زنان شاعر و هزار سال شعر فارسی
Wikimedia Commons
آینهی دلم: زنان شاعر فارسیزبان و هزار سال شعر فارسی عنوان کتابی است که اخیراً با ترجمهی دیک دیویس، شاعر، نویسنده و آکادمیسین انگلیسیتبارِ شناختهشدهی مقیم آمریکا و توسط انتشارات پنگوئن منتشر شده است. دیک دیویس برای پژوهشگران و علاقمندان حوزهی ادبیات فارسی در داخل و خارج از ایران نامی بسیار آشناست. از میان آثار متعدّد او میتوان به ترجمهی شاهنامه فردوسی، منطقالطیر عطّار نیشابوری، ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی، لیلی و مجنون نظامی گنجوی، و نیز تعدادی از غزلیات حافظ و جهانملکخاتون و عبید زاکانی اشاره کرد. او ترجمهی انگلیسی رمان داییجان ناپلئون اثر ایرج پزشکزاد و نیز ارمغان مور اثر شاهرخ مسکوب را نیز به چاپ رسانده است. دیویس این روزها مشغول نهایی کردن ترجمهی انگلیسی خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی است. آنچه در پی میآید گفتگوی من با او دربارهی انتشار اولین جُنگ شعر زنان شاعر فارسیزبان به انگلیسی است.
فاطمه شمس: چرا تصمیم گرفتید این جُنگ شعر را فقط به شاعران زن فارسیزبان اختصاص بدهید؟ به نظرتان اهمیّت انتشار و ترجمه این اشعار چیست؟
دیک دیویس: ایدهی تدوین این جُنگ شعر از دل ترجمههای قبلیام که شامل تعداد قابل توجّهی از اشعار جهانملکخاتون، شاهزادهی ایرانی قرن چهاردهم هجری هم میشد بیرون آمد. جهانملکخاتون عضو همان درباری بوده که حافظ به آن تعلّق داشت. جذّابیت شعرهای او مرا به این فکر واداشت که حتماً شاعران زن دیگری هم بودهاند که مورّخان ادبیات فارسی آنها را به اندازهی جهانملکخاتون نادیده گرفتهاند و فراموش کردهاند و یا در بهترین حالت آنها را به مقام ادبی بسیار نازلی تقلیل دادهاند. به نظرم مشروعیت و مقبولیت انتشار این کتاب در محتوای اشعار زنان شاعر نهفته است و نیز در این واقعیّت که بسیاری از این اشعار تلویحاً یا صراحتاً نگاهی انتقادی به جهان مردانهی زمان خود داشتهاند. کتاب معروف رضا براهنی با عنوان تاریخ مذکّر هم بر این موضوع تأکید کرده که تاریخ فرهنگی ایران همواره در سیطره مردان بوده و توسّط آنان کنترل یا تفسیر شده است. اشعار این کتاب جهان دیگری را که به موازات این جهان مردانه وجود داشته به مخاطب نشان میدهند.
یکی از پربسامدترین استعارههای ادبی در شعر شاعران زن فارسیزبان از گذشته تا کنون «آینه» است. این استعاره در عنوانی که شما برای این گلچین شعر برگزیدهاید هم به کار رفته است. چه شد که تصمیم گرفتید اسم این کتاب را «آینهی دل» بگذارید؟
میخواستم عنوان کتاب خطّی از یکی از اشعار کتاب باشد. «آینه دلم» اصطلاحی است که در شعری از «دختر سالار» آمده است. همچنین «آینه» اشارهای به امر شخصی و انزوای زیست دارد. همانطور که از محتوای اشعار هم پیداست بسیاری از این زنان شاعر تا جایی که به همراهی و بدهبستانِ فکری آنها با مردان شاعر دورانشان مربوط میشود اکثراً در خفا و انزوا زیستهاند.
بیشتر شاعران زن فارسیزبان در دوران پیشامدرن شاهزادگان دربار بودهاند؛ در حالیکه در دوران معاصر شاعران زن معمولاً با نگاهی انتقادی به اوضاع اجتماعی و گاه حتی قدرت سیاسی حاکم شعر سرودهاند. این تغییر و تطوّر را چگونه ارزیابی میکنید؟
این تغییر در پایان قرن نوزدهم به ویژه با نارضایتیهای اجتماعی منتهی به انقلاب مشروطه رخ داد. شعر فارسی مخاطب دیگری بهجز مخاطب درباری و حلقههای صوفیانه هم داشت که جهان سیاست و تحوّلات اجتماعی را در بر میگرفت. این تحوّل ادبی عوامل زیادی داشت؛ از جمله افزایش سطح سواد در طبقه متوسط رو به رشد و انتشار روزنامهها برای نخستین بار. شاعری چون محمّدتقی بهار نمونهی خوبی برای این تحوّل ادبی و انتقال به دورهای جدید است. او شاعری است که شعر درباری و ضدّ درباری گفته است. به گمان من نقش بهار در تشویق دو تن از مهمترین زنان شاعر این دوره یعنی عالمتاج اصفهانی و پروین اعتصامی که از دل این تحوّل ادبی پدیدار شدند و نیز در جهت دادن به انقلاب ادبی قرن بیستم تصادفی نبوده است.
