باب و جامعهی بابی ایران
این مجموعه به مناسبت دویستمین سالگرد میلاد سید علیمحمد شیرازی، ملقب به باب (تولد: شیراز، ۱۹ اکتبر ۱۸۱۹ - شهادت با تیرباران: تبریز، ۹ ژوئیه ۱۸۵۰)، در سال ۲۰۱۹ توسط نشر باران منتشر شده است. باب در سن ۲۵سالگی به رسالت برخاست (۱۸۴۴ / ۱۲۶۰ه.ق) و با آوردن آیینی جدید، با صراحت و شجاعت آغاز عصری نو و نظم نوین دینی را اعلام کرد.
قیام باب را به پیامبری میتوان یکی از مهمترین رخدادها در تاریخ معاصر ایران و در تاریخ نواندیشی دینی در جهان اسلام دانست. در تاریخ ایران، از آن نظر که این کشور بار دیگر دیانتی جدید به جهان عرضه میکرد، و در تاریخ اسلام از آن دیدگاه که باب در طول عمر کوتاه رسالت خود که بیش از شش سال نبود، بهطور هدفمند و آگاهانه با نگاشتن صدها رساله، شالودهی دیانتی مستقل را ریخت که با سنتها و باورهای اسلامی تفاوتهای عمده داشت. جهان اسلام شاهد ظهور نحلههای فکری گوناگونی مثل حروفیه، نقطویه یا اسمعیلیه و تصوف بوده که راه دیگری جز سنتهای دستاویز علمای شرع گزیدند. اما اینان جملگی بهصورت فرقهای اسلامی زیر چتر اسلام و قرآن باقی ماندند. تنها باب بود که آگاهانه و با تفکری انقلابی اعلام نمود صاحب دیانتی مستقل، جدا از اسلام و با احکامی جدید برای این عصر میباشد.
اساس تفکر فلسفی باب این پیام او بود که «کور در ترقی است» [کَور بر وزن و بهمعنای دور و دوران]. بهعبارت دیگر، در جهانی که روزبهروز در حال پیشرفت است، باید از سننی که به اعتبار دین تقدس یافته و مشکلآفرین شدهاند، برید و با تحولات جهان امروز همسو شد. باب همچنین آیین خود را «خلقتی بدیع» خواند که خداوند در این روز قیامت، با دینی جدید و تعالیمی موافق این دوران بر عالمیان عرضه نموده و باید زمانهای که در ترقی است، به کمال و شکوفایی خود برساند.
آیین جدید از جامعهی شیعی ایران و از میان مردمی برخاست که قرنها در انتظار ظهور موعود اسلام یا قائم، برای بسط عدلوداد و گسترش اسلام بودند. در قرن نوزدهم جامعهی مسلمان ایران، بهمانند بیشتر جوامع اسلامی در مشرقزمین، با بحران رویارویی با مظاهر تمدن و نوآوریهای صنعتی غرب روبهرو بود. این جامعه همچنین دستخوش تشنجهای عقیدتی و تقابل و درگیری بین شاخههای گوناگون اسلام، مثل اختلاف بین سنی و شیعی، اصولیون و اخباریون و درگیریهای گاه خونین بین دستجات حیدری-نعمتی و امثال آن بود.[1] یکی از جدیدترین آن نحلهها را باید «شیخیه» دانست که بنیانگذار آن، شیخ احمد احسائی (۱۷۵۲-۱۸۲۵) و جانشین او، سید کاظم رشتی (۱۷۹۳-۱۸۴۴)، با افکاری نو و جسورانه آن را رهبری کردند و بهصورت پایگاهی برای نواندیشان دینی آن زمان درآوردند. بسیاری در ایران و عتبات از طبقات گوناگون جامعه به این فرقه پیوستند ولی شیخیه هیچگاه خود را از مذهب شیعه جدا ندانست.[2]
در چنین محیطی، باب میبایست با زبان و مفاهیمی آشنا با باورهای تودهی مردم با ایشان گفتوگو کند. از همین رو، عجبی نیست اگر برخی از آثار او متأثر از افکار نحلههای دینی شیعی و یا شیخیه باشد و یا آثار رمزآلود حروفیه یا نقطویه را به یاد آورد. تأثیر باورهای دینی ایران پیش از اسلام را نیز میتوان در آثار او دید.
