ناوالنی: دشمن سرسخت پوتین، آیندهی روسیه؟
الکسی ناوالنی در راهپیماییِ اعتراضآمیزی در مسکو در سال 2020. عکس: شمیل ژوماتوف/رویترز
الکسی ناوالنی در ژانویه به سمت مسکو پرواز کرد. این مشهورترین مخالف دولت روسیه برای بهبود یافتن از اثر سم نوویچوک، چند ماه را در آلمان گذرانده بود. او، که روزنامهنگاران دورش حلقه زده بودند، به روشنی آگاه بود که با گزینش وطن به جای برلین چه بر سرش خواهد آمد.
او میدانست که بیتردید مقامات روسی دستگیرش خواهند کرد و مجبور خواهد بود که ماهها یا حتی سالها در زندان به سر ببرد و شاید دیگر هرگز روی آزادی را نبیند. او در هواپیما با حس شوخطبعی همیشگی و طنزآمیز خود با این نگرانیها برخورد میکرد و میگفت: «من از چیزی نمیترسم» و تمام مدت پرواز را با تماشای کارتون کمدی-آمریکایی محبوبش، ریک و مورتی (Rick and Morty) سپری کرد.
آیا باید تصمیم ناوالنی برای مقابله با ولادیمیر پوتین را عملی کاملاً شجاعانه و معادل امروزی طغیان دکابریستها ]قیام علیه تزار نیکولای اول در دسامبر 1825[ و بر ضد حکومتی خودکامه به حساب آورد یا نوعی خودکشی احمقانه؟ در هر صورت، ناوالنی تجسم بهترین فرصت برای تغییرات دموکراتیک در داخل روسیه از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی است.
ناوالنی پس از ورود به مسکو دستگیر شد و همانطور که شرط بسته بود، دستگیریاش به جرقهای برای شعلهور شدن اعتراضات گسترده علیه کرملین تبدیل شد. تظاهرات، میادین 180 شهر، از کریمهی اشغالی تا ولادیووستک را فرا گرفت. تمام اقشار مردم خواهان آزادی او بودند. اما این انقلاب نیمبند به هیچ وجه، نه به طور جدی حکومت بیستسالهی پوتین را تهدید کرد و نه از کنترل او بر اوضاع کشور کاست.
اکنون، در حالی که ناوالنی در زندان به سر میبرد، به نظر میرسد که پوتین آماده است تا دههی هشتاد زندگی به ریاست خود بر جمهوری روسیه ادامه دهد. اما این بار نیروهای امنیتی با استفاده از شیوههای آزمودهشدهی قدیمی، یعنی رفتار وحشیانه، دستگیریهای جمعی و در مواردی شکنجههای شدید، تظاهرات خیابانی را سرکوب کردند، سرکوبی که همچنان ادامه دارد و پیامش هم این است که ناهمنوایی پیامدهای ناگواری خواهد داشت.
در طول چند ماه، مقامات کرملین با بستن دفاتر کارزارهای محلی در سطح کشور، جنبش نیرومند و ضد فساد ناوالنی را جمع کردند و با انگ «عوامل بیگانه» و «عناصر نامطلوب» از فعالیت چند رسانهی مستقل باقیمانده در کشور هم جلوگیری کردند. و حالا بیان آزادانهی افکار، مشکلآفرین است.
روسیه، با سرعتی نگرانکننده به آنچه نویسندگان تحقیقی جدید آن را «دیکتاتوری تمامعیار» میخوانند، نزدیک میشود. سه استاد دانشگاه غیر روسی، یان ماتی دولبام (Jan Matti Dollbaum)، موروان لالوئت ((Morvan Lallouet و بن نوبل (Ben Noble) کتاب جذابی را دربارهی ناوالنی، به عنوان سیاستمداری معترض، نوشتهاند.
ناوالنی، علاوه بر شمّ رسانهای قوی، بذلهگو است. شوخطبعیاش همچون چماقی است برای کوبیدن دشمنانش. عنوان فرعی کتاب میپرسد: «دشمن سرسخت پوتین یا آیندهی روسیه؟» هیچکس به درستی نمیداند که آیا ناوالنی واقعاً در سرنوشت روسیه نقش دارد یا صرفاً پانوشتی غمانگیز در متن این کشور است و محکوم به نابودی به دست عوامل همان گروه سازمان جاسوسی «افاسبی» که تابستان گذشته در سیبری تلاش کرد تا با آلوده کردن لباس زیرش او را به قتل برساند.
