دگرگونی تازه در ساختار قدرت
روزی روزگاری قدرت در دست گروه کوچکی از نخبگان بود. این نخبگان مراتب عالیِ حکمرانی در جامعه را در اختیار داشتند و سازمانهای بزرگ و سلسلهمراتبی را کنترل میکردند. نخبگان محصولات و پیغامهای مهم را از بالا صادر میکردند و بقیهی ما بیاراده آنها را مصرف میکردیم. بعد اینترنت از راه رسید.
ناگهان اطلاعات از طریق شبکههایی خودسامان و قابل مشارکت همگانی منتشر شد که دربرگیرندهی شهروندانی با تواناییِ همکاری، همرسانی، و شکل دادن به جهان بود. سلسلهمراتبها فرو ریختند، خِرد جمعی به کار گرفته شد، و شفافیت حاکم شد. اما این دقیقاً آن اتفاقی نیست که افتاد! رؤیاهای نخستینِ انقلاب فنسالارانه به واقعیت نپیوست.
گاهی به نظر این طور میآید که قدرت فقط از یک مجموعه سازمانهای عظیم به مجموعهای دیگر منتقل شده است: آمازون، فیسبوک، اسپاتیفای. با این حال، یک چیز تغییر کرده است. ما با انفجار موجودات جدید اجتماعی مواجهایم، چیزهایی که شباهتی به نمونههای گذشتهی خود ندارند: Airbnb ،Etsy ،Black Lives Matter ،#MeToo ،Blockchain. اگر قدرت در «بزرگترین نسل» [متولدان دو دههی اول قرن بیستم] چیزی شبیه «مردان سازمانی» بود که نهادهای بزرگ را اداره میکردند، و اگر قدرت برای نسل انفجار جمعیت [متولدان بعد از جنگ جهانی دوم] شبیه جنبشهای فراگیر اجتماعی بود که رهبران کاریزماتیکی مانند استیو جابز و باراک اوباما آنها را سازماندهی میکردند، قدرت این روزها شبیه شبکههای نامتمرکز است که در آن هرکس یک رهبر است و هیچ بتِ حاکمی وجود ندارد.
«ساختارهای قدرت» شدیداً دچار سیالیت شدهاند. بهترین نظرگاهی که من برای مشاهدهی این جهانِ تازه یافتهام کتابی به نام قدرت نو است که جِرمی هایمانس و هنری تیمز آن را نوشتهاند. هایمانس مدیر عامل وبسایتِ Purpose.com است که حامی جنبشهای اجتماعی در سراسر دنیا است. تیمز مدیر ارشد اجرایی در یک مؤسسهی ۱۴۴ ساله به نام 92Y در نیویورک است؛ او همچنین به ایجاد جنبش «سهشنبههای بخشندگی» کمک کرده است که یک جنبش کلاسیکِ مبتنی بر قدرتِ نو است.
تیمز معتقد بود که بعد از مصرفگراییِ روزهای «جمعهی سیاه» [فردای روز شکرگزاری در آمریکا که روز شروع خرید برای کریسمس است] و «دوشنبهی سایبری» [دوشنبهی بعد از روز شکرگزاری در آمریکا که فروشگاههای اینترنتی مردم را در آن روز به خرید آنلاین تشویق میکنند]، یک روز هم برای بخشش باید وجود داشته باشد. شیوهی معمول این بود که یک علامتِ مشخصهی 92Y روی محصولات مربوط به این اقدام بزنند و سازمانهای نیکوکاری و دیگر نهادها را در یک کنسرسیوم سازماندهی کنند. به جای این کار، او و تیمش «سهشنبههای بخشندگی» را باب کردند، یک پایگاه اینترنتی ایجاد کردند، برای کسانی که مایل به سازماندهی بودند ابزارهایی فراهم آوردند، و اجازه دادند که همگان خودشان کار را به دست بگیرند. اکنون سازمانهایی با نامهای «سهشنبههای بخشندگی» یا «… بخشندگی» در بیش از ۱۰۰ کشور وجود دارند. سازماندهیکنندگان محلی مستقیماً با یکدیگر مذاکره میکنند و جنبش را به هر شکل تازهای که میخواهند در میآورند.
بهترین سازمانها سعی دارند که ساختارهای قدیم و جدید قدرت را ترکیب کنند.
