بیایید از راه و رسم زمانه پیروی نکنیم
theguardian
راه و رسم زمانه، نویسنده: اریک ویار، انتشارات آدِر، ۲۰۱۹
در سال 1938 ارتش آلمان عازم اتریش بود تا این کشور را به خاک خود ضمیمه کند اما در میانهی راه متوقف شد. تانکها راه را بند آورده بودند. آلمانیها برای این که بتوانند رژه را مطابق جدول زمانی در وین برگزار کنند تانکها را سوار قطار کردند «و بنابراین، قطارها نیروی زرهی را مثل وسایل سیرک کشانکشان بردند.»
اریک ویار، رماننویس و فیلمساز فرانسوی، در این کتاب گرانبها به کمک چنین جزئیات تاریخیِ مضحکی استدلال محکمی علیه حتمیت و گریزناپذیریِ تاریخ ارائه میکند. او میگوید که ما به این فکر عادت کردهایم که ماشین جنگی آلمان مهارناپذیر بود اما در سال 1938، «حملهی رعدآسا» (Blitzkrieg) چیزی جز شعاری روحیهبخش نبود -در عمل «فقط تعدادی تانک» وجود داشت «که متوقف شده بودند.» در واقع، ایدهی «حملهی رعدآسا» مُلهَم از نوشتههای نظامیِ یک سرلشگر بریتانیایی به نام جِیافسی فولِر بود که به فاشیستی پرشور تبدیل شد و همنوا با آزوالد موزلی «ضمن اظهار تأسف از سستی و بیحالیِ دموکراسیهای پارلمانی خواهان تشکیل دولت نیرومندتری شد.»
اگر این حرف شما را به یاد سخنان اخیر آدمهایی مثل رئیس جمهور جدید برزیل، ژائیر بولسونارو، و دستراستیهای متأثر از استیو بنِن میاندازد، عجیب نیست چون اصل موضوع همین است. به قول ویار، «ما هرگز در یک ورطه دو بار سقوط نمیکنیم. اما همیشه به شکل یکسانی سقوط میکنیم، به شکلی مضحک و مخوف.»
این کتاب به مجموعهای از رویدادهای تاریخیِ منتهی به جنگ جهانی دوم میپردازد. اولین رویداد در فوریهی 1933 رخ میدهد، وقتی هرمن گورینگ و آدولف هیتلر با دعوت از 24 کارخانهدار آلمانی به کاخ رئیس پارلمان، آنها را به پرداخت کمکهای مالی به حزب نازی تشویق میکنند. گورینگ و هیتلر میگویند که ناسیونال سوسیالیسم به شدت حامی تجارت و کسب و کار است، و میافزایند که «فعالیت اقتصادی مستلزم ثبات و آرامش است.» این امر ممکن است که خواننده را به یاد استقبال پرشور بازارها از انتخاب بولسونارو بیندازد. همانطور که انتظار داریم، کارخانهداران -از جمله صاحبان کارخانههایی مثل زیمنس، آلیانز و بایِر که همچنان فعالاند- به حزب نازی پول میدهند.
رویداد دیگری ممکن است ما را به یاد ترامپ بیندازد: هیتلر در دیدار با صدراعظم اتریش در برگداف به اخاذی از او میپردازد و ناگهان به مغلقگویی دیوانهواری روی میآورد. «او گفت که در هامبورگ بزرگترین پل دنیا را خواهد ساخت. و سپس...اضافه کرد که به زودی بلندترین ساختمانها را بنا خواهد کرد.» لازم به ذکر نیست که هیتلر میخواست دیوار بزرگ زیبایی هم بسازد. در همین حال، صدراعظم اتریش دربارهی یکی دیگر از نازیهای کابینهاش میگوید، «او یک نازی میانهرو است، واقعاً فقط میهنپرست است».
در سراسر این کتاب سخن از کارهایی است که مایهی ننگ و آبروریزی است. اما نویسنده تنها یک بار کابوس هولناکی را تعریف میکند. در سال 1944 یکی از کارخانهداران حامی نازیها، گوستاو کروپ، خواب میبیند که تعدادی جسد در اتاق پذیرایی خانهاش به طرف او میروند. اینها همان کارگران مفتی هستند که نازیها در کارخانههای کروپ به بیگاری واداشتند، بردگانی که در دوران جنگ سود هنگفتی را نصیب کروپ و بسیاری از همتایانش کردند و خود بر اثر کارِ شاق و سوءتغذیه جان باختند: «بیامدابلیو زندانیان داخائو را به بیگاری وامیداشت...آیجی فاربِن ]گروه صنعتی تولیدکنندهی محصولات شیمیایی[ ...کارخانهی بزرگی را در داخل اردوگاه آشوویتس اداره میکرد.» ویار با طعنه و کنایه میگوید که شرکت خودِ کروپ، که اکنون به گروه صنعتی تولید فولاد تیسِنکروپ (ThyssenKrupp) تبدیل شده، در وبسایتش به چنین مسائل ناراحتکننده و نامناسبی اشاره نمیکند.
theguardian
در ترجمهی درخشان مارک پولیزوتی، نثر ویار به کلمات قصار شبیه شده است. ویار به طور گذرا به «مغلطهی مهم تعادل میان کار و زندگی» اشاره میکند، مغلطهای که «حماسهی [epic] زندگی ما را به لالبازیِ [pantomime] مداوم» تقلیل میدهد. اشارهی او به رابطهی مستبدان با قانون نیز هوشمندانه است: هیتلر اصرار میکرد که رئیس جمهور اتریش باید استعفای صدراعظمش را بپذیرد. ویار میگوید، «عجیب است که دوآتشهترین جباران هم کموبیش به روندهای قانونی احترام میگذارند. گویی قدرت برایشان کافی نیست، و از واداشتن دشمنان خود به اجرای...همان شعائر و مناسکی که کمر به نابودی آنها بستهاند، بسیار لذت میبرند.»
در سال 2017 جایزهی ادبی گُنکور به «راه و رسم زمانه» تعلق گرفت. ناشر بریتانیاییِ این اثر از آن با عنوان «رمان» یاد میکند اما چنین توصیفی نوعی مبالغه است. ناشر فرانسوی آن را «روایت» خوانده است -در واقع، این اثر رسالهای تاریخی با پیچوتابهای ادبی است. شیوهی گزینش واقعیتها به دست نویسنده حال و هوایی سورئالیستی به آن داده است. برای مثال، ویار افشا میکند که وزیر امور خارجهی آلمان نازی، یواخیم فون ریبِنتروپ، وقتی که سفیر آلمان در لندن بود، یکی از خانههای نِویل چَمبرلین، نخست وزیر بریتانیا، در محلهی اعیاننشین بِلگراویا را اجاره کرده بود. ویار با کنایه میگوید در این زمانه «احترام مرموزی برای دروغ قائل بودند.» شاید بهترین راه برای توصیف چنین زمانهای استفاده از اختیارات شاعری باشد.
این کتاب، خواه آن را رمان بدانیم یا تاریخ، اثری کاملاً جذاب و مسحورکننده است که با طنزی تلخ از فاجعهی سیاسی سخن میگوید. به نظر میرسد که ویار مصمم است که به ما یادآوری کند که «فجایع بزرگ اغلب آهستهآهسته رخ میدهند.»
برگردان: عرفان ثابتی
استیون پول نویسنده و منتقد فرهنگی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Steven Poole, ‘The Order of the Day by Eric Vuillard review-creeping towards catastrophe’, The Guardian, 2 January 2019.