هشتاد و دو نامه ــ صادق هدایت
هیچ شده این روزها نامهای به دوستی، آشنایی، یا قوم-و-خویشی بنویسید؟ اصلاً هیچ دیگر نامه مینویسید؟ از مد افتاده؟ وقتش را ندارید یا دل-و-دماغش را؟ یا شاید گاهی لابلای خرت-و-پرتهای گوشهای چپانده شده نامهای یا کارتی از یکی پیدا میکنید که حرف و خطش شما را یک آن میبرد به روز-و-روزگاری رفته و حال-و-هوایی گمشده. بعد دلتان تنگ میشود. میلتان میکشد سفرهی دلتان را پهن کنید؛ نه پیش هرکس و هرجا، برای همزبان و همدلی که آن بر دنیاست؛ روی سفیدی کاغذی که نیش قلم شما را تاب میآورد و جوهر حرف و درد شما را به خودش میکشد. اما گیرم که قلم و کاغذ و پاکت هم در خانه پیدا شود، فکر خرید تمبر و رفتن تا پای صندوق پست دودلتان میکند. سر نچرخانده، چشمتان به ابزارِ دستهای هایتکی میافتد. یا دستتان به تلفن میرود، یا به یاری اینترنت و از راه ایمیل یا فیسبوک یا اسکایپ یا هرچه دیگر به وصل مجازی دوست میرسید. نامهنگاری فراموش میشود؛ اما همراه با آن آن حرف از دل برآمده که تنها در خلوت با کاغذ بیان میشد، ناگفته میماند.
پیام و پیامک و رایانامه و گفتگوی تلفنی با تصویر و بی تصویر گرچه برای ارتباط کارآمدند، مثل نامه خلوت و فرصت از خود گفتن و فاش گفتن را به آدم نمیدهند. همین هم هست که گرچه دیگر کم و بیش رسم نامهنگاری ورافتاده، نامه همچنان فورمی نوشتاریست که از ارزش آن کاسته نشده. از آنجایی که در دورهای زندگی میکنیم که هر چیزی میتواند کالایی برای بازار باشد، نامههای آدمهای اسم-و-رسم دار از یک ارزش افزوده ــ یعنی ارزش پولی در بازار ــ هم برخوردار میشوند. کنجکاوی همگانی برای سردرآوردن از بالا و پایین زندگیِ نامداران گلچین نامههای این دسته از آدمها را کتابی پرفروش میکند. چون نامه از جنس نوشتار است، بیجا نیست اگر نامههای نویسندگان بزرگ بیش از نامههای دیگر آدمهای سرشناس بدرخشد و خریدار بیابد. هر که به هر انگیزه دوستدار نویسندهایست، از ناقد و زندگینامهنویس و فیلمساز گرفته تا خوانندهی عادی، خواهان خواندن نامههای اوست.
از میان نویسندگان بزرگ، یکی هم صادق هدایت است. هدایت همچنان و هنوز دُر یگانهی دریای ادب فارسی در این روزگار مدرن است. بخشی از این یکتایی به پیشکسوتی او در پیریزی بنای داستان مدرن فارسی برمیگردد؛ بخشی به ارزش کارهای ادبی و تجربههای نوشتاری جوراجورش؛ بخشی به اهمیت دورهی تاریخی زمانهاش؛ و بخشی که شاید بیشترین و بزرگترین است، به شخصیت تأثیرگذار و روش و منشِ «خلافآمدِ عادت» او. هدایت آدم جانغریب (free spirit) ادبیات معاصر ایران است. چشم بیدار و حیران ایرانیست که از خواب غفلت بیدار شده و خود را جامانده دیده. از آن بیشتر و از آن مهمتر جان عاصی و سرگشتهی آدمیست که نه تاب پلیدی و پستی دیگران را دارد، نه طاقت کژی و کاستی خودش را.
روشن است که نامههای چنین کسی خواندنیست. هشتاد-و-دو نامه کتابیست که به کوشش ناصر پاکدامن در سال ۱۳۷۹ درآمده. ناشر کتاب چشمانداز است و جای نشر هم پاریس. این کتاب ۸۱ نامهی صادق هدایت به دوستش حسن شهیدنورائی را در بر دارد. شهیدنورائی که دکترای حقوق از دانشگاه پاریس دارد، خود از روشنفکران فرهیختهی آن دوره است. شرح این که چرا حرف از هشتاد-و-دو نامه هست اما هشتاد-و-یک نامه در کتاب آمده، در مقدمهی هژدهصفحهای و روشنگر ناصر پاکدامن آورده شده. پاکدامن همچنین در پیوستی جستار پژوهشی و ارزشمند خود را آورده که عنوان آن در بارهی شهید نورائی و هدایت است. کتاب پیشگفتاری هم دارد ــ به دو زبان فرانسه و فارسی و به قلم بهزاد نوئل شهیدنورائی، پسر حسن شهیدنورائی. افزون بر اینها فهرست نام کسان و حواشی و ضمائم هم هست که نشان از ارزش پژوهشی کتاب دارد.
نامههای آمده در کتاب هشتاد-و-دو نامه در گذر سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۹ نوشته شده. در این دوره جهان در جنگ سرد و ایران در تپش و تنش امیدها و نومیدیهاست: امیدها برآمده از آرزوی استقلال و آزادی و پیشرفت بازتابیده در جنبش ملی شدن صنعت نفت است؛ و نومیدیها برخاسته از دلسردی و سرخوردگی از منش و روش «تودهای» که کم کم رو عیان میکرد. هشتاد-و-دو نامه را میشود از این چشمانداز خواند و دریافت که حال-و-هوای آن روزگار به چه روشنی و گویایی در این نامهها بیان شده. از چشمانداز هدایتشناسی هم میشود به این کتاب نگاه کرد. به هر انگیزه اگر خواهان دانستن زیر-و-بم زندگی و حال-و-روز او در سالهای پایانی عمرش باشیم، پاسخگویی بهتر از نامههای شخصی او پیدا نمیکنیم. ارزش کتاب اما بیش و پیش از هر چیز در کیفیت ادبی بالای زبان و نثر هدایت در این نامهها نهفته است ــ زبان و نثری که بهخوبی از پس بیان طنز ژرف و تلخ نگاه او به زندگی و زمانه برمیآید و به این کتاب در کارنامهی هدایت جایگاهی والا میبخشد.