برخی از منتقدان ادبی معتقدند بسیاری از شعرهایی که شاعرانشان زنان بودهاند در واقع منتسب به آنهاست و ما نمیتوانیم از اصالت تاریخی آنها مطمئن باشیم. به نظر شما تا چه حد و چطور میتوان از اصالت تاریخی اشعاری که در این کتاب آمده است اطمینان حاصل کرد؟
واقعیت این است که در اکثر موارد نمیتوانیم چنین اطمینانی حاصل کنیم. البتّه این شک و تردید دربارهی اوّلین شاعران مرد هم وجود دارد. امّا وقتی به شاعران زن دورههای مختلف نگاه میکنیم این عدم اطمینان گاهی حتّی تا دوران معاصر هم ادامه پیدا میکند. به عقیدهی من دلیل اصلی این است که معمولاً امکان پخش گستردهی این اشعار وجود نداشته است و به همین دلیل هم در اغلب موارد این اشعار ناشناس باقی ماندهاند. به یک معنا این اشعار هیچ وقت «منتشر» نشدهاند و چون شاعرانشان هیچوقت با نام و نشان واقعی شناخته نشدهاند بیشتر آثارشان «بی صاحب» مانده و به هیچ شاعر شناختهشدهای منتسب نشدهاند. امّا وقتی به شاعری چون مهستی میرسیم قضیه فرق میکند. از آنجایی که اشعار مهستی ویژگی خاص محتوایی خودشان را دارند میبینیم که بسیاری از اشعار بیصاحب این دوران که محتوا و ویژگیهای مشابهی داشتهاند به او منتسب شدهاند. به علاوه فکر میکنم بسیاری از اشعاری که زنان سرودهاند سر از دیوان اشعار مردان شاعر در آوردهاند و یا اینکه اشعار ناقصی بودهاند که شاعران مرد آنها را تمام کردهاند و در دیوان اشعار خودشان گنجاندهاند. این نکته به ویژه در مورد شاعران زنی که رابطه خویشاوندی با شاعران مرد داشتهاند صادق است. البتّه شبیه این اتفاق در اروپای قرن نوزدهم دربارهی زنان موسیقیدان اروپایی هم رخ داده است. به عنوان مثال موسیقی فنی مندلسون با نام برادرش منتشر شد و آثار کلارا شامن در اغلب موارد با نام همسرش منتشر شد.
شما در مقدمهی کتاب به این نکتهی مهم اشاره میکنید که در بسیاری از موارد زبان شاعرانهی شاعرانِ زن تفاوت چندانی با زبان مردان شاعر ندارد. معتقدید که زنان در واقع به نوعی همان لحن و زبان شاعرانهی موجود درباری را تقلید میکردند. تا کجا میشود این تقلید را مورد ارزیابی قرار داد و همچنان معتقد بود که شعر زنان شاعرِ منتسب به دربار از اهمّیت ادبی برخوردار است؟
امید من این است که بسیاری از زنان شاعر فراموششدهای که در این کتاب معرفی شدهاند دیگر نادیده گرفته نشوند و از خاطر نروند.
مسئلهی پیچیدهایست. بسته به اینکه دربارهی کدام شاعر حرف میزنیم وضعیت فرق میکند. شاعری مثل نورجهان کاملاً در جهان شعر درباری زیست و نوشت. شاعرانی مثل مهری و مخفی اگرچه شاعران درباری به حساب میآیند (قطعاً نمیشود آنها را شاعر صوفی یا فولکلور به شمار آورد) اما جایی خارج از جهانبینی شعر درباری ایستادهاند و نگاهشان به جهانی که در آن زیست میکنند و نیز به قراردادهای شعر درباری نگاهی آیرونیک و در اغلب موارد انتقادی است.
شعر زنان درباری معمولاً دربارهی چه مضامینی بوده است؟ چه اشتراکات یا تفاوتهایی میان مضامین اشعار زنان شاعر درباری و زنان شاعر دوران معاصر قابل ردیابی است؟
عموماً در ادوار نخستین موضوع اشعار زنان شاعر در مقایسه با شعر مردان فردیتر و خصوصیتر است. از اواسط قرن نوزدهم امّا شاهد گستردگی مفهوم «شخصیبودن» در شعر زنان هستیم. زنان کمکم مضامین «عمومی»تر (تغییرات اجتماعی و سیاسی) را در اشعارشان وارد میکنند که شاید در نگاه اول به نظر مغایر با مضامین خصوصی و شخصی شعرهایشان هم باشد. اما دلیل آمیختگی امر خصوصی و عمومی (به خصوص استقلال حقوقی و جنسی) تبدیل شدن آن به یکی از مباحث مهم حوزهی عمومی است.
