
Dailysabah
20 فوریه 2025
نوریه علویه مولان؛ زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم
سوما نگهدارینیا
این سومین و آخرین نوشتار دربارهی سرنوشتِ زنان در تقاطع ناسیونالیسمهای نوظهور در خاورمیانه در ابتدای قرن بیستم است. در دو مقالهی پیشین به زندگی و آثار مسعادت بدرخان، روزنامهنگار کُرد، و زابل یسایان، نویسندهی ارمنی، پرداختم که در دوران فروپاشی امپراتوری عثمانی به ایدههای ملیگرایانه در دو سوی جنگهای هویتطلبانه تن ندادند و بهرغم جایگاه ویژهی اجتماعی، بر اثر فشار همتایانِ مرد و دولتهای نوظهور در منطقه از فعالیتهای حرفهای حذف و از عرصهی عمومی ناپدید شدند.
در جستار حاضر به بررسی زوایای زندگیِ نوریه علویه مولان، روزنامهنگار چَرکَس، میپردازم و از خلال سرگذشتِ او سیاستورزیِ زنانِ عثمانی در ابتدای سدهی بیستم را بررسی میکنم.
***
سرنوشت زنان در اختیار چه کسیست؟
نوریه علویه مولان سیموک در سال ١٨٩٣ میلادی در خانوادهای چرکس به دنیا آمد. بعضی منابع محل تولد او را سوریه و برخی دیگر بالیکسیر در ترکیهی امروزی میدانند. بههرحال، میدانیم که خانوادهی او از آوارگانِ چرکسی بودند که پس از حملهی روسها به قفقاز برای حفظ جانِ خود همراه با هزاران مسلمانِ چرکسِ دیگر به سرزمینهای عثمانی گریختند.
چرکسها (Circassians) یکی از قدیمیترین اقوام ساکن در قفقازند که عمدتاً در قفقاز شمالی در منطقهای موسوم به چرکسیا (بخشی از روسیهی امروزی) زندگی میکردند. این منطقه در طول تاریخ بارها آماج حملهی امپراتوریهای بزرگی مثل مغولها و روسها و عثمانیها قرار گرفته است. در قرن نوزدهم و پس از جنگهای قفقاز امپراتوری روسیه کنترل این منطقه را در دست گرفت. بر اساس برآوردها، جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر بر اثر جنگ یا بهعلت بیماری، گرسنگی و آوارگی کشته شدند. سرانجام، چرکسهای مهاجر و تبعیدی در شبهجزیرهی بالکان، آناتولی و دیگر مناطق تحت حکومت عثمانی سکنا گزیدند.
خانوادهی نوریه نیز ابتدا به شهر ترابوزان و بعد به گونن ــ منطقهای برای اسکان آوارگان چرکس ــ گریختند. پدر نوریه، حاجی محمود بیگ چرکس، کشاورز بود و خانوادی فقیر آنها از عهدهی تأمین مخارج کودکانشان برنمیآمدند. به همین علت، نوریه در ششسالگی از طریق مردی به نام حاجی ابلوس بیگ به حرمسرای سلطان عبدالحمید دوم در کاخ ایلدیز استانبول سپرده شد. دختر حاجی ابلوس از کارکنان کاخ بود و نفوذ زیادی در آنجا داشت و از طریق او سرنوشت نوریه دستخوش تغییر شد.
نوریه در کاخ به تحصیل مشغول شد و آداب معاشرت درباری را آموخت. در آن زمان، برنامهی آموزشیِ دخترانِ حرمسرا به فراگیریِ زبانهای عربی، فارسی، ترکی و یکی از زبانهای اروپایی و همچنین مسائل شرعی اختصاص داشت. علویه در سال ۱۹۰۶ میلادی در سیزدهسالگی بنا بر قوانین حرمسرای کاخ با هولوس افندی، برادر رضاعی سلطان، ازدواج کرد که در آن زمان ۷۶ ساله بود. دو سال بعد با پیروزی مشروطهخواهان تنظیمات عثمانی آغاز شد، دورهای که همزمان بود با اصلاحاتی در زمینهی قوانین ازدواج، طلاق، چندهمسری و نیز حق تحصیل عمومی برای دختران. به لطف قوانین جدید، علویه پس از مرگ همسرش در سال ۱۹۱۳ توانست بهعنوان بیوهای مستقل از کاخ خارج شود و زندگی مستقلی را در پیش بگیرد.
