فؤاد روحانی؛ اولین دبیرکل اوپک
بنده در ۱۲۸۶ در تهران به دنیا آمدهام. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران تمام کردهام، حقوق را کمی در دانشگاه آکسفورد و بقیه را در دانشگاه لندن خواندهام. در لندن تا مرحلهی فوق لیسانس L.L.M تحصیل کردم، اما دورهی دکتری را در دانشگاه پاریس گذراندهام. بنابراین، تحصیل و تخصص حرفهای بنده در حقوق است. بنده مدتی در شرکت نفت انگلیس و ایران بودم و در آنجا کارهای اداری و حقوقی انجام میدادم. بعد از آنکه نفت ملی شد، در شرکت ملی نفت اول بهعنوان مشاور حقوقی کار میکردم، بعد عضو هیئتمدیره شدم و بعد هم در حدود شش سال قائممقام رئیس هیئتمدیره بودم. بعد به دبیرکلی اوپک انتخاب شدم و سه سال و نیم در آنجا بودم و در این مدت البته همچنان عضو شرکت ملی نفت بودم، اما مرکز کار اوپک در ژنو بود، هرچند تماسم را با تهران نگاه میداشتم و مرتباً به تهران رفتوآمد داشتم. بعد از آنکه کارم در اوپک تمام شد، به شغل سابقم در شرکت [نفت] برنگشتم و به سمت مشاور نخستوزیر منصوب شدم و بعد مشاغل دیگری داشتم، ازجمله یک دورهی چهارماهه در دانشگاه کلمبیا تدریس میکردم... گذشته از مطالب حرفهای، یعنی حقوق ازیکطرف و ازطرفی کارهای حقوق نفت، علاقهام بیشتر متوجه فلسفه و هنر بوده، البته بهصورت آماتوری.
فؤاد روحانی در گفتوگویی در سال ۱۳۵۳ خودش را اینطور معرفی میکند. او که تحصیلات ابتدایی را در مدرسهی تربیت تهران گذرانده بود، از همان ابتدا وارد صنعت نفت شد که در انحصار شرکت نفت ایران و انگلیس بود. خیلی زود بهدلیل «هوش سرشار و تسلط به زبانهای خارجی» موردتوجه قرار گرفت و در سال ۱۳۰۹ در مسابقهی اعزام دانشجو به انگلستان پذیرفته شد و از طرف شرکت نفت به انگلستان اعزام شد.
بعد از پایان تحصیلات و بازگشت به ایران، بهعنوان مشاور حقوقی در شرکت نفت ایران و انگلیس مشغول به کار شد و بیشتر از چهار دهه در دولتهای مختلف، که بهعقیدهی پژوهشگرانِ کتاب یادداشتهای فؤاد روحانی، «همه بدون استثنا در امر بهرهبرداری از نفت با شرکتهای نفتی گرفتاری عمدهای داشتند، بهعنوان زبدهترین کارشناس امور حقوقی نفت صادقانه همکاری مینمود.»
او تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ مشاور دولت بود، اما مهمترین سمتش در بیشتر از چهل سال کار حرفهای دبیرکلی اوپک است که خودش آن را بهترین سالهای عمرش میداند.
دبیرکل کشورهای صادرکنندهی نفت
در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد شرکتهای نفتی چند بار قیمت نفت را پایین آوردند و درآمد کشورهای تولیدکنندهی نفت مقداری کاهش یافت. این نگرانی در بین کشورهای نفتخیز وجود داشت که کاهش قیمت ازسوی شرکتهای بزرگ نفتی که نبض تولید نفت را در این کشورها در دست داشتند زیان سنگینی بر اقتصاد این کشورها وارد کند. تلاش تکتک کشورهای نفتخیز برای گفتوگو با شرکتهای نفتی که کار تولید و فروش را در دست داشتند ثمری نداشت. چون کنسرسیوم شرکتهای نفتی با قراردادهایی یکطرفه چنان قدرتی داشتند که کسی قادر به مقابله با آنها نبود. تجربهی ایران برای ملیکردن نفت نیز پیش چشمشان بود که برای بیش از سه سال اجازه ندادند یک قطره نفت از ایران صادر شود و دولت مصدق را که در مقابل کارتلهای نفتی ایستاده بود به زانو درآوردند. ایران هم هنگامی به بازار نفت برگشت که پذیرفت بهجای شرکت نفت انگلیس-بیپی، کنسرسیومی از شرکتهای نفتی را در تولید خود شریک کند که بیپی هم جزئی از آن بود.
فؤاد روحانی قرارداد کنسرسیوم با ایران را همان قرارداد پیشنهادی شرکت نفت انگلیس به محمد مصدق در ۲۱ خرداد ۱۳۳۰ میدانست و معتقد بود که این بهترین پیشنهادی بود که به دولت در آن زمان داده شد. چون در آن «نوعی ملیشدن» پذیرفته شده بود و تنها فرقش این بود که بهجای یک شرکت همهی شرکتهای بزرگْ طرف قرارداد با ایران شده بودند و «دکتر مصدق بر اثر توصیهی دو نفر از مشاوران وطنپرست ولی بیاطلاعش از مشکلات بازار جهانی نفت این پیشنهاد را رد کرد و بعد هم که متوجه شد و در مقام جبران برآمد، دیگر دیر شده بود».