علیرغم همهی اینها باید آثار باب و دیانت بابی را دارای استقلال کامل و مشحون از نوآوریهایی دانست که هنوز پس از گذشت بیش از ۱۷۰ سال، حیرت بسیاری را برمیانگیزد. مهمترین ادعای باب مبنی بر قائمیت و مقام خویش بهعنوان ظهور مَهدی بود که اساس اعتقادات دیانت پیشین را در این زمینه به چالش میکشید. با چنین ادعایی باب انتظاری که قرنها به طول انجامیده بود، به سر آورد و به مردم ایران پیام داد تا به خود آیند و در انتظار نباشند تا کسی از غیب برون آید و برای مشکلات روزافزون جامعهی ایشان معجزهای انجام دهد. تعلیم انقلابی دیگر باب، زمانمندنمودن دیانت بود. یعنی برخلاف دیگر ادیان که مشروعیت و قوانین خود را تا ابد پایدار و تغییرناپذیر شمرده و پایانی برای دورهی خود قائل نیستند، باب اعتبار دیانت را محدود به زمان نمود و اعلام داشت که در آینده نیز ادیان دیگری بهمقتضای زمان ظهور خواهد کرد. وی مقام انسان را بدون آنکه بین زن و مرد تفاوتی قائل باشد، به آسمانها برکشید و همگان را دارای خِرَد و فهم و عقل دانست که میتوانند مفاهیم دینی را درک کنند. لذا در آیین خود، طبقهی روحانی مثل مجتهدین و ملایان و کشیشان و خاخامها را که بزرگترین مانع پیشرفت ترقی میدانست، بهکلی حذف کرد و بالای منبررفتن و نمازجماعت برگزارنمودن ــ یعنی عبادتی که در آن امامجمعه بر بقیه برتری داشته باشد ــ منع نمود. باب مقام زنان را ترقی داد و برخلاف علمای اسلام که در آن زمان با علوم و صنایع جدید و هر پدیدهی نو مخالف بودند، وی آموختن صنایع، ایجاد مدارس و ارتباط مردمان با یکدیگر از طریق ایجاد پست که تا آن زمان مخصوص دربار و چاپارهای دولتی بود، توصیه نمود.[3] باب برای نگارش مهمترین کتاب دینی خود یعنی کتاب بیان و بسیاری رسالات دیگر، زبان فارسی برگزید و بهاینترتیب این زبان را تقدس مذهبی بخشید.[4] باب جهاد را عملاً ممنوع ساخت و یکی از اهداف خود را خشونتزدایی از دین قرار داد و تا آنجا پیش رفت که در کتاب احکامش، حتی موجب حزن دیگران شدن را گناهی بزرگ دانست.[5]
باید توجه داشت که باب و سپس بهاءالله این تحولات را در شکل و قالب دیانت و معنویات ارائه دادند و آنها را دارای منشائی الهی و آسمانی و ارادهی خداوند برای این زمان دانستند زیرا تحقق کامل چنین تحولاتی بدون بهرهوری از نیرویی روحانی و معنوی بهسختی امکانپذیر خواهد بود. در این انقلاب دینی و اجتماعی، شرعیات و سنتهای دستوپاگیری که شخص را تمام مدت در محاصرهی بکن و نکنهای شرعی دارد، حذف شده و در عوض، راستی و پاکی و اخلاق و آراستگی ظاهر و باطن مورد تأکید قرار گرفته است.
مورخین دورهی قاجاریه، اعم از ایرانیان یا اروپاییان، با شگرفی و حیرت از سرعت گسترش دین بابی در ایرانِ آن زمان و آمادگی هزاران تن برای جانبازی در راه آمال و افکار باب سخن میگویند.[6] از سوی دیگر، این نهضت از نخستین روزهای تولد خود با مخالفت دولت قاجار و جامعهی روحانیت که منافع و مشروعیت خود را در خطر میدید، روبهرو گشت. باب بهزودی دستگیر و در آذربایجان زندانی شد، پیروانش مورد آزار و کشتار قرار گرفتند و سرانجام پس از محاکمهای، فتوای قتل او صادر گردید. پیامبر رنجدیدهی ایرانی حاضر به توبه از ادعای خود نشد و سرانجام روز ۹ ژوئیه ۱۸۵۰ به فرمان میرزا تقیخان امبیرکبیر در تبریز تیرباران گشت.[7]
نکتهی جالب اینجاست که علمای اسلام از سویی بر آتش اشتیاق مؤمنان برای ظهور قائم موعود میدمند و شیعیان در روز تولد او، پانزدهم شعبان، جشن و سروری بر پا میدارند که مراسم نوروز در مقابل آن رنگ میبازد؛ و از سوی دیگر، هر حرکتی که دال بر ظهور باشد، در نطفه خفه میسازند و آن را مساوی با کفر و الحاد میشمارند. سرکوب بابیان و بهائیان نشان روشنی از این روش است. حال آنکه تمامی بابیان اولیه که بیشتر، از طبقهی طلاب و علما و تجار بودند، گرویدن به آیین باب را دستیابی به کمال اسلامیت خود میدانستند و تحمل شکنجه و زندان و سرانجام نثار جان در راه ایمان خود را مساوی با جانفشانی شهیدان اسلام، مخصوصاً شهدای کربلا، تلقی میکردند. امروزه نیز چنین است.