این دوره مصادف بود با اولین موج جنبش زنان عثمانی. علویه بعدها در مقالهای با عنوان «زنان چگونه میتوانند سرنوشتی را که دیگران برایشان رقم زدهاند تغییر دهند؟» بهتفصیل از زندگی خود، تجربهی کودکهمسری و زندگی زنان بدون حق انتخاب سخن گفت. او این زندگی را برای هر زنی «کمرشکن» توصیف کرد و تغییر در قوانین رسمی را تنها راه نجات زنان دانست.
«همیشه به این فکر میکردم که چطور میتوانم زندگیای که خود را در آن مقهور و بیفایده میدیدم، تغییر دهم! به عقیدهی من، انسان برای پیشرفت محتاج شجاعتِ عملی و ذهنی است. میدانستم که برای پیشرفت در جامعه باید شخصیت، ذهن و روح خودم را پرورش بدهم و با دنیای نو هماهنگ شوم. ما اکنون در عصر اصلاحات و روشنگری هستیم.» (علویه مولان، «دنیای زنان»، شمارهی پنج، صص ۲-۳، ۱۹۱۳)
زمینهی تاریخی جنبش زنان عثمانی
جنبش زنان عثمانی ثمرهی تجددگرایی، دینزدایی و اصلاحات اجتماعی بود. با وجود این، زمینههای اقتصادی و سیاسی نیز در شکلگیری و توسعهی آن نقش مهمی داست. تصویب «قانون اراضی» در سال ۱۸۵۸ تأثیراتِ غیرمستقیم مهمی بر حقوق زنان و استقلال مالیِ آنها بر جا گذاشت. هرچند تصویب این قانون تلاشی بود در جهت مدرن کردن مالکیت زمین و ساختارهای اقتصادی-اجتماعی اما در نتیجهی آن حق مالکیت زنان تا حدودی بهبود یافت و آنها اجازه یافتند که به نام خود زمین ثبت کنند. از آن پس دیگر بهراحتی نمیشد زنان را از ارث یا زمینِ خود محروم کرد. از سوی دیگر، تلفات زیاد مردان در جنگهای بالکان و جنگ جهانی اول حضور زنان بهعنوان بخشی از نیروی کار و سرمایه را ضروری کرده بود. ورود زنان به بازار کار مستلزم آموزش آنان بود. در سال ۱۸۷۰ میلادی مدرسهی بازرگانی و کالج تربیت مدرس ویژهی زنان افتتاح شد، در سال ۱۸۹۳ اولین انتشارات زنان آغاز به کار کرد و این راه را برای ورود زنان به دنیای نشر و مطبوعات هموار کرد. علویه به لطف ثروتی که پس از مرگ همسر به ارث برده بود، «انجمن حمایت از نسوان عثمانی» را تأسیس کرد و از نفوذ خود در دربار برای دعوت از زنان تحصیلکرده به همکاری بهره برد.

این دوره همزمان بود با آشنایی او با مولانزاده رفعت، روزنامهنگار و سیاستمدار کُرد، که صاحب امتیاز یکی از جنجالیترین روزنامههای آن دوره در امپراتوری عثمانی بود. روزنامهی «سربستی» از پیشگامان روشنگری و تلاش برای دفاع از آزادی بیان و عدالت در امپراتوری عثمانی به شمار میرفت، و روزنامهنگاران این نشریه بهعلت انتقاد از سیاستهای داخلیِ سلطان عبدالحمید ــ از جمله سرکوب آزادیهای اجتماعی، فساد مالی و سوءاستفاده از قدرت ــ در فهرست سیاه سلطان قرار گرفته بودند. در ششم ژوئیهی ۱۹۰۹ میلادی، مولانزاده و حسن فهمی روی پل گالاتا هدف سوءقصد نیروهای حکومت قرار گرفتند؛ مولانزاده از این حادثه جانِ سالم به در برد اما حسن فهمی کشته شد. قتل او یکی از اولین نمونههای ترور روزنامهنگاران در خاورمیانه بود و جنجال گستردهای به پا کرد.

