روایت زندگی پناهجویان ایرانی در ترکیه: ما را از این باتلاق نجات دهید
middleeasteye
با تغییر روند پذیرش پناهجویان ایرانی در آمریکا، در ماههای پایانی دولت باراک اوباما و پس از آن، دونالد ترامپ، شمار زیادی از ایرانیان پناهجو در ترکیه که پروندهشان از طرف سازمان ملل پذیرفته شده و منتظر سفر نهایی به آمریکا بودند، با قوانین جدید مهاجرتی، چندسالی است که در ترکیه گیر کردهاند. نه راه پس دارند و نه راه پیش.
قبل از بسته شدن درهای ورود به آمریکا، دول اروپایی و کانادا نیز پذیرش پناهجویان از کشور ترکیه را کاهش داده بودند و آمریکا تنها گزینهای بود که پیش روی پناهجویان ایرانی قرار داشت. حالا اما چندسالی است که پذیرش پناهجو متوقف شده است و ایرانیان دیگر در اولویت پذیرش قرار ندارند. پناهجویان یا باید خودشان را به کشورهای مقصد برسانند و در آنجا اعلام پناهندگی کنند یا این که همچنان در ترکیه منتظر بمانند، جایی که به گفتهی خودشان کار به سختی پیدا میشود و برخوردهای مردم با آنان چندان خوشایند نیست. پس از ورود سیل عظیم پناهجویان سوری هم وضع بدتر از قبل شده است.
طبق آمار ادارهی مهاجرت ترکیه بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹، بیش از ۳.۶ میلیون پناهجو تنها از سوریه وارد ترکیه شدهاند. هرچند که منابع غیررسمی، جمعیت سوریهای حاضر در ترکیه را نزدیک به ۵ میلیون نفر برآورد میکنند. شمار پناهجویان ایرانی در ترکیه هر سال بیشتر میشود. براساس آمار ادارهی مهاجرت ترکیه، در سال ۲۰۱۸، بیش از پنجهزار ایرانی خود را به عنوان پناهنده در ترکیه معرفی کردهاند و از این کشور خواستار حفاظت بینالمللی شدهاند. از سپتامبر ۲۰۱۸ نیز دفتر سازمان ملل در ترکیه دیگر به امور پناهجویان رسیدگی نمیکند و تمام کارها به پلیس مهاجرت ترکیه واگذار شده است، پلیسی که به گفتهی پناهجویان نه با نگاهی انساندوستانه بلکه در روندی خشک و اداری، پروندههای افراد را مورد بررسی قرار میدهد و بیشتر پروندهها را نیز رد میکند. برای مثال، میتوان به عادل بهرامی و ۳۲ پناهجوی دیگر اشاره کرد که در آخرین روزهای سال ۲۰۱۹، خبر دیپورت آنان به ایران منتشر شد، و وبسایت بولتننیوز نزدیک به سپاه پاسداران هم با تأیید این خبر نوشت: «هم اکنون این افراد در کشور حضور دارند و تحویل مسئولان مرزبانی کشور شدهاند». این وبسایت همچنین به نقل از پلیس ترکیه از دیپورت شمار دیگری در آیندهای نزدیک خبر داد. این موضوع حالا پناهجویان ایرانی در ترکیه را، بیش از قبل نگران کرده است.
**
ماجرای نوشتن این گزارش از آخرین تماسم با مادر «میثم لطفی» شروع شد. اگر پیگیر اخبار ایران باشید، حتماً به یاد میآورید طرحی را که در سال ۸۵ با عنوان «امنیت اجتماعی» اجرا شد و روش اجرای آن صدای اعتراض بسیاری را بلند کرد. گرداندن برخی از متهمان در خیابان، انداختن آفتابه به گردن آنان و ضرب و شتم آنها در مقابل چشم خبرنگاران و عکاسان و بعد راهی کردنشان به کهریزک، شکنجههای شدید متهمان در زندان کهریزک و صدور حکم اعدام برای چندتن از بازداشتشدگان که از آنان به عنوان اشرار سطح اول تهران یاد شده بود.