در سال پایانی دههی ۱۳۳۰ بهای نفت دو بار کاهش یافت و این کاهش قیمت بر اقتصاد کشورهای نفتخیز فشار مضاعفی وارد کرد، بهخصوص اینکه این کشورها برنامهی توسعهی اجتماعی و اقتصادی در دست داشتند و بدون پیشبینی درآمد نفتی نمیتوانستند از پس هزینهها برآیند. در همین زمان ازیکطرف اتحادیهی عرب در اندیشهی ایجاد سازمانی برای حفظ منافع کشورهای عربی دارای نفت بود و ازطرفدیگر پرز آلفونسو، وزیر نفت ونزوئلا، به این نتیجه رسیده بود که کشورهای صادرکنندهی نفت نیاز به یک حرکت جمعی دارند و اعتراض تکتک آنها بیفایده است. کارتلهای نفتیْ هماهنگ و دستهجمعی عمل میکردند و برای مقابله با آنها نیز لازم بود کشورهای نفتخیز یکصدا و هماهنگ عمل کنند. در همین زمان اتحادیهی عرب کنگرهی نفت اعراب را در قاهره تشکیل داد که از ایران منوچهر فرمانفرمائیان، مدیر شرکت ملی نفت ایران، در این جلسه شرکت داشت. اعراب بر این عقیده بودند که باید ایران و ونزوئلا را با خود همراه کنند، اما اتفاق مهمی نیفتاد.
فکر جمعشدن کشورهای صادرکنندهی نفت همچنان قوی بود، تا آنکه عبدالکریم قاسم با کودتا حکومت سلطنتی عراق را برانداخت و در ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۰ (۲۳ شهریور ۱۳۳۹) از ایران، عربستان، کویت و ونزوئلا دعوت کرد تا نمایندگان خود را برای مشورت به بغداد بفرستند. در آن زمان ایران در بلوک غرب قرار داشت و شاه میکوشید خود را از اعراب منطقه دور نگه دارد و سعی میکرد به غرب و بهخصوص آمریکا نشان دهد که ایران بهعنوان یک کشور غیرعرب حسابش از اعراب جداست و غرب میتواند روی این کشور حساب کند. روابطش هم با شرکتهای نفتی نسبتاً گرم بود و دلش نمیخواست وضعیت ابتدای دههی ۱۳۳۰ دوباره تکرار شود.
اما به گفتهی محمدعلی موحد، نویسندهی کتاب خواب آشفته نفت: «شاه نمیتوانست خود را از این بازی دور نگه دارد. پس درصدد برآمد هیئتی را به بغداد بفرستد و برای ریاست آن هیئت کسی بهتر از فؤاد روحانی نبود که نفر دوم شرکت ملی نفت ایران بعد از [عبدالله] انتظام به شمار میآمد.»
در این نشست قرار شد نهادی برای ایجاد هماهنگی کشورهای صادرکنندهی نفت و بررسی راههای مقابله با شرکتهای نفتی ایجاد شود. نام این نهاد به پیشنهاد ایران «سازمان کشورهای صادرکنندهی نفت» (اوپک) انتخاب شد.
دبیرکلی فؤاد روحانی
«[در آن زمان] نزدیک به دوسوم ذخایر نفتی جهان، ۳۸درصد تولید نفت دنیا و ۹۰درصد نفت خامِ مورد معامله در بازارهای جهانی را پنج کشور ونزوئلا، عربستان سعودی، ایران، کویت و عراق تأمین میکردند.»
برای همین هم جمعشدن این کشورها زیر سایهی اوپک با واکنش تند شرکتهای نفتی معروف به «هفت خواهران» مواجه شد، اما اعضای این نهاد تازهتأسیس کوتاه نیامدند و در جلسهی دوم اوپک در ژانویهی ۱۹۶۱ در کاراکاس فؤاد روحانی را به سمت دبیرکلی اوپک انتخاب کردند و محل دبیرخانه نیز شهر ژنو انتخاب شد، چون هم سوئیس به بیطرفی شهره بود و هم تعداد زیادی از سازمانهای بینالمللی در این شهر فعالیت داشتند.
پرویز مینا، از کارشناسان صنعت نفت که از همان ابتدای شروع به کار اوپک با روحانی به ژنو رفت، میگوید:
چون واقعاً بین شش کشور عضو بهتر از ایشان کسی وجود نداشت و ایشان بود که درحقیقت تمام تشکیلات دبیرخانهی اوپک را تهیه و فراهم کرد. البته ایشان با تجربه و آشناییای که با تمام کشورها داشتند از تعدادی کارشناسان فنی، حقوقی، اداری و اقتصادی سه کشور عضو اوپک استفاده میکردند که در آن موقع دارای شرکتهای ملی بودند و تجربهی کافی داشتند.
