نوگرایی در شیوههای حکمرانی در تایوان
newscientist
اودری تانگ از اعضای کابینهی دولت تایوان و نخستین وزیر امور دیجیتال بود. او نحوهی تعامل حکومت تایوان با شهروندان را دگرگون و با کمک فناوری دموکراسی را تقویت کرد، اشکال مختلف مجمع شهروندان مجازی را به وجود آورد و بسیاری کارهای دیگر انجام داد. او همچنین طراح اصلی واکنش منحصر به فرد تایوان به کووید بود. او همچنین نخستین مدیر ارشد تراجنسیتی در دولت بود. آنچه در ادامه میخوانید ترجمهی بخشهایی از یکی از برنامههای پادکست «The Rest is Politics» است با مشخصات زیر است:
Rory Stewart and Alastair Campbell. “How to fight fake news and strengthen democracy (Audrey Tang)”. 9 September 2024.
شما در اعتراضات دانشجویی سال ۲۰۱۴ علیه قراردادی تجاری با چین شرکت داشتید. در این اعتراضات، معترضان با کمک فناوری، حکومت را به چالش کشیدند و مجلس را اشغال کردند. سپس به دولت پیوستید و نخستین وزیر امور دیجیتال جهان شدید و تمام مهارتهای نرمافزاری خود را وارد دولت کردید. لطفاً بگویید که چگونه این جنبش اعتراضی جایی در کانون دولت پیدا کرد؟
اودری تانگ: من مدتی با جامعهی متنباز[1] و شرکتهای سیلیکون ولی بر روی چیزی به نام شبکهسازی اجتماعی در کسبوکار[2] کار کرده بودم. هدف ما این بود که با ابزارهایی مانند ویکی و میکروبلاگینگ مردم را کنار هم جمع کنیم تا اشتراکگذاری دانش در درون کسبوکارها تقویت شود. بعد از این تجربه بود که ناخواسته درگیر اعتراضات شدم. بیش از ۲۰ سازمان مردمنهاد در اطراف مجلس مستقر شده بودند. قبل از آن، دانشجویان وارد آنجا شده و به مدت سه هفته مجلس را به شکلی مسالمتآمیز اشغال کرده بودند. دلیل این که با وجود حضور نیم میلیون نفر در خیابانها، این یکی از موارد نادر اشغال بود که به هیچ خشونتی منجر نشد این بود که همهچیز به طور زنده پخش میشد.
در هر گوشهای فعالیتی در جریان بود و گروههایی که قسمتهای مختلف مجلس را اشغال کرده بودند با یکدیگر گفتگوهای دیجیتال داشتند. در یک گوشه، دربارهی زیرساختهای فناوری تبادل نظر میکردند و در گوشهای دیگر دربارهی شرایط کار و کارگران. در یک گوشه بر سر محیطزیست بحث میکردند و در گوشهای دیگر دربارهی صنعت نشر.
به این ترتیب ما با کمک ابزارهای دیجیتال اعتماد مردمی را که در خیابانها یا به طور آنلاین حضور داشتند، جلب کردیم. درست مانند مجمع شهروندانی[3] در مقیاسی گسترده بود اما اعضاء به صورت تصادفی انتخاب نمیشدند بلکه خودشان انتخاب میکردند که در کدام بخش و گفتگو مشارکت کنند. خلاصه این که، کسانی که مجلس را اشغال کرده بودند مسیری برای گفتگوی غیرخشونتآمیز با نیممیلیون نفری که به خیابانها آمده بودند ایجاد کردند. در نتیجه مردم هر روز میتوانستند ببینند که اشغالکنندگان از طریق گفتگو به اجماعی تقریبی دست پیدا میکنند.
قرارداد تجاری با چین لغو شد و در پایان سال مردم از این ایدهی جمعسپاری استقبال کردند. لطفاً به ما بگویید که این ساختار در عمل چگونه کار میکند. چگونه میتوانید پانصدهزار نظر مختلف را به یک اجماع تبدیل کنید و به نتیجهای عملی برسید؟
در هر گوشهای که گروهی مشغول بحث و مذاکره بر سر موضوعی مشخصاند یا تسهیلگری وجود دارد یا یک یا دو نفر کل جریان را ضبط میکنند. و به هر حال همیشه تمام جریان به طور زنده پخش میشود. بسیاری از این تسهیلگران قبلاً در «سازمان شکوفایی و پرورش جوانان» تایوان آموزش دیده بودند و در روشهای گفتگوی متمرکز تخصص داشتند و میتوانستند افراد را کمک کنند تا دربارهی فکتهای مشترک به توافق برسند و سپس دربارهی احساسات یکدیگر تأمل کنند. این توافقها ثبت و به صورت آنلاین منتشر میشد و از آن به عنوان دستور کار جلسهی بحث و مذاکرهی روز بعد استفاده میشد.