نویسندگان کتاب به نحو متقاعدکنندهای میگویند که ناوالنی جالبترین و مهمترین شخصیتی است که در دورهی پساکمونیسم در روسیه ظاهر شده است. آنها زندگی او را از زمانی که وبلاگنویسی فعال بوده تا امروز که جهانیان وی را دشمن اصلی پوتین و بزرگترین مزاحم او میدانند، دنبال میکنند.
به نظر نویسندگان، ناوالنی نه نلسون ماندلا است و نه سولژنیتسین. او خودش است: الهامبخش، پیچیده، فرهمند، شجاع و کاملاً آشنا با رسانه و بذلهگو که شوخیهایش همچون پتکی بر سر دشنانش فرود میآید. اما مهمتر از همه، او سیاستمداری است از نظر تاکتیکی انعطافپذیر و مخالفخوان و انشقاقآفرین.
ناوالنی در سال 1976 و در میان نسلی به دنیا آمد که در دورهی اتحاد جماهیر شوروی رشد کرد؛ اما او هرگز از آن دوران متأثر نشد. او در دههی 1990، به عنوان وکیل و کارگزار بورس فعالیت میکرد. به قول دوستانش، او یک «پانک» راستگرای حامی تجارت بود که در اوایل عصر پوتین به عنوان کارگری عضو حزب لیبرال یابلوکو ((Yabloko وارد عرصهی سیاست شد.
مأموران پلیس، یکی از حامیان رهبر مخالفان، آلکسی ناوالنی را، در اعتراضات سنپترزبورگ دستگیر میکنند. فوریهی 2021
در سال 2007، حزب یابلوکو، ناوالنی را به علت شرکت در راهپیمایی ناسیونالیستهای روسیه در مسکو اخراج کرد. بسیاری از شرکتکنندگان در آن تظاهرات، نئونازیهای سرتراشیده بودند. او یک بار هم تروریستهای چچنی را به سوسک حمام تشبیه کرد و هنوز هم از لزوم وجود قوانین و مقرراتی برای اعطای ویزا به کارگران مهاجر آسیای میانه حمایت میکند.
آیا این موارد نشان میدهد که ناوالنی نژادپرست است؟ هرچند امروز او میانهرو، طرفدار اروپا، دموکراسی اجتماعی و بیشتر متمایل به چپ است تا راست، اما هیچ وقت کاملاً نظرات رادیکال اولیهی خود را نفی نکرده است. کتاب به گریز زدنهای ناوالنی به ناسیونالیسم میپردازد و این حرف او را نقل میکند که اپوزیسیون باید مردمی باشد. به نظر او، تنها در این صورت است که اپوزیسیون میتواند مؤثر باشد.
مبارزه علیه فساد عنانگسیختهی دولتی بود که اسم ناوالنی را بر سرِ زبانها انداخت. او به تحقیق دربارهی داراییهای سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی، از جمله معاملات نفتی شرکت گونور (Gunvor)، پرداخت. (به گفتهی وزارت خزانهداری آمریکا، پوتین در این شرکت ذینفع است، امری که خودِ شرکت آن را نفی میکند.) زمانی که من در سال 2010 با ناوالنی دیدار کردم، او روی یک وایتبرد بزرگ، طرحهایی از فرایندهای فساد را برایم ترسیم کرد.
سال بعد، او خطاب به حاضران در تظاهراتی ضد دولتی و در توصیف حزب حاکم «روسیهی متحد»، شعار بهیادماندنی «حزب کلاهبرداران و دزدان» را مطرح کرد و برای تصاحب شهرداری مسکو کارزاری مؤثر به راه انداخت و یک سوم از آرا را به دست آورد. در سال 2012 نیز «بنیاد مبارزه با فساد» را تأسیس کرد و از آن به عنوان پایگاه سیاسیِ اصلی خود بهره برد.
نویسندگان کتاب به خوبی نقش فساد نهادینه در امور سیاسی روسیه را توضیح میدهند و اشاره میکنند که در حکومت پوتین، دزدی از یک عامل تضعیفکنندهی سلطهی دولت به ابزاری برای تأدیب نخبگان تبدیل شده است. هر کسی شریک جرم تلقی میشود و در معرض اتهامات کیفری قرار میگیرد. به قول نویسندگان کتاب، «هدف از دزدی سازمانیافته، تحکیم قدرت است.»