میثم لطفی یکی از بازداشتیهای این طرح بود. من همان موقع با او آشنا شدم و پیگیری پروندهی او و ارتباط با مادرش در همهی این سالها باقی ماند. میثم پیش از آن از دستگیرشدگان ۱۸ تیرماه ۷۸ ــ واقعه کوی دانشگاه ــ هم بود که در جریان طرح جدید راهی کهریزک شد و در آنجا شاهد فجایعی بود که یادآوری آنها هم برایش دلخراش است. از شکنجهها و تحقیرها و گرسنگی دادن به زندانیان گرفته، تا حتی مرگ کسانی که به علت عدم رسیدگی پزشکی و ضرب و زور زندانبانان در همان بازداشتگاه جان میدادند.
میثم حالا نزدیک به هفتسال است در ترکیه مانده و تغییر قوانین پذیرش پناهجویان ایرانی در آمریکا، باعث شد تمام امیدهایش برای ساختن یک زندگی جدید، بار دیگر نقش بر آب شود.
وقتی به مادرش گفتم که تنها کاری که از دستم برمیآید نوشتن گزارشی از وضعیت او و دیگرانی مانند او است و اگر کسان دیگری را میشناسد به من معرفی کند، پیامهای زیادی به دستم رسید. از پناهجویانی که صدایی ندارند و ناگزیر از هرکسی طلب یاری دارند. حالا هرچند که نوشتن یک گزارش نمیتواند گرهای از کار آنان باز کند اما تلاشی کوچک است برای مردمانی که در چند روز گذشته با امید و آرزو برای من پیغام فرستادند تا صدایشان در این گزارش منعکس شود.
روایت اول: میثم لطفی
ما اینجا گیر کردهایم. انگار توی باتلاقی هستیم که هرچه دست و پا میزنیم بیشتر فرو میرویم.
میثم لطفی در سال 2013 بعد از بارها دستگیری و بازداشت و شکنجه از ایران خارج شد و خودش را به دفتر سازمان ملل در ترکیه معرفی کرد. یک سال و نیم بعد او توسط سازمان ملل به عنوان پناهجو پذیرفته شد و بعد از این که در سال ۲۰۱۵ قبولی آیسیامسی[i] دو را هم گرفت و منتظر بود تا آزمایشهای پزشکیِ پیش از پرواز را انجام دهد و راهی آمریکا شود ایمیلی دریافت کرد که نشان میداد پروندهاش به حالت تعلیق درآمده و باید فعلاً صبر کند. صبرکردنی که حالا سه سال و چند ماه طول کشیده است و هفت سال از ورود او به ترکیه میگذرد.
مادرش هربار میپرسد که آیا نهادهای حقوق بشری نمیتوانند کاری کنند؟ او میگوید که شرایط زندگی و وضعیت روحی میثم خوب نیست. کار به سختی پیدا میشود و برای کسانی مانند او فقط کارهای سخت در ترکیه وجود دارد، با حقوقی کمتر از نصف کارگران. میثم ۱۱ سال در ایران شکنجه شد و حالا هفتسال است اینجا دارد شکنجه میشود.
دوم: شهرام
شهرام یکی دیگر از پناهجویانی است که در ترکیه گرفتار شده است. او سال 2014 وارد ترکیه شده و در کمتر از دو سال پروندهاش مورد قبول سازمان ملل قرار گرفته اما هنوز بعد از چهار سال کشور مقصدش مشخص نشده است. او میگوید: «روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، کودتا در ترکیه، ورود پناهجویان سوری و اتفاقات دیگر باعث شد که روند پروندهها کند شود و بدتر از آن این که سازمان ملل کلاً در ترکیه جمعآوری شد و پروندهها را به پلیس اداره مهاجرت هر شهر در ترکیه فرستادند و آنها هم فقط سلیقهای عمل میکنند و به راحتی حکم دیپورت میدهند که ظرف ۲۰ روز باید از ترکیه خارج شوند.»
شهرام دربارهی شرایط ترکیه میگوید: «خیلی اسفناک است. مردم با ما که اقلیت مذهبی (مسیحی) هستیم بدرفتاری میکنند و هیچ امیدی هم نداریم. امثال من اینجا خیلی زیادند، در این مدت فقط دو سه نفر که چهرههای شناختهشده بودند یا اقلیت جنسی، توانستهاند از ترکیه خارج شوند و بقیه همه در ترکیه ماندهاند. ما شش سال است که زندگیمان اینجا راکد شده و واقعاً دیگر فرصتی برای جبران نداریم.»