این فرایند چه درسی دربارهی دموکراسی به شما داد؟ چون اغلب وقتی به سیاست در ایالات متحده یا اروپا نگاه میکنیم، دو حزب را میبینیم که به یکدیگر حمله میکنند. اما به نظر میرسد چیزی که شما توصیف میکنید این است که پانصدهزار نفر با کمک تسهیلگر و تقریباً به سادگی به اتفاق نظر دست پیدا میکردند. تفاوتهای ساختاری این دو مدل در چیست؟ چرا این روش در سکوهای آنلاین بیش از مجلس یا کنگره کارایی دارد؟
ابتدا این را بگویم که در آن زمان یک فعالیت ترکیبی در جریان بود. اغلب افراد، در محل مشارکت داشتند و نه به صورت آنلاین. کسانی هم که در عمل میتوانستند یک روز کامل در بحث و گفتگوها شرکت کنند بخش کوچکی از آن پانصدهزار نفری بودند که در اعتراضات حضور داشتند. اما به هر حال بسیاری از افراد فقط علاقهمند نبودند بلکه با ابزارهای دیجیتال به ما کمک هم میکردند. آنها داوطلبانه فکتها را به صورت آنلاین بررسی و کنترل میکردند. این واقعیت هم که بحث و گفتگوها به صورت آنلاین ضبط میشد و متن آنها نیز در دسترس قرار میگرفت باعث میشد تا مردم در جریان امور قرار بگیرند و هنگام حرف زدن ادب و نزاکت را رعایت کنند. در نتیجه، فکر میکنم مهمترین درس این بود که تسهیلگری به نحوی که باعث تنشزدایی شود و توجهها را به مسائل تحت بررسی جلب کند اهمیت زیادی دارد. مسئلهی مهم دیگر پخش زنده بود و این که هیچ تنشی نمیتوانست از نظرها پنهان بماند.
تصویری که از این نوع مجمع شهروندان ارائه کردید خیلی مثبت بود اما آیا این خطر وجود ندارد که حکومتهای خودکامه و عناصر نامطلوب در حوزهی فناوری هم از آن استفاده کنند؟ ارزیابی شما از موازنهی موجود بین کاربرد مطلوب و نامطلوب فناوری در تصمیمگیریها چیست؟
کاملاً حق با شما است، از هر ابزاری میتوان سوءاستفاده هم کرد. برای این که تا حد ممکن مانع از چنین چیزی شویم، دو کار انجام دادهایم.
ایدهی آنها این بود که پهنای باند گستردهی اینترنتی یکی از حقوق بشر است و بررسی کرده بودند که آیا پزشکان متخصص میتوانند از راه دور از بیماران مراقبت کنند و این که آیا امکان دارد از فاصلهی دور و با کمک پزشکان محلی جراحیهای غیرتهاجمی،[5] و یا حتی تهاجمی، انجام شوند.
یکی این که در سکوهای آنلاین، مردم فقط دربارهی پرسشهای از پیش تعیین شده رأی نمیدهند بلکه در واقع آنها احساسات خود را هم دربارهی این مسائل ابراز میکنند. و در نتیجه وقتی آنها احساسات یکدیگر را میبینند، که معمولاً نسبت به پرسشهای مرسوم ظرائف بیشتری دارد، فرایند مشورت عمق بیشتری پیدا میکند.
دوم این که، در این ساختار، بر خلاف شبکههای اجتماعی سنتی، تفرقه یا نفرت برجسته نمیشود بلکه به اختلاف نظرها توجه میشود و معمولاً ایدههایی به منصهی ظهور میرسند که با اقبال گستردهی افراد متعلق به دو سوی شکافهای ایدئولوژیک مواجه شوند. و سپس افراد ایدههایی با جزئیات ظریفتر و پیچیدهتر ارائه میکنند.
با این دو تدبیر، حتی اگر ۵۰۰۰ نفر بسیج شوند و رأی یکسانی بدهند، از لحاظ بصری آنها صرفاً یک نقطه محسوب میشوند و برای این که ایدههایی ظاهر شوند که برای گروههای مختلف مطلوب باشند باید این نقاط به نحوی به هم متصل شوند و مصالحه صورت بگیرد.