روحانی دربارهی روزهای اول تشکیل اوپک میگوید:
در اوایل سال ۱۹۶۱ که به ژنو رفتم، در آنجا دفتری نداشتم. کنسولگری ونزوئلا در ژنو دفتر موقت در اختیارم گذاشته بود. کارم را در همین دفتر شروع کردم و حدود یک ماه در این محل بودم. به شهر برن رفتم و با مذاکره با وزارت امور خارجه سوئیس اجازه گرفتم دبیرخانهی اوپک را در شهر ژنو دایر کنم، ولی با اعطای مصونیت دیپلماتیک به اوپک موافقت نکردند.
برای حل این مشکلْ فؤاد روحانی در ماههای پایانی مأموریتش به شهر وین رفت و مذاکره برای انتقال دفتر اوپک را با اتریش شروع کرد و در سال ۱۳۴۴ دفتر اوپک به وین منتقل شد.
فؤاد روحانی در این دوره چند نفر از کارکنان خبرهی شرکت ملی نفت را با خود به اوپک برد تا مقدمات تشکیلاتی اوپک را فراهم کنند. پرویز مینا میگوید:
آقای فؤاد روحانی سه نفر را از شرکت ملی نفت با خود به اوپک بردند برای ایجاد سازمان و تشکیلات دبیرخانه. این سه نفر عبارت بودند از بنده که مسئولیت ایجاد ادارهی فنی اوپک بر عهدهام گذاشته شده بود، دیگری آقای [محمدعلی] موحد که قرار شد ادارهی حقوقی اوپک را ایجاد کند و بالاخره آقای [حسن] رضوی که مسئول امور اداری و سازمانیاش بود.
البته روحانی دورهی خدمت مدیران ایرانی در اوپک را شش ماه در نظر گرفته بود تا آنها با کارهای اوپک آشنا شوند و در هر دوره افراد جدیدی ازسوی شرکت ملی نفت به اوپک فرستاده میشدند.
از همان ابتدا مشکل بزرگی سر راه این سازمان تازهتأسیس وجود داشت: شرکتهای بزرگ نفتی جهان اوپک را «جدی نمیگرفتند و از بیان این نظر که اوپک مؤسسهی حقیر و کماهمیتی است و دوام چندانی نخواهد داشت ابایی نداشتند».
بعد از آن، اوپک چند قطعنامه تصویب کرد و براساس آن باید شرکتهای نفتی آن را اجرا میکردند، اما شرکتهای نفتی حاضر به شناسایی اوپک نبودند و میگفتند که روابط آنها با هر کشور متفاوت است و تنها حاضرند براساس قرارداد با تکتک این کشورها گفتوگو کنند.
شرکتهای نفتی حتی حاضر نبودند اوپک را به رسمیت بشناسند، برای همین راهحلی که پیدا شد این بود که چون همهی شرکتهای نفتی در کنسرسیوم نفتی ایران حضور داشتند، ایران با آنها مذاکره کند و کشورهای نفتی به فؤاد روحانی بهعنوان نمایندهی ایران، نمایندگی بدهند که ازطرف آنها با شرکتهای نفتی مذاکره کند. بهعقیدهی دکتر محمدعلی موحد، «حالا دیگر فؤاد روحانی رجلی بینالمللی در یکی از حساسترین ساحتهای اقتصادی و سیاسی جهان به حساب میآمد، اما او وظیفهای بسیار دشوار بر عهده گرفته بود».
دولتهای عضو اوپک که شرایط قراردادهای نفتی را به ضرر خود میدیدند و توان مقابله با قدرتهای نفتی را نداشتند. به گفتهی موحد، این کشورها «بهطور دستهجمعی بر روحانی فشار میآوردند که ایستادگی کند و به کمتر از آنچه در قطعنامهها آمده رضایت ندهد و شاه ایران میخواست از موقعیتی که پیش آمده حداکثر استفاده را ببرد و مهار کار را در دست خود نگاه دارد.»
در این زمان روحانی عضو هیئتمدیرهی شرکت ملی نفت و نفر دوم این شرکت به حساب میآمد و مدیران شرکت نفت نیز توقع داشتند که روحانی گزارش مذاکرات را به اطلاع آنها برساند، درحالیکه عبدالحسین بهنیا، وزیر دارایی، از او خواسته بود که چیزی به کسی نگوید و مسائل مرتبط با مذاکرات محرمانه بماند. همین باعث شد تا، به گفتهی محمدعلی موحد، روحانی از هیئتمدیرهی شرکت ملی نفت کنار برود تا به کارش بهعنوان دبیرکل اوپک برسد.
مذاکرات فشردهی دبیرکل که در ابتدا با پشتیبانی شاه ایران برای مقاومت در برابر شرکتهای نفتی همراه بود به مانع بزرگی خورد. شرکتهای نفتی حاضر نبودند به قطعنامههای اوپک عمل کنند و پیشنهاد آنها برای پرداخت بیشتر به کشورهای نفتخیز، بهخصوص در پرداخت بهرهی مالکانه، بسیار اندک بود و همین باعث شد تا کار روحانی گره بخورد.