شما شعر زنان فارسیزبان را به سه دوره تقسیم کردهاید: قرن دهم تا قرن شانزدهم، قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم، و قرن نوزدهم تا زمان حاضر. معیارهای اصلی شما برای این تقسیمبندی تاریخی چه بوده است؟ تا چه حد این تقسیمبندی تاریخی بر اساس محتوا یا زبان شعر صورت گرفته است؟ و تا چه حد حول محور تغییرات سیاسی و اجتماعی است؟
این تقسیمبندی از نظر من کاملًا طبیعی است. در آغاز دورهی صفویه اشعار زنان برای حدود ۲۵۰ سال از صحنهی شعر ایران ناپدید شد. در هندوستان بود که اشعار زنان تداوم پیدا کرد و قلمی شد. از نیمهی قرن نوزدهم و سپس اواخر آن ما شاهد تغییری رادیکال در شعر زنان از لحاظ مضمون و لحن هستیم. شروع این تغییر را میتوانیم در شعر طاهره قرهالعین ببینیم. ولی خیلی زود گستردگی این تغییر در شعر شاعران زن دوران مشروطه هم نمود پیدا میکند.
یکی از مهمترین امتیازهای این گلچین شعر محدود نبودن آن به مرزهای جغرافیایی ایران است. بسیاری از شاعرانی که در این کتاب معرفی کردهاید چه در دوران پیشامدرن و چه در دوران معاصر خارج از مرزهای جغرافیایی ایران زیسته و نوشتهاند. چطور این اشعار را جمعآوری کردید؟
تعداد زیادی از این اشعار را بر اساس جُنگهای شعری که در دههی سی شمسی گردآوری شده بودند انتخاب کردم. این دورهی تاریخی آغاز تثبیت منزلت اجتماعی و سیاسی زنان است. آغاز دورهای که حضور اجتماعی زنان در عرصه عمومی تا حدّ زیادی طبیعی به نظر میرسد. این مجموعهها معمولاً شامل آثار زنان شاعری میشود که خارج از جغرافیای ایران زندگی میکردند. تفاوت اصلی قابل توجّه را میتوان میان آثار زنان شاعر ساکنِ ایران و شعر زنان دربار مغول در هندوستان مشاهده نمود که در اکثر موارد جنبهای بسیار خصوصی یا زندگینامهای دارند و از این لحاظ این اشعار با اشعار شاعران زن دوران «مدرن» قابل مقایسهاند. همچنین ویژگیهای مشابهی مثل استقلال روحی و عاطفی را میتوان در شعر زنان افغان مانند عایشه افغانی و شاعران کرد مثل مسطوره کردی هم مشاهده کرد.
بسیاری از شعرهایی که توسط زنان شاعر دوران پیشامدرن سروده شدهاند در قالب غزل، قطعه یا رباعیاند. چرا؟
این اشعار در قالبهای «شخصی» که در اغلب موارد کوتاه هم هستند سروده شدهاند. شعر کوتاه به عنوان فرم شعری بیشتر میان شاعران آماتور و غیرحرفهای رایج بوده است. یعنی شاعرانی که نه به دلایل حرفهای بلکه بیشتر به دلایل کاملًا شخصی شعر میسرودهاند. اکثر اشعار این کتاب هم در همین دسته تقسیمبندی میشوند.
کدام قالبهای شعری کلاسیک در شعر شاعران زن دوران معاصر هم دیده میشوند؟
غزل و زیرشاخههای غزل از لحاظ تعداد بیشتر از سایر قالبهای شاعرانه در شعر شاعران زن روزگار ما هم استفاده شدهاند. احتمالاً به این دلیل که غزل یکی از شخصیترین قالبهای شعری به شمار میآید (گرچه به خاطر قوانین شعری ساختاری مشخص و تعریفشدهای که دارد میتواند ناشناس باقی بماند). همچنین قطعه به عنوان قالبی متفاوت و منعطف در این اشعار زیاد دیده میشود. اما در کل قالب آزاد میان شاعران زن و مرد دوران معاصر رایجترین فرم شعری است.
به نظر شما انتشار این کتاب چه تأثیری بر روند و کیفیت تاریخنگاری شعر فارسی خواهد داشت؟
امیدوارم انتشار این کتاب تاریخنگاران ادبی را تشویق کند که سهم و مشارکت زنان در شعر فارسی را جدّیتر بگیرند. البته شاید هم این اتّفاق نیفتد. کسی نمیداند. به هر حال امید من این است که بسیاری از زنان شاعر فراموششدهای که در این کتاب معرفی شدهاند دیگر نادیده گرفته نشوند و از خاطر نروند. این شاعران زن به اندازهی شاعران مرد شایستگیِ به رسمیت شناخته شدن دارند و امیدوارم که به واسطهی این کتاب جایگاه آنها در تاریخ شعر فارسی شناخته و تثبیت شود. اگر این جُنگ شعر حتّی به شناخته شدن و یادآوری زندگی و آثار شمار اندکی از شاعران زنی که تا کنون ناشناس و فراموششده باقی ماندهاند هم کمک کند به نظرم این اثر ارزش انتشار داشته است.