در جهان امروز شبکههای اجتماعی اسباب دردسر شدهاند و الگوریتمها به شیوههای مختلف مروج قطبیسازی و پوپولیسماند. آیا با این مطلب موافقاید؟ اگر موافقید، برای بهبود بخشیدن به شیوههای ارتباط شبکههای اجتماعی با سیاست چه کار میتوان انجام داد؟
بله، در تایوان ما از قبل میدانستیم که این نوع شورای شهر یا گردهماییهای آنلاین یا شوراهای شهروندی باید از حمایت جامعهی مدنی و حکومت برخوردار باشند و در میدان شهر برگزار شوند و نه در شبکههای اجتماعی بخش خصوصی که از تبلیغات نیرو میگیرند. به همین دلیل، ما سکوهای شبکههای اجتماعی خودمان را تأسیس کردیم که در واقع مرکز ارائهی خدمات برای تمام فعالیتهای شهروندی بودند. برای این که شاهد ظهور شبکههای اجتماعیای باشیم که اولویتشان اینگونه مسائل اجتماعی باشد باید جامعهی مدنی و نهادهای نظارتی فشار بیشتری وارد بیاورند.
در مواجهه با کووید چگونه از تمام این امکانات استفاده کردید؟ و این کار چه تأثیری بر نحوهی مهار شیوع کووید در تایوان داشت؟
سالها پیش از شیوع کووید، ما یک ساختار دیجیتال مدنی ایجاد کرده بودیم که با مشارکت شهروندان به طور زنده کیفیت هوا، آب و سایر عوامل محیطزیستی را پایش میکرد. در نتیجه، وقتی کووید آمد، مردم این زیرساخت را تغییر کاربری دادند تا از آن برای گردآوری اطلاعاتی استفاده کنند که برای مقابله با کووید مفید بود. برای مثال، وقتی در همان ابتدا در سال ۲۰۲۰ ماسکها را سهمیهبندی کردیم، این زیرساخت نزدیکترین محل فروش ماسک را برای هرکس نشان میداد. و همین ساختار، رهگیری افرادِ در تماس با مبتلایان را نیز انجام میداد و برای این کار به روشی دست یافته بود که از حریم خصوصی بیشتر محافظت میکرد و مردم به آن اعتماد بیشتری داشتند.
در دوران شیوع کووید، تایوان از کدام روش برای اِعمال خانهنشینی استفاده کرد و این روش چه تفاوتی با سایر روشها داشت؟ پیامدهای این روش از نظر سلامت عمومی چه بود؟
در دوران شیوع جهانی کووید، تایوان یکی از کمترین نرخهای مرگومیر را داشت. هیچ وقت هم دستوری برای خانهنشینی کل مردم یک شهر نداشتیم. البته قرنطینه و کنترل مرزها وجود داشت اما هیچگاه محدودیتی برای سفر بین شهرها ایجاد نکردیم و تمام کارخانهها و شرکتها در طول دوران همهگیری به کار خود ادامه دادند. تصور میکنم همین مسئله منجر به یکی از سریعترین نرخهای رشد اقتصادی در جهان در آن سالها شد. همچنین باعث شد بین بخشهای خصوصی و دولتی نوعی همبستگی ایجاد شود که در مقابله با کووید بسیار مفید بود. به کمک ابزارهای فناوری اطلاعات، شکلی از راستیآزمایی جمعی نیز صورت میگرفت.
شما علاوه بر وزیر دیجیتال، وزیر نوآوری اجتماعی نیز بودید. کار یک وزیر نوآوری اجتماعی چیست؟
من مسئول نوآوری اجتماعی، مشارکت جوانان و حکومت باز و شفاف بودم. نوآوری اجتماعی به این معنا است که صدای نزدیکترین افراد به یک مشکل و آسیبهای آن شنیده شود، یعنی نه تنها بتوانند درد خود را بیان کنند بلکه فرصت پیدا کنند تا ایدهها و راهحلهایشان را که احساس میکنند در سطح محلی به آنها نیاز وجود دارد، مطرح کنند. به کمک سازوکارهایی، مانند هکاتون سالانهی ریاستجمهوری تایلند، دولت این ایدهها و نوآوریهای محلی را پذیرفته و در زیرساختهای ملی جذب میکند.