در آن زمان درآمد نفت براساس قیمت بهصورت نصفنصف بین کشورهای صادرکننده و شرکتهای نفتی تقسیم میشد و با کاهش قیمت نفت در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰ به کمتر از ۲ دلار در هر بشکه، قیمت نفت حدود ۲۶ سنت کم شده بود و سهم ایران از این کاهش درآمد نفت ۱۳ سنت بود و بهاینترتیب در دو سال نزدیک به ۵۰میلیون دلار از درآمدش کم شده بود. وضعیت کشورهای دیگر صادرکنندهی نفت نیز همین بود.
بهعقیدهی پژوهشگران کتاب یادداشتهای فؤاد روحانی:
[شرکتهای نفتی که بعد از تأسیس اوپک] منافع خود را در خطر میدیدند در همهی کشورهای عضو اوپک دست به اقداماتی مبنی بر «صلاحاندیشی» ولی توأم با تطمیع و تهدید و ارعاب زدند تا آنها را از ادامهی شرکت در اوپک منصرف کنند. این اقدامات بهخصوص متوجه ایران بود، چون ازیکطرف ایران بعد از ملیشدن نفت بین کشورهای تولیدکننده اهمیت خاصی داشت و ازطرفدیگر دبیرکل اوپک ایرانی بود. ازآنگذشته، ایران بهخاطر زیانهایی که از تحریم صادرات نفت متعاقب ملیشدن برده بود و تجربیات تلخی که در این زمینه داشت اصولاً از درگیری با شرکتها پرهیز میکرد.
بااینحال، پس از گفتوگوهای طولانی، شرکتهای نفتی راضی شدند که با روحانی و به نام ایران، نه به نام اوپک، مذاکره کنند. چون همهی شرکتها تحت کنسرسیوم با ایران همکاری داشتند و بهعقیدهی پژوهشگران کتاب یادداشتهای فؤاد روحانی، که از همکاران او در اوپک بودند: «[ازآنپس] شرکتها عملاً مذاکره با اوپک را قبول کردند و ازآنپس دیگر نگفتند که ما اوپک را به رسمیت نمیشناسیم، بلکه قول دادند مطالبات اوپک را مورد مطالعه قرار دهند.»
کشمکش شرکتهای نفتی با صادرکنندگان نفت همچنان ادامه داشت تا آنها بالاخره به بخشی از درخواستهای اوپک تن دادند و در این زمان روحانی که نزدیک به چهار سال دبیرکل اوپک بود جایش را به عبدالرحمان بزاز، نمایندهی عراق، داد.
بهعقیدهی غلامرضا تاجبخش، که بههمراه فرخ نجمآبادی ضمن انتشار یادداشتهای فؤاد روحانی پژوهش مفصلی براساس اسناد تازهمنتشرشده ازسوی آمریکا و انگلیس انجام دادهاند:
اساسیترین دستاورد اوپک در دوران دبیرکلی روحانی انجام بررسیهای اساسی دربارهی محتوای قراردادهای نفتی ایران و کشورهای خلیجفارس و شمال آفریقا و تصویب قطعنامههای سهگانهی ۳۲ و ۳۳ و ۳۴ اوپک است که در کنفرانس چهارم اوپک در ژنو در ۱۵ خرداد ۱۳۴۱ به تصویب وزیران کشورهای عضو اوپک رسیده است. این قطعنامهها اعتبار قراردادهای استثمار اقتصادی را که شرکتهای بزرگ نفتی برای بهرهبرداری از نفت این کشورها به دست آورده بودند متزلزل میساخت. شرکتهای نفتی پس از مدتی مقاومت در برابر خواستههای اوپک، حاضر شدند با دبیرکل به مذاکره بنشینند... شرکتهای نفتی سرانجام اصل مندرج در قطعنامهی ۳۳ راجع به هزینهبردن بهرهی مالکانه را مشروط به شرایطی قبول کردند و این موفقیت بزرگی برای دبیرکل و کشورهای عضو بود.
مرد همیشهمشاور
با پایان دورهی دبیرکلی اوپک، روحانی به تهران بازگشت و مدتی در دولت حسنعلی منصور مشاور دولت بود و چون مدتی کاری به او محول نمیشد، اذیت میشد. خودش میگوید که یک روز به نخستوزیر گفت: «وقت بنده اینجا دارد تلف میشود... ایشان هم گفتند اگر کار دیگری در نظر داشته باشم میتوانم با حفظ عنوان مشاور نخستوزیر ــ به آن کار مشغول شوم، با این شرط که اگر موردی پیدا شد و مرا خواستند، عذر و بهانهای نیاورم.»
همان موقع دانشگاه کلمبیا برای تدریس از وی دعوت کرده بود و روحانی به آنجا رفت و در آنجا بهگفتهی خودش: «تاریخ تصوف و تاریخ ادبیات و تاریخ ایران را بهطورکلی و تاریخ زمان قاجار را تدریس میکردم.»
