هنرمند بمانم یا مادر شوم؟
Photo by Fernando Rodrigues on Unsplash
راوی رمان « مادر بودن» نوشتهی شیلا هتی نویسندهی برجستهی کانادایی، زنی است سی وچند ساله، که راضی و سرخوش از رابطهی عاشقانهی خود با شریک زندگیاش، در انتخاب میان مادر شدن یا مادر نشدن به تردید رسیده است. از خود میپرسد: به چیزی که دوست دارم، یعنی نوشتن بپردازم یا بچهدار شوم؟
راوی رمان به ظرافت دریافته است که مادر بودن بر تمامی زوایای زندگی زنانه تاثیر میکند. از لحظهای که جنین در رحم مادر جاگیر میشود و لحظه به لحظه رشد میکند و دست و پاهایش شکل میگیرند، تا وقتی که گردنش را به سمت راه خروج کج میکند و درد در وجود مادر میپیچد، در تمامی این دقایق جسم مادر همزمان با رشد کودک در حال تغییر و تحول است. تغییرات اما نه به جسم مادر محدود میشود و نه با تولد کودک توقف میکند. هر مادری این جمله را دست کم یکبار در عمرش گفته است: من دیگر آن انسان سابق نیستم.
ازدیاد جمعیت زمین نشان میدهد تردید در دوراهی مادر شدن و نشدن، پرسش بیشتر زنان نیست. بسیاری مادر میشوند چون باید مادر شوند. بسیاری هم انتخاب میکنند مادر شوند. قدر مسلم اینکه این پرسش از آن زنانی است که برای پیشرفتهای فردیِ خود ارزشی بیش از دیگر زنان قائلند. راوی رمان شیلا هتی میپرسد با آمدن بچه دیگر چطور خواهم توانست باز هم بنویسم؟ بچه تمام زمان مادر را «میخورد». یک مادر باید مدام در دسترس باشد در حالی که نویسنده و هنرمند ناگزیر است گاهی در را ببندد و کار کند. ناگزیر است در اتاقش در آرامش به کار فکری بپردازد. باید خلوتی از آن خود داشته باشد.
همین معنی را ویرجینیا وولف هم حدود ۹۰ سال پیش، در کتاب «اتاقی از آن خود» آورده بود. اتاقی از آن خود، کتابی است دربارهی زنان. دربارهی حذف زنان از تاریخ و فرهنگ. طرح چرایی اینکه یک زن اگر بخواهد نویسنده شود در مقایسه با مردان با دشواریهایی عجیب روبرو می شود. ویرجینیا وولف در اتاقی از آن خود که از نمونههای معروف طغیان علیه وضعیت موجود و موقعیت فرودستانهی زنان است، نوشت: «هر زنی برای نوشتن به اتاقی از آن خود نیاز دارد.» اتاق در معنایی که وولف در نظر داشت، میتواند به معنای تمام چیزهایی باشد که برای یک زن شرایطی برای خلق هنری ایجاد میکند. از نبودن غم نان تا فضایی از آن خود. نه میز آشپزخانه نه اتاق خواب بلکه جایی فقط و فقط از آن او و سکوتی که او بدان نیاز دارد تا به کارش، خلق هنری، بپردازد. بدیهیاتی که برای زنان بدیهی نیستند. چنین دغدغههایی از کندوکاو در سنتها و رسوم رایج حاصل میشوند. رسیدگی به بچهها نیز چون کار خانگی، وظیفهی تخطیناپذیر زنانه دانسته میشود. اگر هر انسانی که به دنیا میآید حاصل تشریک مساعی یک تخمک و یک اسپرم است، آیا صاحب اسپرم به اندازهی صاحب تخمک در پرورش و رسیدگی به او مسئولیت ندارد؟
مردها «باید» همکاری کنند. فقط در این صورت است که زن از اهداف کاریاش دور نمیافتد... و آنوقت خواهد توانست از بچهدار شدنش هم لذت ببرد.