نوریه در سال ۱۹۱۳ میلادی با مولانزاده ازدواج کرد و در هفدهم آوریل همان سال روزنامهی «دنیای زنان» را افتتاح کرد. مدحت کوتلات، تاریخپژوه دورهی عثمانی، در کتاب نوریه علویه مولان و کردها در روزنامهی دنیای زنان از خلال بررسی آرشیوهای باقیمانده از این روزنامه ردپای کردهای سهیم در انتشار این روزنامه را دنبال کرده است. بر اساس یافتههای او، روزنامهی «دنیای زنان» از ابتدای تأسیس تا دسامبر ۱۹۱۴ در چاپخانهی سربستی متعلق به مولانزاده منتشر میشد و پس از آن «دنیای زنان» چاپخانهی اختصاصیاش در خیابان باب عالی را افتتاح میکند. در همان سال، مولانزاده با کمک همسرش و بهقصد دفاع از حقوق زنان و بهبود وضعیت اجتماعی آنها، روزنامهی دیگری با نام «دنیای مردان» را منتشر میکند که به چاپ مطالب آموزشی برای آگاه کردن مردان از حقوق زنان اختصاص داشت. این همکاری تا سال ۱۹۲۲ و آغاز جنبش هویتخواهی کُردهای عثمانی ادامه داشت. با تشدید منازعاتِ ملیگرایانه، مولانزاده که پیش از آن از طرفداران مشروطه بود به جنبش استقلالخواهیِ کردستان پیوست و فعالیتهایش را از طریق حزب تعالی کردها و «خویبون» ادامه داد. در نتیجه، در سال ۱۹۲۳ میلادی نام او بار دیگر در فهرست اعدام حکومت وقت قرار گرفت.

محادثات نسوانیه
بررسی آثار علویه مولان در مقام سردبیر روزنامهی «دنیای زنان»، تصویر روشنی از چگونگیِ ورود زنانِ عثمانی به عرصهی سیاست و در نهایت سرنوشتِ سیاستورزی آنها ارائه میدهد.
علویه یکی از اولین زنانی بود که از نابرابریِ حقوقیِ زن و مرد بهصراحت انتقاد میکرد و فرودستیِ زنان را «جایگاه حقیر ساختهشده توسط مردان» میخواند و بر لزوم تغییر قوانین تأکید میکرد. او میگفت حقوق شهروندیِ همهی افراد، از جمله زنان، باید بهصورت مشخص و شفاف در متن قانون درج شود و ضمانت اجرایی داشته باشد. او در مجموعه مقالاتی با عنوان «محادثات نسوانیه» (گفتوگوهای زنانه) به تحلیل حقوق زنان و ارائهی نظراتی دربارهی تقسیم کار، حضور در اجتماع، آزادی و نظایر اینها میپرداخت.