اما چهار ماه بعد حسنعلی منصور تلگرافی به او زد که باید به تهران برگردد. ناچار به تهران بازگشت، به سمت دبیرکل آرسیدی (سازمان عمران منطقهای) انتخاب شد که کشورهای ایران، ترکیه و پاکستان عضو آن بودند و روحانی سه سال در این سمت بود.
خودش از دبیرکلی این سازمان رضایت نداشت و آن را جزو شغلهایش نمیدانست، چون میگفت: «کاری بود که از آن نتیجهی زیادی حاصل نشد. غالباً به فکرش هم نیستم... اما رویهمرفته رضایتی از آن سه سال عمرم ندارم، برایاینکه از این سه سال هیچ نتیجهای حاصل نشد.»
محمدعلی موحد، نویسندهی خواب آشفتهی نفت که از سال ۱۳۳۲ از نزدیک با روحانی آشنا شده بود، میگوید:
دورادور فؤاد روحانی را میشناختم. مردی تنها که عاشق پیادهروی بود، در خیابانهای نهچندان پرازدحام و نهچندان آلودهی آن روزِ تهران راه میرفت و همیشه در حین راهرفتن کتاب میخواند. قیافهی او برای همسنوسالهای من که اهل کتاب بودند آشنا بود و این مایه دربارهی او میدانستند که انگلیسیدانِ درجهاول است و در شرکت نفت کار میکند.
موحد میگوید:
کارهای فنی و اجرایی در زمان انگلیسیها در آبادان و مناطق نفتخیز متمرکز بود و ادارهی شرکت نفت در تهران عمدتاً وظیفهدار ارتباط با مقامات دولتی بود و روحانی در تهران کار میکرد و در تمام مذاکراتی که شرکت با دولت انجام میداد بهعنوان مترجم حضور داشت. او پس از ملیشدن نفت همچنان در تهران ماند و با دولت مصدق همکاری کرد.
بعد از ملیشدن نفت و سقوط دولت مصدق، روحانی در مذاکرات نفتی که اوایل سال ۱۳۳۳ شروع شد نیز حضور داشت و به گفتهی محمدعلی موحد: «ریاست طرف ایرانی با دکتر علی امینی، وزیر دارایی کابینهی زاهدی، بود. فؤاد روحانی، فتحالله نفیسی، عطاءالله اتحادیه و رضا فلاح، از اعضای هیئتمدیرهی شرکت ملی نفت ایران، بهعنوان مشاوران وزیر دارایی عمل میکردند.»
طی یک دهه پیش از انتصاب او به دبیرکلی اوپک، در یک دورهی متلاطم و طوفانی سیاست از سالهای ملیشدن صنعت نفت در دههی ۱۳۳۰ تا سالهای منتهی به اصلاحات ارضی در دههی ۱۳۴۰ با چهار دولت متفاوت و گاه متناقض کار کرد. افرادی چون محمد مصدق، علی امینی، اسدالله علم و حسنعلی منصور، که طیفی از ملیگرایی تا طرفدار غرب را در بر میگرفت، به مشاورههای حقوقی او اعتقاد داشتند.
غلامرضا تاجبخش، که بعد از پایان مأموریت محمدعلی موحد بهعنوان مشاور حقوقی در دبیرخانهی اوپک در دوران دبیرکلی روحانی مشغول کار شد، میگوید:
فؤاد روحانی خدمت خود در صنعت نفت را در شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در ایران آغاز کرده بود و پس از ملیشدن صنعت نفت به خدمت در شرکت ملی نفت ایران دعوت شد و تصدی امور حقوقی شرکت را بر عهده گرفت. در مذاکراتی که دکتر محمد مصدق در دوران نخستوزیری در اجرای قانون ملیشدن نفت انجام داد روحانی مشاور مورد اعتماد او بود و پس از آن هم در حکومت زاهدی بهعنوان مشاور و مترجم دکتر علی امینی، وزیر دارایی، در مذاکرات با شرکتها که منتج به امضای قرارداد با کنسرسیوم شد شرکت داشت و متن قرارداد با کنسرسیوم را به زبان فارسی ترجمه کرد. در دههی بعد دولتهایی که در ایران بر سر کار آمدند و اغلب بر سر اجرای قرارداد نفت با کنسرسیوم درگیریهای فراوانی داشتند از دانش و تجربیات روحانی که همیشه با صداقت در راه خدمت به کشور آمادهی خدمت بود استفاده بردهاند.
محمدعلی موحد میگوید روزی از روحانی پرسید که چگونه توانسته است با این جریانهای ضدونقیض همکاری کند و مورد اعتماد همهی آنها باشد. روحانی در جواب گفت: «او کارشناسی است که تخصص خود را به هرکسی که در مقام خریداری آن باشد عرضه میکند و عقاید و تمایلات شخصی را در مأموریتی که به او مراجعه میشود دخالت نمیدهد و میکوشد تا با نهایت امانتداری و به بهترین وجه آن را به انجام برساند.»
