری رفته‌ است. هرچند زخم تنها سرمایه‌ی پناهجو است، این سرمایه گذراست و معنی آن در بطن رابطه‌ی اجتماعی میان نشان‌دهنده‌ی زخم و بیننده‌ی آن تعیین می‌شود. این جامعه است که تصمیم می‌گیرد رفتار شخصی مانند حسین اصیل است یا تقلبی، نشان‌دادن زخمش از یک نیاز صادقانه می‌آید یا بازارگرمی است. این زخمی است که از عراق تا لبنان سفر کرده و در طول مسیر چندین بار تغییر معنا داده است؛ در جایی غنیمت بوده و بعد مانند تابویی هزینه‌بر صاحبش را به انزوا کشانده است. زخم‌ها و جراحت‌‌های حاصل از جنگ نه‌فقط نشانه‌های تنانه‌شده‌ی جنگ‌اند، بلکه تأثیر خشونت جنگ در لایه‌ها و موقعیت‌های مختلف اجتماعی‌ را نشان می‌دهند.

 

تلخیص و گزارش از مستوره قادری


عمر دواچی استاد مردم‌شناسی پزشکی در دانشگاه راتگرز ایالت نیوجرسی است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Omar Dewachi (2015) “When Wounds Travel”, Medicine Anthropology Theory 2(3).