«ایدههای مربوط به ماهیت تقسیم کار برای مردان و زنان در جامعهی ما یکسان نیست. جامعه از مردان انتظار ندارد که در آنِ واحد هم سرباز باشند و هم امام روحانی، اما در همین جامعه از زنان انتظار میرود که همزمان هم همسر باشند، هم مادر، آشپز، خیاط و… در نهایت نیز زنان را بهعلت بیسوادی و فقدان درک اجتماعی از حقوق قانونیشان محروم میکنند.» (علویه مولان، محادثات نسوانیه، «دنیای زنان»، شمارهی ۱۴۸، ص ۲)
«یکی از بهانههای مردانی که میخواهند از کسبوکار زنان جلوگیری کنند این است که میگویند زنان تحصیلات و تجربهی کافی ندارند. اما آیا همهی شما مردانِ صنعتگر به مدرسهی فنی رفتهاید؟ آیا شما همگی تحصیلات عالی دارید؟ خیر، واقعیت این است که بسیاری از شما هم تحصیلات ندارید اما بهلطف بهرهمندی از آزادیِ حضور در جامعه توانستهاید شاغل شوید و استقلال مالی پیدا کنید.» (علویه مولان، زنان در انتظار کار، «دنیای زنان»، شمارهی ۱۵۷، ص ۲)
اما نوریه میدانست که نوشتن دربارهی این مسائل و مشکلات بهتنهایی کافی نیست. به همین علت، با دیگر زنانِ عضوِ انجمن به قصد تغییرِ اوضاع دست به کار شدند. آرشیوِ بخش تبلیغات روزنامه در این دوره نشان میدهد که آنها از طریق برگزاری کنفرانس، جلسات منظم گفتوگو بین زنان و اجرای نمایشهای مرتبط با حقوق زنان به دنبال جلب افکار عمومی بودند و سرانجام برای گفتوگو با دولت به مجامع سیاسی راه یافتند. این اولین کارزار موفق روزنامهی «دنیای زنان» بود که در پی آن حق تحصیلات تکمیلی و دسترسیِ زنان به آموزش عالی به رسمیت شناخته شد. در نهایت، با تأسیس «دارالفنون اناث» زنان توانستند در کنار مردان در رشتههای علمی و فنی در دانشگاه تحصیل کنند و حتی برای تکمیل تحصیلات به اروپا اعزام شوند. پس از این کارزار موفقیتآمیز، اعضای «انجمن دفاع از حقوق نسوان عثمانی» برای هموار کردن راه ورود زنان به اداراتِ دولتی به دولتمردان فشار میآورند.
«حق و خواستهی ما این است که به زنان اجازه داده شود که در دانشگاهها تحصیل کنند و از علوم و دانش بهرهمند شوند. چطور از دادن این حق به ما خودداری میکنید؟ چطور در مقابل خدا و بشریت مرتکب چنین ظلمی میشوید … ما خطاب به کسانی که میخواهند این حق را از ما سلب کنند میگوییم وجدانتان را بیدار کنید، شما گروه بزرگی از ملت را از حقشان محروم میکنید، نمیدانم و نمیتوانم بفهمم چه کسی به شما حق داده است که به جای ما فکر کنید و تصمیم بگیرید.» (نوریه علویه مولان، محادثات زنان، «دنیای زنان»، شمارهی ۱۶۸ صص ۳-۲)
«ای دارالفنون! این تو هستی که در نهایت ما را نجات خواهی داد. اگر ما زنان به مدارسِ خود اهمیت دهیم، بیشک فرزندانی بزرگ و مترقی خواهیم داشت.»

این اتفاقات همزمان بود با فشار مردانِ سیاستمدار و روزنامهنگاری که در مطبوعات شایعه به راه انداختند که روزنامهی «دنیای زنان» در اصل متعلق به گروهی از مردان است که با نام مستعار مینویسند و چنین زنانی وجود خارجی ندارند! در پی این شایعات، اعضای تحریریهی روزنامه تصمیم گرفتند که در حرکتی نمادین خود را به جامعه معرفی کنند. در آن دوره یکی از جسورانهترین کارها از نظر عمومِ مردم سوار شدن به هواپیما بود؛ از همین رو، اعضای تحریریهی روزنامه تصمیم گرفتند که یکی از زنان عضو انجمن به نام بلقیس شوکت را سوار بر هواپیما کنند تا از این طریق هم خودشان را به صورت رسمی معرفی کنند و هم به جامعه نشان دهند که زنان جسارت انجام هر کارِ ظاهراً مردانهای را دارند و با پیشرفتهای تکنولوژیک همگاماند. دولتِ عبدالحمید در ابتدا این درخواست را رد کرد اما سرانجام مسعادت بدرخان از مذاکره با دولت پیروز بیرون آمد. در نوامبر ۱۹۱۳ میلادی، بلقیس شوکت در مراسم باشکوهی بر آسمان استانبول پرواز کرد و بروشورهایی با نام و امضای اعضای روزنامهی «دنیای زنان» را روی شهر ریخت.