چیزی که حتی بیش از تکنولوژی تغییر کرده نگرش افراد به مرجعیت است. مردم به مقامات و مراجع اعتماد ندارند. آنها میخواهند کسانی را در مصدر کارها ببینند که مانند خودشان هستند. هر جنبشی که مشروعیت مییابد ناچار است مالکیت را به اشتراک بگذارد. تأثیر آیکیا همه جا مصداق دارد: مردم برای چیزی که در ساختنش مشارکت دارند، ارزش قائلاند. بسیاری از سازمانهایی که از طریق «قدرت نو» معرفی شدهاند نامتمرکز هستند، اما با چالشهای ناشی از نامتمرکز بودن نیز دست به گریباناند. مثلاً: چگونه در میان همهمهی صداها و دیدگاههای مختلف، وحدت هدف را به وجود میآورید؟ چطور معیارهای کمالگرایی را در عین نامتمرکز ساختنِ کنترل، حفظ میکنید؟ چگونه باعث میشوید که افرادی که حس تابعیتِ سستی دارند، تعهدی طولانی مدت داشته باشند – تا جنبش شما دولت مستعجل نباشد، مثلاً به آن صورت که «چالش سطل یخ» چنین بود؟
هایمنس و تیمز تأکید دارند که بهترین سازمانها سعی دارند که ساختارهای قدیم و جدید قدرت را ترکیب کنند. این سازمانها را معمولاً کسانی تأسیس میکنند که میتوان آنها را «سازماندهیکنندگانِ محوشونده» نام داد. کسی مفهوم بسیار متقاعدکنندهای میسازد، مانند TED [سازمانی که با شعار «ایدهها مهم هستند» سخنرانیهای اینترنتی رایگان منتشر میکند] یاBlack Lives Matter [جنبش مبارزه با خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان]. این مفهوم به افراد یک هویت گروهیِ گیرا میدهد؛ افراد بسیاری به خودشان به عنوان طرفداران TED فکر میکنند. ایدهی محوری این جنبشها قابل انتشار است، میتوان آن را به عمل در آورد، منجسم است و به شرکتکنندگان اجازه میدهد که در سطح محلی و به شیوههای خلاق به آفرینش در حول این محور ادامه دهند. طرفداران TED بیش از بیست هزار مراسم محلیِ TED سازماندهی میکنند یا در آنها شرکت میکنند. مؤسس این جنبش بر این شبکه تسلط ندارد و حتی این اجتماع را اداره نمیکند.
جنبشهای موفق آن چیزی را ایجاد میکنند که مریلین بروئر آن را «تمایز بهینه» میخواند. آنطور که هایمنس و تیمز بیان میکنند، این جنبشها «به افراد این احساس را میدهند که جزئی از آنها هستند و میتوانند با آنها اشخاصی متمایز باشند.» مفاهیمی که این جنبشها را انسجام میبخشند واضح، پراحساس، و ملموساند، و یک روایت اجتماعگونه عرضه میکنند (MeToo). اما ساماندهیِ موفق متضمنِ برخی نوآوریهای ساختاری نیز هست. این جنبشها موانع بسیار کمی برای ورود دارند، و ورود به آنها بدون هزینه و بینیاز از پذیرشِ پیشاپیشِ هرگونه تعهدی است. اما آنها راههایی نیز برای تشویق اعضا به بالا رفتن از نردبان مشارکت دارند، و مزایای خاصی برای شرکتکنندگان برتر قائل میشوند، یعنی برای کسانی که خود را وفق میدهند و به سازماندهی و همرسانی میپردازند. شرکت لِگو مراسم مخصوص برگزار میکند و برای طرفداران بزرگسال لِگو (AFOLs) یک شبکهی تبلیغکنندگان دارد.
در موسسهی خبریِ هلندیِ دیکورِسپاندِنت، روزنامهنگاران پیش از نوشتن ایدههای خود، آنها را با مشترکان در میان میگذارند تا بتوانند دانشهای موجود در این اجتماع را جمعآوری کنند. هایمانس و تیمز اشاره میکنند که دونالد ترامپ نیز قدرت کهنه و نو را در هم میآمیزد. او ممکن است مثل یک اقتدارگرا سخن بگوید (فقط من میتوانم این مشکل را حل کنم) اما ساختار واقعی کارزار انتخاباتی او شبکهای منعطف از فعالانِ خودسامان بود. ترامپ کسی است که آنها او را «شخص قویِ صحنه» میخوانند، کسی که به نیابت از اهدافی تمرکزبخش، پیشرو شرکتکنندگانی پراکنده میشود.
برای اعتماد اجتماعی، چند دههی اخیر دورهی آخرالزمان بوده است. تنها پیوندهای اعتمادِ باقیمانده پیوندهای محلی و اختصاصی هستند. اما مردم خلاقاند. آنها در حال یافتن راههایی برای استفاده از همین پیوندها برای بافتن و زنده کردنِ تار و پود وسیعتر جامعه هستند. من متوجه هستم که یادداشتهای من این روزها دوقطبی شده است، و گاهی شدیداً امیدوارانه و گاهی آکنده از ناامیدی است. اما تصور میکنم که اینگونه نوشتن متناسب با وضع موجود است، چون نیروهایی که جامعه را از هم میگسلند و کسانی که آن را انسجام میبخشند نیز چنین هستند.
برگردان: پویا موحد
دیوید بروکس پژوهشگر و روزنامهنگار آمریکایی است. آنچه خواندید برگردانِ این نوشتهی اوست:
David Brooks, ‘The New Power Structure,’ New York Times, 5 April 2018.