این پاسخ روحانی تا سالها ذهن موحد را مشغول کرده بود و خودش میگوید:
فهم و قبول و هضم این مطلب در آن روزگار برای من آسان نبود. بعدها که مطالعاتم وسعت بیشتری پیدا کرد دریافتم که آنچه وی گفت زبان حال مشترک دیوانیان و دبیرپیشگان ایران از قرنهای دوردست بود که مناصب و خدمات عمومی را بر عهده میگرفتند. زمام حکومت اگر بهدست امیر عرب بود یا سردار ترک یا خان مغول، امور دیوان جز با استفاده از تخصص کارگزاران میسر نبود و منطق مشترک فرهیختهترین کارگزاران ــ از ابن مقفع گرفته تا عمیدالملک کندری و نظامالملک طوسی و عطاملک جوینی و رشیدالدین فضلالله همدانی، تا اعتمادالسطنه و مخبرالسطنه ــ چیزی نبود جز همانکه روحانی به من گفت.
فؤاد روحانی تنها به دولت ایران مشاوره نمیداد، بلکه به حل اختلافات کشورهای دیگر در زمینهی نفت کمک میکرد. پرویز مینا میگوید:
آقای روحانی یکی از برجستهترین کارشناسان حقوق بینالمللی نفت بودند، بهطوریکه بارها در سازمان ملل، وقتیکه گرفتاریهایی بین شرکتهای نفتی، دولتها یا گرفتاریهای مربوط به دولتها یا مربوط به مسائل قراردادهای نفتی پیش میآمد، ایشان را بهعنوان حَکَم و درحقیقت کسی که میتوانست مشکلات کشور را بررسی کند و ادعاهای دو طرف را بشنود و درحقیقت بین دو طرف اختلافات قاضی شود میشناختند و قبول داشتند.
او همواره طرف مشورت دولتها و سازمانهای بینالمللی بود. در سال ۱۹۶۵ ازطرف سازمان ملل دعوت شد تا در تدوین قوانین نفت و قراردادهای نفتی برای کشورهای جهانسوم همکاری کند. این برنامه تا سال ۱۹۸۲ ادامه داشت و او با بیش از ده کشور، ازجمله مراکش، هائیتی، غنا، مالت و لیبریا، همکاری داشت. در سال ۱۹۷۳ عضو گروه کارشناسان بینالمللی در بوئنوسآیرس بود که سرگرم تهیهی اصول مذاکره و تنظیم قراردادهای توسعهی معادن بودند. روحانی همچنین در فاصلهی سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۸ عضو منتخب گروه داوری در مرکز بینالمللی داوری بود که به دعاوی مربوط به سرمایهگذاری رسیدگی میکرد.
دلمشغولیهای شخصی
روحانی بهجز کار تخصصیاش، حقوق و حقوق نفت، به موسیقی توجه ویژه داشت. خودش میگوید: «از قدیم به موسیقی علاقهی خیلی زیادی داشتم، هم به موسیقی ایرانی و هم بهخصوص بعداً به موسیقی غربی... بنده یکی از پایهگذاران انجمن فیلارمونیک بودم و فعلاً [سال ۱۳۵۳] هم یکی از اعضای هیئتمدیرهی آن هستم.»
او سعی داشت با تشکیل انجمن فیلارمونیک به گسترش و آشتی موسیقی کلاسیک ایرانی و غربی کمک کند. محمدعلی موحد مینویسد که روحانی «در موسیقی از معدود خبرگان ایرانی به شمار میآمد. تار و پیانو نیز مینواخت.»
روحانی در زمینهی موسیقی صاحبِ نظر و ایده بود. او میگفت:
موسیقی ایرانی یکی از اصیلترین و غنیترین موسیقیهای دنیاست، ازلحاظ قالب. اما متأسفانه ازلحاظ محتوا عقب مانده است. از نظر قالب میتوانم عرض کنم که موسیقی ایرانی غنیتر از موسیقی غربی است و دلیلش این است که در موسیقی غربی دو مقام بیشتر ندارند: مقامِ بهاصطلاح بزرگ و مقام کوچک، یا ماژور و مینور. ولیکن ما در موسیقی در حدود هفت دستگاه داریم که هرکدام از این دستگاهها هم از مقامات مختلف ترکیب شدهاند. بهطورکلی، اگر مقامات را بشماریم، در حدود سیچهل مقام مختلف در موسیقی ایرانی داریم و چنین چیزی اصلاً در موسیقی غربی وجود ندارد. علت زیادبودن مقامات ما هم این است که ما از فواصل ربعپرده استفاده میکنیم و حالآنکه در موسیقی کلاسیک و رمانتیک غربی جز همان دو مقام که از پرده و نیمپرده تشکیل میشود چیزی وجود ندارد... در موسیقی ما مقامات زیادی هست که هرکدام با یکی از حالات روحی انسان تطبیق میکند و کاملاً قابل توسعه و تکامل است، اما از بعضی جهات ما عقب ماندهایم.