این اتفاق بازتاب گستردهای در مطبوعات عثمانی و اروپایی داشت. پس از آن، دولت در مذاکره با اعضای انجمن مجبور شد که حق استخدام رسمیِ زنان در ادارههای دولتی را بپذیرد. در سال ۱۹۱۷ میلادی برای نخستین بار ۱۵۴ زن پس از تکمیل دورههای آموزشی به استخدام رسمیِ ادارهی پست و تلگراف استانبول درآمدند. البته این امر موجی از انتقادات و حملات به زنان عضو تحریریهی روزنامهی «دنیای زنان» را در پی داشت.
«وقتی زنان از اقشار مختلف ظاهر شدند و خواستار حقوق خود شدند، بعضی از مردان دچار وحشت شدند. آنها نگران بودند که بخشی از درآمد و قدرتشان به دستِ زنان بیفتد. بیتردید این وحشت نشانهای از ضعف و فقدان اعتماد به نفس بود.
در شمارهی ۱۶۴ «دنیای زنان» شکایت کردم که حقوق زنانِ شاغل در پستخانه کم است و باید افزایش یابد. بعضی از مردان از این درخواستِ من احساس خطر کردند. آنها فکر میکردند که زنان همهی مشاغل دولتی را اشغال خواهند کرد. بعضی از مردان نامههایی به نشریهی ما فرستادند و درخواست کمک کردند. بنابراین، آنها به وضوح ضعف خود را نشان دادند. ما این نامهها را با دقت خواندیم و توانستیم ذهن و روح مردان را بهتر تحلیل و درک کنیم. یکی از نامهها واقعاً ما را تحت تأثیر قرار داد. بهعنوان زن، احساس ترحم کردیم و میخواستیم به این مرد دلداری دهیم.
هدف فمینیسم نه تنها بهبود زندگی زنان بلکه بهبود زندگی مردان است. فمینیسم میخواهد امکان زندگی بهتر، شادتر و انسانیتر را برای هر دو جنس فراهم کند.
چرا زنی که به اندازهی مردان بااستعداد، تحصیلکرده و فرهیخته است، نباید حقوقی برابر با مردان دریافت کند؟ و چرا باید به جای اعتراض به حقوق و دستمزد نابرابر، سکوت و انفعال پیشه کند؟ این انفعال، دوست عزیز من، چیزی است که فمینیسم نمیتواند آن را بپذیرد.» (علویه مولان، فکر میکنم، «دنیای زنان»، شمارهی ۱۶۶، ص ۲)
پیروزی در مذاکره برای تأسیس دانشگاه زنان و نیز حضور رسمی و قانونیِ زنان در ادارههای دولتی، «دنیای زنان» را از فمینیسم اجتماعی به فمینیسم سیاسی متمایل کرد. آرشیو این روزنامه به ما نشان میدهد که در این دوره بهتدریج تعداد مقالات سیاسی افزایش یافت. حالا زنانِ نویسنده و خود علویه معتقد بودند که پس از کسب حق تحصیل و حضور در جامعه وقتِ آن رسیده که حقوق سیاسیِ خود را مطالبه کنند.
«یک زنِ نویسنده به محض اینکه قلم به دست میگیرد موظف است که مشکلات کشور، مشکلات مردم و جریانهای سیاسیِ حاکم بر جامعه را بهدقت تحلیل و بررسی کند و بر آن اساس بنویسد.»
«ما باید در امور خارجی مشارکت کنیم … ما میدانیم که زنان عثمانی حقوق محترمی دارند که نباید از سوی دولت و مردان نادیده گرفته شود … این بدان معناست که دوران رکود و اسارتِ زنان عثمانی به دوران آزادی و فعالیت تبدیل شده است. بیایید کار و ابراز وجود کنیم و سرنوشتِ خودمان را بدون نیاز به دیگری در دست بگیریم.»
