درآغوشگرفتن همبستگی: قدرت و جادوی خواهرانگی
time
یک سال پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بهرغم تداوم سرکوب حکومتی، نافرمانی مدنی به شکلهای مختلف در ایران ادامه دارد و زنان ایرانی ندا سر میدهند که «به عقب بازنمیگردیم».
زنان در عرصهی عمومی همبستگی محکمی دارند و به نظر میرسد که آنچه «خواهرانگی» میخوانیم در ایران گسترش یافته است.
***
دربارهی مفهوم خواهرانگی
مفهوم خواهرانگی را اولینبار کتی ساراچیلدو، فمینیست آمریکایی، در سال ۱۹۶۸ بهعنوان سلاحی برای «آگاهیبخشی» ابداع کرد. خواهرانگی مفهومی است که پیوند، حمایت و همبستگی میان زنان را در بر میگیرد. این ایده به اجتماع زنان، قدردانی و تجلیل از تجربیات مشترک و حمایت از یکدیگر در جنبههای گوناگون زندگی اشاره میکند. خواهرانگی ریشه در این باور دارد که زنان ازطریق ارتباط با دیگر زنانْ قدرتمند میشوند.
خواهرانگی اغلب بر احترام متقابل، درک و همدلی در میان زنان تأکید میکند. خواهرانگی را میتوان در موقعیتها و روابط مختلفی همچون دوستی، روابط خانوادگی، گروههای کاری و همچنین جنبشهای اجتماعیِ بزرگتر یافت. مفهوم خواهرانگی به ترویج این ایده میپردازد که زنان به لطف اتحاد و همکاری میتوانند بر موانع اجتماعی غلبه کنند و به اهداف جمعی دست یابند.
خواهرانگی از پیوندهای زیستشناختی فراتر میرود و گسترهی زنانی را در بر میگیرد که براساس علایق، تجربیات یا اهداف مشترک با هم پیوند دارند. خواهرانگی همچنین چالشهای منحصربهفردی را که ممکن است زنان با آن مواجه شوند تشخیص میدهد و آنان را به حمایت، رشد و دفاع از یکدیگر تشویق میکند.
آگاهیبخشی و ضرورتِ آن
گروههای آگاهیبخش در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در آمریکا شکل گرفتند. این جنبش بخشی جداییناپذیر از موج دوم فمینیسم بود و شامل گروههای کوچکی از زنان میشد که برای درمیانگذاشتن تجربیات، افکار و احساساتِ شخصیشان در زمینهی مسائل مربوط به جنسیت، مردسالاری و سرکوب دور هم جمع میشدند. هدف از این گردهماییها افزایش آگاهی درمورد راههای مبارزه با نابرابریِ جنسیتی بود. زنان ازطریق درمیانگذاشتن تجربیات خود میکوشیدند تا هنجارهای اجتماعی را بهمنظور ایجاد تغییرات اجتماعی به چالش بکشند.
این گروهها برای زنان فضای امنی فراهم میکردند تا با بیان افکار و احساساتشان، به تشخیص الگوهای ظلم و تبعیضی بپردازند که بهرغم گستردگی ناگفته مانده بود. زنان در این گروهها، بهلطف اعتباربخشیدن به تجربیات یکدیگر و دستیابی به فهمی عمیقتر از ماهیت تبعیض سیستماتیک، برای ایجاد تغییر توانمندتر میشدند.
جنبش آگاهیبخشی در ایجاد همبستگی و پرورش حس خواهرانگی در میان زنان نقش مؤثری داشت. این گروهها زنان را تشویق کردند تا تجربیات شخصیشان را سیاسی بدانند و بهطور جمعی هنجارهای اجتماعیِ حامیِ نابرابریهای جنسیتی را به چالش بکشند.
خواهرانگی و فمینیستهای سیاهپوست
برای فمینیستهای سیاهپوست خواهرانگی معنایی متفاوت با خواهرانگی در محافل فمینیستیِ سفیدپوستان دارد و به تاریخ مشترک ستم نژادی، تبعیض جنسیتی و تلاقیِ هویتها اشاره میکند.
مفهوم خواهرانگی در فمینیسم سفید ازنظر تاریخی به تجربیات زنان سفیدپوست و طبقهی متوسط به بالا میپرداخت و اغلب تجربیات و مسائل متمایز زنان رنگینپوست را دستکم میشمرد یا نادیده میگرفت. تمرکز فمینیسم سفید بر برابریِ جنسیتی و دستکمشمردن مسائل مربوط به نابرابریِ نژادی به حذف نسبیِ زنان سیاهپوست و دیگر زنان رنگینپوست از جریان اصلی جنبشهای فمینیستی انجامید.