دیانت بابی در زادگاه خود
داریوش همایون، از روشنفکران معاصر، بزرگترین کامیابی بلندپایگان مذهبی شیعه را تا پیروزی در انقلاب، در پیکاری میداند که ضدبابیان و سپس ضدبهائیان راه انداختند.[8]
حاصل این پیکار، بیگانهساختن مردم ایران با نهضت بومی و اصیلی بود که میتوانست بسیاری از مشکلاتی که امروز در ایران حلناشدنی به نظر میرسد، برطرف سازد و ایران را به پایگاه رفیعی که شایستهی آن است، برساند.
این مبارزات وقفهناپذیر موجب شد دین جدیدی که در وسعت و نیرو در جذب تودههای مردم در سراسر تاریخ اسلامی ایران تقریباً بیسابقه بود و آیینی که پا از مرزهای ایران بیرون گذارد و بهصورت دیانتی جهانشمول گسترش یافت، حتی از سوی دگراندیشان و روشنفکران ایران نیز نادیده گرفته شود. نویسندگانی که در نگارش تاریخ قاجاریه ناچار به گفتوگو دربارهی آن بودند، یا بهاشارتی از آن گذشتند و یا به تکرار روایات ردیهنویسان بسنده کردند؛ آن را ساختهی دست خارجی دانستند و نخوانده و ندانسته تعالیم آن را به صدها تهمت و افترا آلودند.
چهل سال پس از استیلای جمهوری اسلامی بر ایران، امروزه وضع بهطور محسوسی دگرگون گشته و دیدگاه مردم ایران و خاصه اندیشمندان ایرانی نسبت به آیین بهائی دستخوش تحولی دلگرمکننده شده است. اگرچه باید پذیرفت برای این تحول، جامعهی بهائی بهای گرانی پرداخت.
حکومت اسلامی در آغاز انقلاب، پس از اعدام بیش از دویست تن از بهائیان، تشکیلات بهائی را رسماً غیرقانونی اعلام کرد، دست به اخراج وسیع بهائیان از ادارات دولتی زد، صدها دانشجوی بهائی را از دانشگاهها اخراج نمود، جلوی کسبوکار بهائیان را بهبهانههای گوناگون گرفت، مکانهای تاریخی که برخی مانند خانهی باب برای بهائیان از تقدس بهرهور بود و نیز گورستانهای ایشان را ویران ساخت و به هر اقدام ممکن برای رنج و آزار بهائیان دست زد. این ستمها جملگی به هدف آن بود که جامعهی بهائی ایران را به گروهی درمانده که یادآور جوامع زرتشتی و یهودیِ عهد قاجار بود، تبدیل نماید. هزاران خانوادهی بهائی مجبور به ترک وطن شدند و آنان که ماندند، دچار توقیف و محکومیت به حبسهای کوتاه و بلند گردیدند. ظاهراً یکی از سیاستهای نانوشتهی جمهوری اسلامی آن است که در هر زمان باید قریب صد بهائی در زندانهای ایران در بند باشند و با هر تعداد آزادی، کسان دیگری دستگیر و زندانی گردند تا این رقم کاهش نیابد.
اما این سرکوبها جامعهی بهائی را منسجمتر ساخت. برای جبران محرومیت جوانان بهائی از تحصیلات عالی، استادان بهائی دست به تشکیل مؤسسهی تحصیلات عالی زدند، بهائیان در دادگاهها با سربلندی خود را بهائی خواندند و حاضر به تقیه و رهایی از اعدام یا زندان نشدند. مظلومیت پیشه ساختند ولی مظلومیتی دلیرانه و پرجسارت در ابراز عقاید خود. این ظلمها را با محبت و عشق پاسخ دادند و نه با مقابلهبهمثل و کینهورزی. همهی این عوامل، توجه گروه بزرگی از ایرانیان که دوست یا فامیل بهائی داشتند به خود جلب کرد. پایمالشدن حقوق انسانی ایشان در مجامع بینالمللی و رسانههای خارجی مطرح شد و همدردی بسیاری را در جهان غرب برانگیخت. در خارج از ایران، فعالان حقوق بشر ایرانی در جراید و تلویزیونها و مجامع بینالمللی با شجاعت فراوان به دفاع از حقوق بهائیان برخاستند؛ دو فیلمساز ایرانی، رضا علامهزاده و محسن مخملباف، دو فیلم مستند دربارهی بهائیان ساختند که موجب آگاهی طیف وسیعی از ایرانیان در مورد حقایق این آیین شد. پرداختن به مسائل مربوط به آیین بهائی برای رسانههای ایرانی در خارج از ایران امری عادی گردید و بسیاری از ایرانیان با شرکت در جلسات بهائی در پی آگاهیهای بیشتری از این آیین درآمدند. همهی اینها عواملی شد تا ابرهای تیرهی دوگانگی و سوءظنی که سالیان دراز بر نام «بهائی» سایه افکنده بود، پراکنده شود و حقایق این آیین بر ایرانیانِ علاقهمند روشن گردد. سرکوبهای بیشتری که شاید در راه باشد، خواهناخواه این روند را ادامه خواهد داد و بر پشتیبانی آشکار و مؤثر مردم ایران از هممیهنان بهائی خود خواهد افزود.