آیا در تایوان هم مانند اغلب کشورهای دموکراتیک جهان، وزیران در معرض آزار و اذیت آنلاین و رفتار ناخوشایند از طرف عامهی مردم قرار دارند؟
خُب در طول هفت سال و نیم عضویتم در کابینهی دولت، کم آزار و اذیت ندیدم. اما به نظرم دو تفاوت وجود دارد. چون من غیرحزبیام در هیچ گردهمایی حزبی شرکت نمیکردم و عضو هیچ حزبی هم محسوب نمیشدم. به این ترتیب، میتوانستم به رأیدهندگان بیشتر خدمت کنم و در همان حال از آن نوع حملات حزبی که معمولاً به وزیران در سایر نظامهای سیاسی میشود در امان باشم.
از هوش مصنوعی در اتاقها برای تسهیلگری استفاده کردیم. هوش مصنوعی حرفها را به شکل مکتوب درمیآورد و آنها را خلاصه میکرد. در گروه همه را تشویق میکرد که صحبت کنند و مانع از این میشد که کسی حرف دیگری را قطع کند.
و تفاوت دیگر این است که چون ما روش سنجیدهای برای تبدیل شکایت به دعوت به تشریک مساعی داریم، حواسم بود که به بخش سازندهی نوشتههای ترولهای آنلاین جواب بدهم. همین ترولها در نهایت کمک زیادی به نوآوری اجتماعی کردند. برای مثال، من هر هفته آنها را به دفترم در آزمایشگاه نوآوری دعوت میکردم و تعداد زیادی از آنها واقعاً میآمدند و به شکلی معنادار کمک و همراهی میکردند.
به عنوان کسی که از بیرونِ دولت وارد آن شدید، چه چیزهایی در دولت بیشتر شما را شگفتزده کرد، چه مثبت و چه منفی؟
برای من شگفتانگیزترین چیز این بود که میدیدم چه تعداد نوآور در مشاغل میانردهی دولتی مشغول کارند، کسانی که مشکلات را از نزدیک حس میکردند. آنها در واقع میدانستند که چطور باید این مشلات را حل کرد. شاید مدیران کل و وزیران از آنها حمایت نمیکردند اما به هر حال آنها سالها بود که میدانستند راهحل چیست. در نتیجه، بخش عمدهی فعالیت من در مقام وزیر این بود که فضاهای امنی ایجاد کنم تا آنها بتوانند مشارکت کنند یا با همتایانشان در جامعهی مدنی مرتبط شوند و کار کنند. اگر ایدههایشان در عمل موفقیتآمیز نبود، میتوانستند بگویند که «خُب، فقط داشتم با جامعهی مدنی همکاری میکردم.» اما اگر ایدههایشان در عمل موفقیتآمیز بود و مثلاً در هکاتون ریاستجمهوری به ردههای بالا میرسید، از حمایت رئیسجمهور برخوردار میشدند و در شغلشان هم ترقی میکردند. به این ترتیب، با ایجاد روشهایی که مخاطرات را برای آنها کمتر میکرد و مشوق مشارکتشان بود موفق شدیم مشارکت نوآوران زیادی را در بخشهای مختلف دولت و در نهادهای محلی جلب کنیم.
آیا امکان دارد دو یا سه مثال از ایدههای خیلی خوبی بزنید که از این هکاتونها بیرون آمدند؟
یکی از ایدههای خوبْ سرمایهگذاری در زیرساختِ دیجیتال دولتی برای به اشتراکگذاری دادهها بود به نحوی که به حریم خصوصی مردم خدشهای وارد نشود و به آنها اجازه دهد تا روندهای سلامت عمومی را تحلیل کنند. مثال دیگر، ایدهای بود که تیمی متعلق به یکی از جزیرههای دورافتادهی تایوان مطرح کرده بود. در آن جزیره از نظر درمان و حضور پزشکان با کاستیهایی مواجه بودند و انتقال هوایی بیماران به پایتخت برای درمان هم بسیار دشوار بود. به همین علت آنها بر روی مسئلهی مراقبت درمانی از راه دور[4] کار کرده بودند. ایدهی آنها این بود که پهنای باند گستردهی اینترنتی یکی از حقوق بشر است و بررسی کرده بودند که آیا پزشکان متخصص میتوانند از راه دور از بیماران مراقبت کنند و این که آیا امکان دارد از فاصلهی دور و با کمک پزشکان محلی جراحیهای غیرتهاجمی،[5] و یا حتی تهاجمی، انجام شوند. پس از این که آنها در هکاتون برنده شدند، ما قانون را به طور کامل تغییر دادیم تا این نوع مراقبت درمانی از راه دور ممکن شود. و پوشش سرویسهایمان، از جمله مراقبت از راه دور، را همگانی و فراگیر کردیم، در نتیجه تفاوتی ندارد که شما چه اندازه دورافتاده باشید یا تا چه ارتفاعی از کوه بالا رفته باشید، اکنون میتوانید هر کجا که هستید از این نوع پهنای باندی که برای فرایندهای پزشکی ضروری است استفاده کنید.