شهرام میگوید افرادی مانند او زیاد هستند که در مرحلهی پیشمصاحبهی سازمان ملل، پذیرفته شدهاند و پناهجو بودنشان محرز شده اما هنوز کشور مقصدی ندارند و حالا هم که کار به دست پلیس اداره مهاجرت افتاده، همه چیز پیچیدهتر شده است. او که از محل کارش برایم پیام صوتی فرستاده با اشاره به سر و صداهای اطراف میگوید: «همان طور که میشنوید در شرایط بسیار اسفناکی دارم کار میکنم روزی ۱۲ ساعت در یک کارخانه کار میکنم، کارم پرسکاری است و یکسوم ترکها، حقوق میگیرم. ما همه چیز را باید نقد خرید کنیم، اجاره خانهای که میپردازیم خیلی بیشتر از چیزی است که ترکها میپردازند. همه چیز برای ما گرانتر است. اما چارهای نیست و مجبوریم تحمل کنیم.»
او میگوید که به تازگی شنیده، امسال قرار است ۳۰ هزار پناهجو در اروپا پذیرش شوند و ادامه میدهد: «ما پناهجویان موجودات فراموششده هستیم. خدا کند همهی گرفتارها، راحت شوند».
سوم : ک ....
زن پناهجوی ۵۰ سالهای است که به همراه پسر ۱۱ سالهاش که اوتیسم دارد چهارسالونیم است در ترکیه به سر میبرد. پسرش به سختی قادر به برقراری ارتباط با دیگران است، امکان رفتن به مدرسه را هم نداشته و از هرگونه امکاناتی محروم است. او میگوید آمریکا چهار سال پیش آنها را پذیرفته است. سال ۲۰۱۷ او آزمایشهای پرشکی را هم انجام داده تا بعد از آن پرواز به سمت مقصد داشته باشد اما حالا دوسال گذشته است و هر بار میگویند که در مرحلهی بررسی امنیتی هستید و هنوز خبری نیست. او سال گذشته هم برای بار دوم آزمایشهای پزشکی را انجام داده اما باز هم خبری از تاریخ پرواز نشده و همچنان در بلاتکلیفی به سر میبرد.
او میگوید: «اگر خودم تنها بودم هیچ مشکلی نبود اما بچهای دارم که نیاز به آموزش مخصوص دارد، و باید رژیم غذایی خاص داشته باشد که من توانایی فراهم کردن هیچکدام را ندارم. در شهر کوچکی هم که ما هستیم امکاناتی نداریم. نه دکتر داریم نه چیز دیگری. من خودم کمکم دارم تعادل روانیام را از دست میدهم. مستأصل شدهام. هیچکس نیست به فریاد ما برسد. ما اینجا گیر کردهایم. انگار توی باتلاقی هستیم که هرچه دست و پا میزنیم بیشتر فرو میرویم.»
او در پایان پیامش میگوید: «واقعاً تکلیف ما چه میشود؟ اینهمه وقت و عمر و انرژی که گذاشتیم و با سختی و غربت سر کردیم، در نهایت قرار است چه بشود. کسی صدای ما را میشنود؟»
latimes
چهارم: بهاء
بهاء پناهجوی دیگری است که پیام میدهد و مینویسد که چهار سال است در ترکیه گیر کرده. او ژانویهی ۲۰۱۴ به ترکیه رفته و بعد از ۱۶ ماه قبولی سازمان ملل را گرفته و هفت ماه بعد هم به او کشور آمریکا را به عنوان مقصد دادهاند. میگوید: «مصاحبهی دوم را همزمان با انتخاب ترامپ انجام داده و بعد از آن در سال 2017، برایش نامهای ارسال شده که کارش به حالت تعلیق درآمده است.»
اما حالا سه سال میشود که منتظر آزمایش پزشکی است و حالا هم میگویند باید منتظر کنترلهای امنیتی باشد. به اعتقاد بهاء اینها همه بیشتر شبیه یک بازی است: «در این چند سال فقط ما را بازی دادهاند و هر بار یک چیزی میگویند و به قولی ما را سر میدوانند.»