او معتقد بود:
تفاوتی که ازلحاظ سیر تحول و پیشرفت بین موسیقی ما و موسیقی غرب وجود دارد این است که در موسیقی غرب مذهب کمک شایانی به تکامل موسیقی کرده و حالآنکه در کشور ما بهکلی برعکس بوده است... بعدها که موسیقی غربی از کلیسا تجاوز میکند و به دربارها و مجالس و غیره وارد میشود، تحول واقعاً عجیبی پیدا میکند و در این مرحله دیگر موسیقی ما ازلحاظ محتوا با موسیقی غربی اصلاً قابلمقایسه نیست.
روحانی در ۶۷سالگی میگفت که هر روز صبح دو ساعت پیادهروی میکند و دو ساعت پیانو مینوازد و سه روز در هفته در بانک مرکزی مشاور حقوق بینالمللی است و سه ساعتی را در آنجا میگذراند و گاهی هم با شرکت ملی نفت همکاری میکند.
به گفتهی موحد:
روحانی مردی بذلهگو، نیکمحضر، دارای اطلاعات وسیع، خوشبیان و خوشخط و خوشقلم بود که چون دست بر کاغذ میگذاشت، همینطور روان و بیوقفه مینوشت. هیچچیز نظم فکری او را مختل نمیساخت. او میتوانست چند صفحه بدون کمترین قلمخوردگی و تغییر و تبدیل بنویسد. نثری نهچندان باشکوه ولی رسا و زباندار داشت. به انگلیسی و فرانسه مسلط بود و با لاتین و ایتالیایی و عربی بهحد کفایت آشنا بود. کتاب کلیات زیباشناسی کروچه را مستقیماً از متن ایتالیایی ترجمه کرد.
تألیف و ترجمهی کتاب
در کنار حرفهی اصلی، حقوق و نفت، او در تألیف و ترجمهی آثار ادبی و تاریخی و عرفان نیز شهرتی ملی داشت. آثاری چون تاریخ ملیشدن صنعت نفت ایران و بیست سال پس از ملیشدن نفت ازجمله کتابهایی است که خودش نیز در سیر وقایع آن حضور داشت. کتاب تاریخ ملیشدن صنعت نفت ایران ازجمله کتابهایی است که بهگفتهی دکتر مجید تهرانیان، استاد ارتباطات:
[نشان میدهد] با توجه به واقعیات اقتصادی و سیاسی روز، به آن ترتیب ملیشدن صنعت نفت از ابتدا محکوم به نوعی شکست بود و قرارداد کنسرسیوم هم... عملاً نسبت به پیشنهادی که قبل از کنسرسیوم به دست دولت وقت رسیده بود کاهش داشت ــ از نظر امتیازاتی که به دولت ایران میدادند... شاید اگر چند سال دیگر استقامت کرده بودیم، قرارداد بهتری میتوانستیم به دست بیاوریم.
اما روحانی استنباط دکتر تهرانیان از اینکه او در کتابش ملیشدن را از ابتدا محکوم به شکست میدانسته رد میکند و میگوید:
ملیشدن نفت در ایران چند جنبه داشت که بعضی از آنها عملی شد، یک جنبه [که] شاید جنبهی اصلی هم باشد ... الغای قرارداد نفت انگلیس بود. بنده چون خودم مشاور حقوقی شرکت نفت انگلیس و ایران بودم میدانم که آن دستگاه واقعاً قابلدوام نبود... و لازم بود برچیده شود... آن قدم بسیار بزرگی بود که برداشته شد و بنده گمان میکنم که این مطلب منکر نداشته باشد که توفیق بزرگی که در موقع ملیکردن نفت نصیب ایران شد همان الغای قرارداد نفت انگلیس بود... درمورد قسمت فنی همه اذعان کردند که حتی بدون استخدام یک نفر خارجی ایران میتواند ۸ تا ۱۰میلیون تن در سال بهرهبرداری کند.
اما فؤاد روحانی مشکل فنی را اینطور توصیف میکند:
ازلحاظ مالی متأسفانه اشکال بزرگی وجود داشت. برایاینکه اقداماتی مثل نشر اوراق قرضه که میخواستند به این وسیله به ملت کمک بکند که مانعی که پیش پای دولت بود رفع بشود، ازطرف مردم آنطورکه باید استقبال نشد، اوراق قرضه خریده نشد و کمکی به دولت نشد... . این که به نظر بنده صنعت ملیشدن نفت از ابتدا محکوم به شکست بوده بههیچوجه اینطور نیست. دلیلش این است که بالمآل تا آن مدتی که استقامت کردند بالاخره موفق شدند به اینکه پیشنهاد مشترک دوم ترومن و چرچیل، که صددرصد قانون ملیکردن را تأمین میکرد... اگر آن پیشنهاد را قبول کرده بودند، ملیشدن عملی شده بود. بنابراین، خودداری از پذیرفتن آن پیشنهاد بهعقیدهی بنده خبط بزرگی بود... درنتیجه، استفادهنکردن از آن پیشنهاد آن فرصت از دست ما رفت و دیگر فرصت به دست نیامد.