راوی رمان شیلا هتی به تعبیری خود اوست. او در زمان نوشتن رمان در رابطهای خوشایند با شریک زندگیاش بود که از همسر قبلیاش یک فرزند داشت و هرچند مرد تمایلی به داشتن فرزند دوم در خود نمیدید اما بارها به هتی گفته بود اگر دلایل کافی برای بچهدار شدن دارد، میتواند او را هم متقاعد کند. اما همین حرف دقیقا مسالهی اصلی شیلا هتی و نیز شخصیت اول رمان اوست: او حتا خودش را هم نمیتواند متقاعد کند. شیلا هتی بعدها گفت در تمام مدتی که رمان را مینوشته، بخاطر تردید خود در بچهدار شدن، دچار حس توامان اضطراب و خجالت بوده است. قرنهاست که بشر بچهدار شدن را جزیی تفکیکناپذیر از زنانگی میداند. زن بودن و مادر بودن به هم گره خوردهاند و بیهم برای بسیاری قابل درک نیستند.نه فقط برای شیلا هتی، که برای خیلی از زنها تردید درباب بچهدار شدن، بار سنگینی از هراس و اضطراب است. اما سوال مهم این است: «اگر احساس اشتیاق زیاد به بچهدار شدن در زنها بیولوژیک است، آیا نداشتن آن احساس ممکن نیست بیولوژیک باشد؟»
حال، فرض میکنیم راوی رمان هتی در نهایت به این نتیجه برسد که میخواهد بچهدار شود. در واقع این فرض، فرض چندی از نقدنویسان بر رمان هتی بود. در نقدهای بسیاری که بر رمان او نوشته شد، هرکس از ظن خود ماجرا را دید. اما هَدلی فریمن، یاداشت نویس روزنامه گاردین، بود که یک امکان از نظرها غایب را نشان داد. او به لزوم همکاری مردان در رسیدگی به کودکان اشاره کرد. در نقد همدلانهای که بر رمان هتی نوشت، اشاره کرد که همین حالا که در حال نوشتن نقد است، شریک زندگیاش بچه را به گردش برده تا او بتواند بنویسد. نوشت که شریک زندگیاش از بختخوش، خودش هم نویسنده است و ضروریات نوشتن را همانقدر برای خودش بدیهی میداند که برای او. هدلی فریمن در نقدش راهکاری را نشان میدهد که برای همه به یک اندازه در دسترس و ممکن نیست: مردها «باید» همکاری کنند. فقط در این صورت است که زن از اهداف کاریاش دور نمیافتد. تنها در این صورت است که زن هم به اندازهی مرد زمانی از آن خود خواهد داشت و آنوقت خواهد توانست از بچهدار شدنش هم لذت ببرد.
میسن کری، مدت ها عادت داشت آداب روزانهی زندگی نویسندگان و موسیقیدانان و نقاشان و معماران را در وبلاگش ثبت کند. دستآخر تمامی نوشتههای وبلاگش را کتابی کرد با عنوان عادات و آداب روزانهی بزرگان. او کتابش را که حاوی شرح حال صد و شصت و یک تن شخصیت خلاق و نامآور است، به همسرش ربکا تقدیم کرد. از صد و شصت و یک نام، بیست و چهار نام متعلق به زنان مشهور نویسنده، فیلسوف، شاعر و رقصنده است. میسن کری در فصلی از کتاب، به عادات روزانهی سیلویا پلات، شاعر و نویسندهی نامآور آمریکایی پرداخته است، که در یادداشتهای روزانهاش نوشته بود: « زنگ ساعت را بگذار روی ۷:۳۰ بامداد. چه خسته چه سرحال، بلند شو. کلک صبحانه و نظافت خانه (تختخواب و ظرفها، شستوشو و این قبیل چیزها) را تا ساعت ۸:۳۰ تمام کن. پیش از نُه شروع به نوشتن کن. این کار زجر و مصیبت را از بین میبرد.»
میسن کری در پایان کتاب خود مینویسد: «و دست آخر میرسم به برنامهی روزانهی خودم که بیحضور همسرم ربکا هیچ لطف و حالی نمیداشت، همسری که همواره سرچشمهی فیاضِ الهام و مایهی شوق من بوده است.»
*کتاب اتاقی از آن خود نوشتهی ویرجینیا وولف در ایران به ترجمهی صفورا نوربخش و کتاب عادات و آداب روزانهی بزرگان در ایران به ترجمهی حسن کامشاد ترجمه شدهاند.