بهائیان ممکن است در ایران آینده نیز کماکان بهصورت اقلیتی باقی بمانند ولی ادامهی این روند، افکار و تعالیم بهائی را به عمق جامعهی ایران برده و چون نیروی اجتماعی پویایی در تحول کشور بهسوی پیشرفت نقش مؤثری ادا خواهد کرد. این نهضت همچنین نشان داد که سرزمین ایران پویایی خود را در ایجاد تحولات عمیق دینی و اجتماعی از دست نداده و هنوز میتواند منادی افکار والایی باشد که میلیونها مردم جهان را به خود جلب کند، چنانکه گسترش وسیع آیین بهائی در سطح جهانی نشان آن است.
شاید مناسب باشد که این سخن را با نقلقولی از ادوارد براون به پایان آوریم که او نیز بیش از یک قرن پیش سرکوبها و شهادت بابیان را بهطور ضمنی عاملی در بیداری ایرانیان میدید:
درمورد تأثیر و نفوذی که آیین بابی در آینده [در ایران] عامل آن خواهد بود، چیزی نمیگویم. همچنین دربارهی حیات جدیدی که شاید در کالبد مردهی مردمان بدمد، حرفی نمیزنم. سوای آنکه این آیین موفق شود یا با شکست روبهرو گردد، فداکاری شهدای بابی که مرگ را پذیرا گشتند، خاطرهای است جاودانی که هرگز نابودشدنی نیست.[9]
فریدون وهمن
کپنهاگ دانمارک، اکتبر ۲۰۱۹
برای مطالعه یا دریافت این کتاب روی گزینههای «بخوانید» یا «دانلود» در بالای صفحه کلیک کنید.
[1] حیدریها پیرو قطبالدین حیدر تونی (وفات: ۱۴۶۲م) و نعمتیها پیروان شاه نعمتالله ولی، از عرفا و شعرای کرمان، (وفات: ۱۴۳۰م) بودند. سابقهی دشمنی بین این دو گروه به دوران صفویه بازمیگردد.
[2] بسیاری از نخستین پیروان باب از فرقهی شیخیه بودند. دربارهی ارتباط باب با فرقهی شیخیه، ن.ک: فصل اول. درمورد اعتقادات و افکار شیخیه ن.ک: فصل چهارم.
[3] برای برخی دیگر از نوآوریهای آیین بابی ن.ک: فصل دوم این کتاب، «جهانبینی باب».
[4] یکی از اهداف رهبران انقلاب اسلامی، جایگزینی زبان مردم ایران از فارسی به عربی به هدف «وحدت میان مسلمین جهان» بود. ن.ک: مرتضی مطهری (بیتا) نور ملکوت قرآن، ج۴. قم: انتشارات پایگاه علوم و معارف اسلامی، ص۱۶۰.
[5] ن.ک: فصل اول، «باب: خورشیدی در شبی بیسحر»؛ فصل پنجم، «باب و مهدی موعود: مهار خشونت هزارهگرایان».
[6] برای بحثی در این زمینه و اینکه چگونه با نبودن وسایل ارتباطجمعی ادعای باب با چنین اقبال وسیعی روبهرو شد، ن.ک: فصل سوم، «ساختار جامعهی بابی».
[7] برای شرح محاکمه و تیرباران باب ن.ک: فصل اول.
[8] داریوش همایون (۱۳۷۸) «بادهی ناخورده در رگ تاک»، روزنامهی نیمروز، ۲۷ اسفند.
[9] E. G. Browne (1892) “Bábíism”, Religious Systems of the World. 2nd edn. p. 353.