او در مورد وضعیت زندگی و کار در ترکیه میگوید: «کار کردن اینجا خیلی مشکل است. ساعاتِ کاری زیاد است و دستمزد، حداقل؛ بسیاری از اوقات هم دستمزدها داده نمیشود. آنها هم میدانند که ما پناهجوییم و دستمان به جایی بند نیست.» او میگوید قبلاً شرایط کمی بهتر بود. حداقل برای کار از ما در مورد ملیت یا دینمان نمیپرسیدند. اما حالا همان اول میپرسند که کردی، ترکی، فارسی؟ دینت چیست؟
او که خودش از کردهای ایرانی است، ادامه میدهد: «من خودم کرد هستم. اینجا انواع و اقسام توهینها را شنیدم. حتی در محل کار هم دیگران فکر میکنند مثلاً ما جای آنها را گرفتهایم، مخصوصاً اگر در حوزهای تخصصی داشته باشید. کتکم هم زدهاند. دستمزدمان هم نصف حقوقی است که ترکها دریافت میکنند.»
او میگوید کسانی هستند که شرایط بدتری را میگذرانند. چند خانواده در همین شهر هستند که چندبار آزمایش پزشکی رفتند اما پرواز ندادند. یا پرواز دادند و بعد به هم خورد. اینها آدم را دچار مشکلات روحی و روانی میکند.»
بهاء در آخر پیامش میگوید: «ما از دست جمهوری اسلامی فراری هستیم. دلمان میخواست در وطن خودمان بمانیم ولی هرکدام به نوعی ناچار به ترک کشورمان شدیم و حالا ببینید که وضعیتمان چیست.»
پنجم: پیمان
پیمان به همراه همسرش نزدیک به هشت سال است در ترکیه هستند. او میگوید که پروندهی سیاسی مرتبط با وقایع سال 88 دارد و تمام دوستانی که با او در زندان بودهاند بعد از ۱۸ ماه یا دو سال اجازهی پرواز گرفتند و رفتند اما پروندهی او به دلایل نامشخص در ابتدا رد شد و پس از آن با اعلام این که اشتباهی صورت گرفته، مورد قبول قرار گرفت و کشور آمریکا به عنوان مقصد نهاییاش انتخاب شد. او در حالی که در انتظار تاریخ پرواز بود، با قوانین جدید مهاجرتی آمریکا، در ترکیه ماندگار شد.
پیمان میگوید حدود سه سال است که در انتظار تاریخ پرواز هستند: «هربار که تماس میگیریم تا وضعیتمان را پیگیری کنیم، برخوردهای بسیار تند و توهینآمیزی را شاهدیم. میگویند که کشور سوم حق شما نیست و اگر ناراضی هستید پروندهتان را از آمریکا بگیرید!»
او در مورد شرایط زندگی و کار در ترکیه میگوید: «هشت سال است که قاچاقی کار میکنم، چون ما اینجا اجازهی کار نداریم. با همهجور مشکلی دست و پنجه نرم میکنیم به امید این که بالاخره به کشوری برویم که دارای حقوق شهروندی باشیم.»
از نظر او طرز برخورد مردم ترکیه یکی از بزرگترین مشکلات پناهجویان است: «نگاه آنها بسیار توهینآمیز است، همهجور توهین و بیاحترامیای به ما میکنند و میگویند که تمام مشکلات کشورشان به خاطر وجود ماست.»
پناهجویان در ترکیه باید در شهرهای کوچکی که برایشان مقرر شده است، سکونت داشته باشند. پیمان در این خصوص میگوید: «ما را جدا کردهاند تا از هیچ امکاناتی برخوردار نباشیم. ما اینجا دو برابر کرایه خانه میدهیم، اینترنت را به ما گرانتر میفروشند. میترسیم خارج از خانه فارسی حرف بزنیم که کسی صدایمان را نشنود.» او میگوید که وضعیت پناهجویان در ترکیه اسفناک است و اکثر آنها ناچارند برای گذران زندگی، کارهای سنگین و خطرناک انجام دهند و حقوقی بسیار کم دریافت کنند که آن هم در مواقع زیادی یا پرداخت نمیشود یا همان مقدار اندک نیز، نصف میشود و حق اعتراض هم ندارند.
به گفتهی پیمان، آنها یک گروه تلگرامی ۵۰۰ نفره دارند که همگی مسافر آمریکا هستند و پروندهی همه در حالت تعلیق است: «هیچ کس صدای ما را نمیشنود. درخواست میکنم صدای ما باشید و کمک کنید تا از باتلاق ترکیه بیرون بیاییم.»