«حکومت تنها به مردان حق تصمیمگیری داده. البته ما وزارت آموزش داریم اما روحیهی زنانه در آن وجود ندارد. آنها نمیتوانند ما را درک کنند. به همین علت، باید خودمان وارد عمل شویم و تاریخ آزادیمان را رقم بزنیم.» (نوریه علویه مولان، «دنیای زنان»، شمارهی ۲۰۸، صص ۳-۲)
تلاش برای کسب حقوق سیاسیِ برابر و راه یافتن زنان به محافل سیاسی تا سال ۱۹۲۳ از سوی اعضای تحریریهی روزنامهی «دنیای زنان» با جدیت دنبال شد. آنها با بررسیِ دقیق جنبشهای زنان در اروپا و آمریکا همواره به جامعه یادآور میشدند که بهزودی زنان پا به عرصهی سیاست خواهند گذاشت و این را یکی از خواستههای مشروع زنان عثمانی میدانستند.
«آیا مردانِ ما نمیدانند که اروپا بهزودی به زنان حق سیاسی خواهد داد؟ به این ترتیب، انسانیت بالغتر خواهد شد و در مجالس صدای زنان به گوش خواهد رسید. زنان در دادگاهها، شهرداریها و حتی بهعنوان والی و فرماندار پا به عرصهی سیاسی میگذارند. در نتیجه همه چیز تغییر خواهد کرد … اما شما که حتی نمیخواهید حق انتخاب همسر را به ما بدهید، بدانید که در آیندهای نزدیک باید وکلا، کارآفرینان و سیاستمدارانِ زن داشته باشیم.» (علویه مولان، دنیای زنان، ص ۳)
با این حال، حکومت عثمانی با بحران حاد سیاسی مواجه بود و فروپاشیِ حکومت مرکزی به شورشهای داخلی در نقاط گوناگون این امپراتوری انجامید. دولتهای اروپایی استانبول را تسخیر کردند و گروهی از مردان در آنکارا به رهبری مصطفی کمال دولت موقت تشکیل دادند. در این دوره، سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی به انحلال انجمن و تحریریهی «دنیای زنان» انجامید، بسیاری از نویسندگان زن کُرد، ارمنی و یونانیتبارِ این روزنامه از بیم جان از کشور گریختند. از سوی دیگر، همسر علویه بهعلت مواضع سیاسیاش از سوی دولتِ موقت محکوم به اعدام شد و ناگزیر به بغداد گریخت. علویه هم بهعلت اختلاف بر سر دیدگاههای سیاسی در نهایت در سال ۱۹۲۳ از مولانزاده رفعت جدا شد. این اتفاقات به ورشکستگیِ روزنامه و در نهایت تعطیلی آن انجامید. نوریه علویه مولان، که از طرفداران مشروطهی عثمانی بود، با روی کار آمدن ملیگرایان و قلع و قمع اقلیتها ناگزیر از روزنامهنگاری کناره گرفت و به شهر کریکهان در استان ختای رفت و تا واپسین روز عمر به نگارش کتاب مشغول بود. او در سال ۱۹۶۴ میلادی از دنیا رفت.
سرنوشت سیاستورزی زنان و حزب خلق زنان
در سال ۱۹۲۳ در گیرودار فروپاشیِ حکومت مرکزی و تعطیلی روزنامهی «دنیای زنان»، سیزده نفر از زنان عضو هیئت تحریریهی این روزنامه «حزب خلق زنان» را به ریاست نزیهه محیالدین تشکیل دادند. اولین جلسهی این حزب و اعلام وجود آنها در خانهی نزیهه برگزار شد. در پانزدهم ژوئن ۱۹۲۳، این حزب در سالن کنفرانس دارالفنون بهصورت رسمی اعلام وجود کرد و برنامه و اساسنامهاش را در مطبوعات منتشر کرد. سپس این حزب اعلامیهی تأسیس خود را به دولت موقت در آنکارا فرستاد. این اتفاق درست پیش از تشکیل حزب ج.ه.پ به رهبری مصطفی کمال پاشا و اعلام جمهوری رخ داد. در آن زمان، مردان هنوز در قالب انجمن «دفاع از حقوق آناتولی و رومیلی» مشغول فعالیت بودند. با این حال، حزب خلق زنان میکوشید با تمرکز بر حقوق زنان مشارکت سیاسیِ آنها در جامعهی نوظهور را افزایش دهد. این حزب هشت ماه به فعالیت ادامه داد و در شهرهای مختلف دربارهی حق رأی زنان و حضور فعال آنان در سیاست و قدرت سخن گفت. در سراسر این دوره، این حزب با حملاتِ مردان روشنفکر، روزنامهنگار و سیاستمداری روبهرو بود که فعالیتِ آنها را «مهمانی زنانه» میخواندند.