از دیگر آثار فؤاد روحانی ترجمههایی است که از او باقی مانده است. ترجمهی کتاب جمهور افلاطون، کلیات زیباشناسی بندتو کروچه (از ایتالیایی به فارسی)، الهینامهی عطار (از فارسی به فرانسه)، رسالهی هنر و زیباییشناسیِ آرتور شوپنهاور و پاسخ به ایوب اثر کارل گوستاو یونگ از این جمله است. روحانی پژوهشی دربارهی مضامین قرآن نیز انجام داده که در فارسی به نام راهنمای مضامین قرآن با نام مستعار صادق منتشر شده و ترجمهی انگلیسی آن را نیز خودش انجام داده و کتاب با عنوان A Guide to the content of the Quran با نام مستعار فاروق شریف منتشر شده است.
روحانی معتقد بود که یکی از راههای آشناکردن جامعه با افکار غرب و آشناکردن غرب با سنتهای ملی ایران ترجمه است و برای همین هم شروع به ترجمهی جمهور افلاطون کرد که ده سال طول کشید. چون اصل کتاب جمهور یونانی بود، بهگفتهی خودش، این کتاب را با هشت ترجمهی انگلیسی و فرانسوی تطبیق داد تا به اصل کتاب نزدیک شود. او میگوید: «چون بنده به زبان اصلی این کتاب، که زبان یونانی است، هیچ آشنا نبودم، برایاینکه از صحت ترجمهام اطمینان داشته باشم و مطمئن باشم که ترجمهی من با اصل تطبیق میکند، مجبور شدم که از ترجمههای مختلف استفاده کنم.»
محمدعلی موحد دربارهی کتاب جمهور افلاطون میگوید: «آن کتاب را از روی ترجمههای فرانسه و انگلیسی به فارسی برگرداند. در این مرحله هم من به او کمک کردم. ترجمه را خواندم و آن را با ترجمهی عربی که داشتم مقایسه کردم و نکتههایی را که به نظرم میرسید تذکر دادم.»
یکی از کتابهایی که روحانی به فرانسه ترجمه کرد الهینامهی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف قرن ششم و هفتم هجری بود که به پیشنهاد هانری کربن، ایرانشناس فرانسوی، انجام شد.
به گفتهی موحد:
او ترجمهی فرانسهی الهینامه را در دست داشت و برای این کار نخست میبایستی متن تثبیتشدهی منقحی از اصل فارسی ترتیب میداد. مبنای کار روحانی چاپ ریتر بود که آن را به روش التقاطی با سه نسخهی خطی موجود در کتابخانهی ملک و کتابخانهی سلطنتی تهران تطبیق کرده بود و من همان را با نسخهی خطی دیگر در کتابخانهی مجلس شورای ملی تطبیق کردم و یادداشتهایی فراهم آوردم که مبنای کار او در تهیهی مقدمه و توضیح مشکلات ابیات بود. بعد هم قرار چاپ آن را با مرحوم زوّار گذاشتم. ترجمهی الهینامه را روحانی به توصیهی هانری کربن در دست گرفته بود و قرار بود کربن اشراف بر ترجمهی او داشته باشد. نمیدانم چه شد که میان آن دو شکراب شد.
دکتر فؤاد روحانی یک سال پس از انقلاب ایران را ترک کرد. او پس از چند سال اقامت در ژنو، ده سال پیش از مرگش به شهر لندن نقلمکان کرد. او در اواخر عمر گرفتار بیماری آلزایمر شد و در ۱۰ بهمن سال۱۳۸۲ در آستانهی ۹۶سالگی پس از چند سال بیماری در آسایشگاهی در لندن درگذشت.
با گذشت نزدیک به بیست سال از مرگ فؤاد روحانی، نخستین دبیرکل اوپک، و بیش از شصت سال از تأسیس این سازمان ایران دیگر هیچگاه نتوانست دبیرکلی این سازمان بینالمللی تأثیرگذار را به دست آورد.
منابع:
غلامرضا تاجبخش و فرخ نجمآبادی (۱۳۹۶) یادداشتهای فؤاد روحانی: ناگفتههایی دربارهی سیاست نفتی ایران در دههی پس از ملیشدن، چاپ دوم. تهران: نشر نی.
گفتوگو با نجف دریابندری، مجید تهرانیان، بیژن جلالی و عظیم وهاب زاده (۱۳۵۳) «فؤاد روحانی: موخ و مترجم»، کتاب امروز، شمارهی ۸.
محمدعلی موحد (۱۳۸۲) «یادی از فؤاد روحانی»، بخارا، شمارهی ۳۳ و ۳۴.
غلامرضا افخمی (۱۳۷۷) تحول صنعت نفت ایران: نگاهی از درون: مصاحبه با پرویز مینا. آمریکا: تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران.
گفتوگو با پرویز مینا (۱۳۹۳) «روحانی از پشتیبانی شاه برخوردار نبود»، تجارت فردا، ۱۱ بهمن.
گفتوگو با غلامرضا تاجبخش (۱۳۹۳) «سیاست ایران در اوپک اعتدال و میانهروی بود»، تجارت فردا، ۱۱ بهمن.