فمینیسم سیاهپوست پاسخی به محدودیتهای فمینیسم سفید به شمار میرفت و بهدنبال تمرکز بر صداها و تجربیات زنان رنگینپوست، بهویژه زنان سیاهپوست، بود. فمینیستهای سیاهپوست از خواهرانگی برای حمایت از برخورداری از برابریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ زنان سیاهپوست و ازبینبردن سیستمهای سرکوب بهره جستند. آنان ایدهی دستیابی به آزادی ازطریق فمینیسم سفید را به چالش کشیدند و بر اهمیت درهمتنیدگیِ نژاد، جنسیت، طبقه و دیگر هویتهای اجتماعی تأکید کردند.
در سال ۱۹۷۷ سازمان فمینیستی-سوسیالیستیِ سیاهپوستِ «گروه رودخانهی کامبی» در بیانیهی معروفی دربارهی بیاعتناییِ جنبشهای آزادیبخش زنان به نژاد و طبقه چنین گفت: «ما در جلسات آگاهیبخشیمان ... از بسیاری از جهات از افشاگریهای زنان سفیدپوست فراتر رفتهایم، زیرا با معانی نژاد، طبقه و البته جنسیت سروکار داریم... پیشازاین، هیچکس ساختار چندلایهی زندگیِ زنان سیاهپوست را بررسی نکرده است.»
فمینیستهای سیاهپوستی همچون آدری لرد، بل هوکس و آنجلا دیویس در شکلدهی به گفتمان خواهرانگی در چارچوب فمینیسم سیاهپوست نقش مهمی ایفا کردند. آنها زمینه را برای بحث دربارهی اهمیت شناختن و پرداختن به تجربیات منحصربهفرد زنان سیاهپوست و لزوم اقدام جمعی و همبستگی بین آنها فراهم کردند.
فمینیسم سیاهپوست و خواهرانگی نقش اساسی در حمایت و توانمندسازی اقلیتهای نژادی، قومی، جنسی و گروههای بهحاشیهراندهشده داشت. این فمینیستها بهلطف درک درهمتنیدگیِ نژاد، جنسیت و طبقه تجربیات منحصربهفرد این زنان را ملموس کردند. فمینیسم سیاهپوست و خواهرانگی به شنیدهشدن صدای اقلیتهای نژادی، جنسی و دیگر گروههای بهحاشیهراندهشده کمک کرد. این جنبشها بلندکردن صدای کسانی را که در طول تاریخ بهاجبار خاموش و منزوی شده بودند در اولویت قرار دادند. خواهرانگی با فراهمکردن بستر گفتوگو میان افرادی با پیشینههای متفاوت، روایتهای غالب را به چالش کشید و قوهی درک و همدلی میان عموم را افزایش داد. یکی از پیامدهای چشمگیر این امر ظهور ادبیات و شعر زنان سیاهپوست در این دوره بود. نویسندگانی مانند تونی موریسون، آدری لرد، در مجموعه شعر تکشاخ سیاه، و آلیس واکر، در رمان تحسینشدهی رنگ ارغوانی ــ که برندهی جایزهی پولیتزر شد ــ با بیان تجربیات و مبارزات خود توانستند راویِ روایتهایی از ظلم و ستم بر سیاهان باشند.
فمینیسم سیاهپوست خواهرانگی، همبستگی و حمایت را در میان اقلیتها تقویت میکند. همکاری میان این گروهها نیرویی جمعی را پدید میآورد که در مقابله با سرکوب سیستماتیک مؤثرتر است. جنبشهای فمینیستیِ سیاهپوست به مسائلی همچون تبعیض نژادی و جنسیتی، نابرابری اقتصادی، دسترسی رایگان و امن به مراقبتهای بهداشتی و آموزش میپردازند. فمینیسم سیاهپوستان ازطریق ایجاد این شبکهی حمایتی به نیازهای افراد و جوامع بهحاشیهراندهشده پاسخ میدهد و به ایجاد جامعهای عادلانه کمک میکند. این جنبشها بهلطف توانمندسازیْ اقلیتهای نژادی، قومی و جنسی را تشویق میکنند تا عاملیت و هویتِ خود را به عرصهی عمومی بیاورند و ساختارهای تبعیض را به چالش بکشند. یکی از مهمترین جنبههای فمینیسم سیاهپوست مقابله با کلیشههای مخرب و تصورات نادرست رایج دربارهی اقلیتها بوده است. آنها با ارائهی روایتها و تصاویر جایگزین، با تصویر منفیِ اقلیتها در رسانهها و جامعه مقابله کرده و درک دقیقتر و ظریفتری را جایگزین آن کردهاند. فمینیستهای سیاهپوست با آگاهیبخشی و سازماندهیِ مردمی از اصلاحات سیاستی حمایت کردهاند و برای ازبینبردن نظامهای تبعیض و ایجاد جامعهای عادلانهتر و فراگیرتر مبارزه کردهاند. از میان مهمترین فعالیتهای اخیر فمینیستهای سیاهپوست میتوان به جنبش «جانِ سیاهپوستان مهم است» اشاره کرد.