ششم: دیاکو
من و همسرم با روزی ۱۰ ساعت سوزن زدن، حدود ۴۰ لیر در روز یعنی چیزی حدود 7 دلار، درآمد داریم
دیاکو که از سال ۲۰۱۳ به همراه همسر و دو دختر کوچکش وارد ترکیه شده، وضعیتی مشابه سایرین را تجربه میکند. پروندهی او در سال ۲۰۱۵ از طرف سازمان پذیرفته شده و با گذشت چهار سال از مصاحبهی دومش هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده است. میگوید هر بار که سؤال میکنیم جواب میدهند که فعلاً در تعلیق هستید.
دیاکو با دو دختر کوچک شرایط سختی را در ترکیه تجربه میکند: «ما اینجا حق کار نداریم، بنابراین کارمان نیمبها است، تازه اگر پولمان را بدهند. من قبلاً کارهای ساختمانی میکردم، مانند کاشیکاری، گچکاری و این قبیل کارها اما به خاطر کمردرد شدید و درد کلیه دیگر نمیتوانم و حالا در خانه با همسرم بالندوزی میکنیم که درآمد خیلی کمی دارد. این کار هم همیشگی نیست و به خصوص در فصل سرما، فروش آن کم است. او در مورد درآمد روزانهاش از این کار میگوید: «من و همسرم با روزی ۱۰ ساعت سوزن زدن، حدود ۴۰ لیر در روز یعنی چیزی حدود 7 دلار، درآمد داریم.»
دیاکو در مورد وضعیت دو دخترش میگوید: «یکیشان ۱۲ ساله و یکی ۷ ساله است و درس میخوانند، کلی تقدیرنامه از مدرسه گرفتهاند، اما آیندهی نامعلوم آنها بیشتر از هرچیزی برای ما عذابآور و ترسناک است. این زمان طولانی که ما را معلق نگهداشتهاند دارد ذرهذره نابودمان میکند.»
***
این گزارش تنها گوشهای از رنج پناهجویانی است که روزی به امید یافتن زندگی بهتر ایران را ترک کردند و هر چند تمام آنها از طرف سازمان ملل پذیرفته شدهاند اما در ترکیه جا ماندهاند. جا ماندنی که حالا دارد به چند سال میرسد. معلق بودن میان زمین و آسمان، انگار در برزخ گیر افتاده باشند. بهرغم این شرایط سخت، میگویند اوضاع برای زنان و یا دختران تنهایی که در ترکیه هستند، به مراتب بدتر است. آنها به سختی میتوانند کار پیدا کنند و زندگیشان را بگذرانند، نه میتوانند به ایران برگردند و نه امکان رفتن به جای دیگر را دارند و ناچارند به خیلی کارها تن بدهند.
این تعلیق طولانی، این ماندن میان امیدواری و ناامیدی، این انتظار چندین ساله برای رفتن از ترکیه و رسیدن به کشوری که بتوانند زندگیشان را آنجا بنا کنند، اکثر این پناهجویان را با مشکلات روحی و روانی مواجه کرده است. در حالی که همه چشم انتظار یک اتفاق بودند تا پروندههایشان به جریان بیفتد، حالا با تیرگی بیشتر در روابط ایران و آمریکا، رسیدن به آمریکا برایشان دورتر از همیشه به نظر میرسد.
ساشا برایم مینویسد: «واقعاً اگر کاری از دستتان بر میآید صدای ما را به گوش دنیا برسانید». از دست من اما این روزها دیگر کاری برنمیآید، مگر نوشتن همین گزارش برای خوانندگانی که از دست آنها هم کاری ساخته نیست.
[i] آیسیامسی سازمانی است که تمام مصاحبههای اداره مهاجرت آمریکا را انجام میدهد. جریان کار به این صورت است که پس از پذیرفته شدن افراد از سوی سازمان ملل، دو مصاحبه انجام میشود که در مصاحبه دوم، پناهجویان با سفیر هم ملاقات میکنند. این مصاحبهها که گاه تا چندین ساعت طول میکشد، به نوعی راستیآزمایی ادعاهای پناهجویان است. بعد از آن مرحله آزمایشهای پزشکی و آشنایی با فرهنگ آمریکااست و بعد پرواز. بسیاری از پناهجویان ایرانی در ترکیه در همین مراحل سوم و چهارم هستند، آنهایی هم که آزمایشهای پزشکی را انجام دادهاند، از آنجا که تاریخی برای پروازشان مشخص نمیشود، بعد از ششماه آزمایشهایشان منقضی میشود و میبایست دوباره این مراحل را طی کنند.