منظور شما این است که راه متفاوتی برای فکر کردن و مشارکت دادن شهروندان وجود دارد که باعث میشود دموکراسی پویاتر و فعالتر شود؟
میخواهم بر این مسئله تأکید کنم که این شکل از مشورتهایی که در اینجا به آنها اشاره کردم به راحتی قابل اجرا هستند. برای مثال، ماه مارس گذشته ما دویستهزار پیامک به صورت تصادفی به شمارهی تلفنهای تایوان فرستادیم و از مردم پرسیدیم که دربارهی نقایص و مزایای اطلاعات آنلاین چه فکر میکنند. بسیاری جواب دادند و حتی تعدادی داوطلب شدند تا در گفتگویی آنلاین شرکت کنند. آنها را در اتاقهایی آنلاین به گروههای ۱۰ نفره تقسیم کردیم. از هوش مصنوعی در اتاقها برای تسهیلگری استفاده کردیم. هوش مصنوعی حرفها را به شکل مکتوب درمیآورد و آنها را خلاصه میکرد. در گروه همه را تشویق میکرد که صحبت کنند و مانع از این میشد که کسی حرف دیگری را قطع کند. نقاط مشترک و همچنین نقاط اختلاف را دستهبندی میکرد. این سیستم میتوانست مکالمههای درون گروهها را به هم پیوند بدهد و یک ایدهی گروهی به وجود بیاورد تا در گروهها بر سر آن بحث کنند. در آخر کار هم هوش مصنوعی تمام گفتگوها را تجمیع میکرد و به صورت چیزی منسجم در میآورد. میخواهم بگویم که این نوع ابتکارها میتوانند منجر به حل مسائلی شوند که از نظر ساختاری غیرقابلحل به نظر میرسند، به این دلیل که مردم میتوانند با کمک هم راهکارهایی ارائه دهند که ظرافتهای بیشتری دارد.
البته اختلاف بین احزاب از بین نرفت و هنوز هم متهم کردن یکدیگر به فساد وجود داشت، به هر حال یک آرمانشهر به وجود نیامده بود. اما میخواهم تأکید کنم که توانسته بودیم واقعاً تأثیر بگذاریم. در سال ۲۰۱۴، میزان اعتماد مردم به دولت ۹درصد بود اما در سال ۲۰۱۸، درست زمانی که نقطهی اوج قطبیسازیها بود، این میزان به ۲۰درصد رسیده بود. اما زمانی که نوآوریهای شهروندان را نهادینه کردیم، برای مثال برنامههای آموزشی را به نحوی تغییر دادیم که افراد زیر ۱۸ سال هم میتوانستند برای گفتگوهای ملی دستور کار تعیین کنند، میزان اعتماد به دولت افزایش چشمگیری پیدا کرد و اکنون در میان کشورهای جهان از این نظر در رتبهی بالایی قرار داریم.
ممکن است کمی هم دربارهی ناکامیهای دولت صحبت کنید؟ منظورم نکات منفی بوروکراسی است.
بله، مشکلات هم وجود داشتند. من از همان ابتدای کار یادگرفتم که باید «گوش کردن فراگیر» را تمرین کنم. ما فناوریهایی داریم که به ما اجازه میدهند به صدای هزاران نفر گوش بدهیم مانند انتخاب با قرعه، مجمع شهروندان و گفتگو با حضور تسهیلگر. هر سال بر پیچیدگی و ظرافتهای این فناوریها افزوده میشود و ارزانتر میشوند. اما اغلب دولتها مایل نیستند از این نوع مهارت گوش کردن استفاده کنند و این مسئله ریشه در تربیت و تجربهی زیستهی آنها دارد. بله، زمانی که به صدای افراد بیشتری گوش کنید، جار و جنجال بیشتری هم خواهید شنید اما بخشی از فرایند گوش کردن این است که جار و جنجال، احساسات و حملههای شخصی را تحمل کنید.