این حزب هرگز به صورت رسمی اجازه فعالیت نیافت. مردانِ حاضر در حلقهی قدرت میگفتند که قانون اساسی (مصوب سال ۱۹۰۹ میلادی) حق رأی و مشارکت در فعالیتهای سیاسی را به زنان نداده است. بنابراین، دولت مصطفی کمال اجازهی ثبت این حزب را صادر نکرد و فعالیتِ آن را خطرناک و تفرقهانداز شمرد.
در دورهای که حزب خلق زنان میکوشید وارد حلقهی حکومت شود در دیگر کشورهای خاورمیانه نیز جنبشهای زنان شکل گرفته بود. اما شرایط سیاسی و اجتماعی در این کشورها به زنان اجازه نمیداد که بهطور مستقیم در سیاست مشارکت کنند. در نتیجه، هیچ حزب مستقل سیاسیِ زنانهای وجود نداشت و زنان در قالب انجمنها و اتحادیهها به فعالیتهای آگاهیبخش مشغول بودند. برای مثال، در سال ۱۹۲۰ میلادی هدی شعراوی «اتحادیهی فمینیستی مصر» را تأسیس کرد که سازمانی مدنی بود و بر آموزش و اصلاحات اجتماعی به سود زنان تمرکز میکرد. در ایران، لبنان، سوریه و عراق نیز شرایط مشابهی وجود داشت و تا سال ۱۹۳۰ اکثر جنبشهای زنان بر مسائل اجتماعی و آموزش زنان متمرکز بودند.
در نهایت، حزب خلق زنان به دستور دولت منحل شد و اعضای آن ناگزیر از هفتم فوریهی ۱۹۲۴ میلادی در قالب «اتحادیهی زنان ترکیه» به فعالیتِ خود ادامه دادند. اما فشار بر اعضای این اتحادیه پایان نیافت و دولت آنها را مجبور کرد که با تن دادن به عضویت مردان در این اتحادیه آن را از حالت تکجنسیتی خارج کنند. با وجود این، دولت جمهوری ترکیه هرگز نامزدیِ اعضای این اتحادیه، اعم از زن یا مرد، را در هیچ انتخاباتی نپذیرفت و فشارها و شایعات تا جایی پیش رفت که سرانجام این اتحادیه عملاً به یک گروه فمینیست دولتی تبدیل شد. در سال ۱۹۲۷ میلادی با طرح اتهاماتی نزیهه محیالدین را از ریاست اتحادیه کنار گذاشتند و لطیفه بکیر را جایگزین او کردند. از آن پس این اتحادیه از مطالبهی حقوق سیاسیِ زنان دست برداشت و اعلام کرد که «ما مانند نزیهه خانم دنبال رؤیا نمیرویم.»
به دستور آتاتورک این اتحادیه صرفاً به فعالیتهای خیریه و آموزشی پرداخت و سرانجام در سال ۱۹۳۵ منحل شد. نزیهه محیالدین مدتی به اتهام بههم خوردن تعادل روانی در تیمارستان بستری شد و بعدها دولتِ وقت بارها تقاضای او برای نامزدیِ در انتخابات مجلس و شهرداری را رد کرد. او تا واپسین روزهای عمر به نگارش رمانها و داستانهایی مشغول بود که تصویری از تنهایی و سرخوردگیِ زنان در حکومت مردان ارائه میکرد. او در سال ۱۹۵۸ میلادی از دنیا رفت.