نویسندگان همچنین تصریح میکنند که قیام ناوالنی فقط با استفاده از اینترنت میسر بوده است. او که از تلویزین دولتی رانده و در رسانههای کرملین نیز بدنام شده است، برای نشر افکارش به دنیای آنلاین روی آورده است. او صدای خود را از طریق ویدیوهای یوتیوب و برنامهای روزانه در اینستاگرام و توئیتر ــ با ۲/۶ میلیون دنبالکننده ــ به گوش مردم رسانده است. (پوتین با فناوری جدید بیگانه است و حتی از ایمیل هم استفاده نمیکند.)
ناوالنی در بازی موشوگربهی خود با مقامات روسی، شیوههای هوشمندانهای را به کار برده است. برای مثال، یارانش پهپادهای خود را بر فراز قصرهای رؤسای رشوهخوار کاگب به پرواز در آوردهاند. تحقیقات «بنیاد مبارزه با فساد» دربارهی دیمتری مدودف، رئیس جمهور پیشین و نخستوزیر کنونی، نمونهای از شیرینکاری بیباکانه در داستانگویی و افشاگری بود که با کفشهای ورزشی مدودف شروع میشود و با خانههای شیک و وسیع و تاکستانی در توسکانی در ایتالیا خاتمه مییابد.
حتی منتقدان ناوالنی هم شجاعت او را انکار نمیکنند. تحقیقات پرسروصدای او دربارهی قصر پوتین در ساحل دریای سیاه درست بعد از بازگشتش به مسکو منتشر شد. ناوالنی با لحنی تند و گزنده از پوتین یاد میکند. مثلاً او را دیوانسالاری خردهپا مینامد که کارش را به عنوان جاسوسی دونپایه از دزدی دستگاه ضبط صوت در آلمان شرقی شروع کرده و به چپاول کل یک مملکت رسیده است. به قول ناوالنی، پوتین فقط «مرد کوچولوی دزدی است که در پناهگاهی زیرزمینی» سنگر گرفته است.
به گفتهی سه نویسندهی کتاب، کرملین اکنون تهدید ناوالنی را بسیار جدی گرفته است. تا کنون نیز در موقعیتهای مختلف و بر اساس اتهامات کیفری، برایش پروندهسازی کرده و او را به زندان افکنده است. در انتخابات سال 2017 نیز از شرکت او در انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کرد. به نظر خود ناوالنی، در سال گذشته هم پوتینِ خشمگین برای قتل او دستورات سرّی صادر کرد. بعد از آلودگی او به سم نوویچوک، دو نفر از پزشکان معالجش هم به نحو اسرارآمیزی جان سپردند.
پوتین تا کنون رقبای خود را بیرحمانه سرکوب کرده است؛ با وجود این، نویسندگان کتاب اشاره میکنند که حکومت او انعطافپذیر و واقعگرا است. رژیم او به شدت کوشیده تا حمایت روسهای معمولی را به دست آورد و رابطهی عاطفی خوبی با آنها برقرار کند. همانطور که خود ناوالنی هم اذعان میکند، پوتین محبوب است. حتی اگر به فرض، انتخاباتی منصفانه با نظارت رسانههای آزاد برگزار شود، ممکن است پوتین در رقابتی رودررو ناوالنی را شکست دهد.
اما چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد. ناوالنی دربارهی محدودیتهای پیشین خود در پشت میلهها به خوبی صحبت کرده و گفته با افرادی از همهی اقشار ملاقات میکند و از فرصت مطالعه نیز برخوردار است. حامیانش مطمئناند که او سرانجام بر نسلی قدیمیتر که مجذوب شبح گذشته و خیالپردازیهای ژئوپولیتیک شوروی سابق است، غلبه خواهد کرد. شاید چنین باشد، اما فعلاً زندگی ناوالنی در معرض خطر است.
برگردان: افشین احسانی
لوک هاردینگ خبرنگار خارجیِ «گاردین» و نویسندهی کتاب دولت در سایه است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Luke Harding, ‘Navalny: Putin’s Nemesis, Russia’s Future? review-slick, slippery and brave’, The Guardian, 8 August 2021.