چند سؤال هم دربارهی مسائل مهم مرتبط با تایوان دارم. آیا فکر میکنید که چین برای بازپسگیری تایوان به زور متوسل خواهد شد؟
تایوان هیچوقت به جمهوری خلق چین تعلق نداشته است. پس هر اقدامی برای تصرف تایوان بازپسگیری نیست بلکه ضمیمه کردن خاک است. به هر حال، آنها حدود سه دهه است که برای چنین کاری تلاش میکنند بنابراین این که بخواهند ما را تحت فشار قرار دهند، بر انتخاباتمان تأثیر بگذارند و کاندیداهایی دستنشانده معرفی کنند، برایمان تازگی ندارد.
ما فناوریهایی داریم که به ما اجازه میدهند به صدای هزاران نفر گوش بدهیم مانند انتخاب با قرعه، مجمع شهروندان و گفتگو با حضور تسهیلگر
اما خوشبختانه رهبران سیاسی ما ایدهی موسوم به مدل هنگکنگ ــ مدل «یک کشور، دو نظام» ــ را قبول نکردهاند به همین خاطر چین نمیتواند به راحتی وارد عرصهی سیاسی تایوان شود. تصور میکنم جهان در چند سال گذشته تغییر کرده است. چند سال قبل دوستانمان در سراسر جهان به ما میگفتند که به هنگکنگ نگاه کنید، شاید هم چنین چیزی برای تایوان چندان بد نباشد اما حالا دیگر کسی این حرف را نمیزند. فکر میکنم کشورهای دموکراتیک دیگر، حالا از ما حمایت بیشتری میکنند. بسیاری از این کشورها به تایوان، در دوران همهگیری و بعد از آن، به عنوان مجری الگویی نگاه میکنند که مطابق با آن اگر در مسائل مربوط به سیاستگذاری به مردم اعتماد کنید و مشارکتشان را جلب کنید دموکراسی تقویت خواهد شد. به همین خاطر، از ما مرتباً دعوت میکنند تا تجربههای خودمان را از مقابله با همهگیری و مبارزه با انتشار اطلاعات نامعتبر، یعنی اقداماتی که موجب بازسازی اعتماد بین دولت و شهروندان میشود، با آنها در میان بگذاریم. فکر میکنم این که جوامع دموکراتیک جهان توجهشان به تایوان جلب شده است و از دموکراسی در این کشور حمایت میکنند باعث به وجود آمدن نوعی بازدارنگی در برابر تلاشهای چین برای الحاق تایوان شده است.
جمهوری خلق چین، و به طور خاص شی جینپینگ، همواره ادعا دارد که فرهنگ چینی برداشت متفاوتی از دموکراسی و حقوق بشر دارد. در همین حال، به نظر میرسد مدل دموکراسیای که شما در تایوان ایجاد کردهاید تفاوت بنیادینی با مدل پکن دارد و بسیار پیشرو، شمولگرا و غیرسلسلهمراتبی است. شما به این ادعای دولت پکن مبنی بر این که چیزی در فرهنگ چینی وجود دارد که ساختار سیاسی موجود در چین را تقویت میکند چه پاسخی میدهید؟
این نوع بحثوتأمل، این نوع گفتگو بین افراد معتقد به ایدئولوژیهای مختلف و استفاده از فناوری برای یافتن نقاط مشترک با رأی دادن و انتخاب اعضای مجلس یا شرکت در رفراندوم بسیار متفاوت است. کار ما بیشتر اکتشافی است. ما بیشتر به دنبال کشف راهحلهای ممکن و تعریف ارزشهای مشترکیم.
به نظرم این کار ما نه غربی است و نه شرقی بلکه صرفاً دموکراتیک یا اقدامی جمعی است. در کتابی به نام جمعگرایی، که به شکل گروهی نوشتهایم، استفاده از این نوع فناوریها را هم در کشورهای دموکراتیک و هم در کشورهای نه چندان دموکراتیک با جزئیات بررسی کردهایم. این یک روش چندمنظوره است که کمک میکند مردم با یکدیگر صحبت کنند. اگر کسی توانایی و ارادهای برای گوش دادن فراگیر داشته باشد، میتواند از این ابزارها برای جلب اعتماد استفاده کند. بنابراین به یک معنا فکر نمیکنم این روش با هیچ فرهنگی ناسازگار باشد.
برگردان: هامون نیشابوری