اولین گامْ عبور از انزوا است: زنان ایرانی و خواهرانگی
زنان ایرانی روزانه با شکلهای مختلفی از تبعیض و بهحاشیهراندهشدن مواجه میشوند. علاوه بر چالشهای مبتنی بر جنسیت، زنان بخشی از جامعهی متنوعی هستند که اقلیتهای نژادی، قومی، دینی، مذهبی و جنسیای را در بر میگیرد که نهتنها حقوقشان به بهانههای واهی نادیده انگاشته میشود، بلکه همواره در معرض خطر سرکوب، زندان، شکنجه، تبعید و حتی اعدام به سر میبرند. در چنین شرایطی آموختن از اصول خواهرانگی و تجارب فمینیستهای سیاهپوست میتواند مفید باشد.
تشکیل گروههای کوچک «آگاهیبخشی» شاید یکی از مؤثرترین تجارب عملی باشد؛ ایجاد فضای امنی برای درمیانگذاشتن تجربیات روزانه و گفتوگوی آزادانه دربارهی احساسات و افکار هم به شنیدهشدن روایتهای مختلف کمک میکند و هم الگوی مشخصی از عملکرد دستگاه سرکوب و نحوهی کارکرد و درنهایت مقابله با آن ارائه میدهد.
در این گروهها زنان میتوانند بهطور فعال به آموزش خود و دیگران بپردازند، دربارهی چگونگیِ تلاقیِ شکلهای گوناگون تبعیض گفتوگو کنند و تجربیات افرادی را که در معرض شکلهای مختلفی از تبعیض قرار دارند با یکدیگر در میان بگذارند.
گفتوگو با زنان عضو اقلیتهای قومی، دینی، مذهبی و جنسی و شنیدن تجربیات دستاول آنان از آزار سیستماتیک و سرکوب و ظلم نهتنها به همدلی بلکه به همبستگی میانجامد.
ازسویدیگر، زنان ایرانی میتوانند از امکانات موجود برای بلندکردن صدای زنان بهحاشیهراندهشده استفاده کنند. شبکههای اجتماعی، فعالیتهای جمعی یا محیطهای کاری میتوانند بستر مناسبی برای مخاطبقراردادن دیگران و انتقال روایت «دیگران» باشند.
خواهرانگی میتواند بهلطف تأکید بر صداهای بهحاشیهراندهشده با روایت غالب مقابله کند و مبارزات و امیدهای آنان را در جامعهای متنوع و متکثر گسترش دهد.
خواهرانگی همچنین بهمعنای همبستگی و مبارزه در کنار یکدیگر، و بعضاً بهجای «دیگری»، است. زنان میتوانند بهلطف درمیانگذاشتن تجربیات و مبارزات مشترک شبکههای دوستی و اتحاد تشکیل دهند، از حقوق یکدیگر دفاع کنند و در راه ایجاد تغییرات اجتماعی گام بردارند.
خواهرانگی همچنین فرصت بسیار مناسبی است تا زنان با تأکید بر نقش مثبتِ خود و دیگر اقلیتها در رسانهها، ادبیات و هنرها با کلیشههای مخرب پروپاگاندای حکومتی مقابله کنند. با تقویت صداهای بهحاشیهراندهشده، اعلام همبستگی، آموزش، توانمندسازی و بهچالشکشیدن کلیشهها میتوان بهتدریج تغییرات اجتماعیِ مطلوبی را پدید آورد.
بهرغم فاصلهی جغرافیایی و زمانی میان فمینیستهای سیاهپوست و زنان ایرانی، شباهتهای چشمگیری بین آنها وجود دارد. هر دو گروه در تلاش برای دستیابی به عدالت و برابری با موانع بزرگی مواجهند. اما تجربیات مشترک آنها از تبعیض جنسیتی و نیاز به همبستگی بر جهانیبودن مبارزات زنان علیه ساختارهای سرکوبگر تأکید میکند. خواهرانگی پیوندی محکم است و یادآور امکان دگرگونی در زمانهای که زنان برای رهایی گرد هم میآیند.