کتاب «ایرانیان چه میخواهند؟ زن، زندگی، آزادی» نوشتهی آرش عزیزی، که در دیماه ۱۴۰۲ به بازار آمد، یکی از اولین کتابهایی است که بهنحوی جامع به خیزش زن، زندگی، آزادی پرداخته است.
در این گاهشمار به راهی که از ۱۷۵ سال قبل تا کنون برای مبارزه با حجاب اجباری در ایران پیموده شده است نگاه میکنیم.
پس از کشتهشدن ژینا امینی و اعتراضاتی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» در ایران شعلهور شد، صدای زنان بلوچ، بلندتر از همیشه شنیده میشود، صدایی رسا و قاطع از سوی خودِ این زنان.
هانیه، روزنامهنگاری ۳۰ ساله است که در یک خانوادهی مذهبی طبقهی متوسط بزرگ شده است، خانوادهای که پس از انقلاب ۵۷ مذهبی شدند و او را از دورهی دبستان به مدرسهای فرستادند که پوشیدن چادر در آن اجباری بود. او که در دورهی راهنمایی به خاطر فضای گروه دوستان محجبهاش به حجاب علاقهمند شد، این حجاب و چادر را تا دورهی دانشجویی به خواست خودش بر سر داشت.
شوهر هاجره حسینبُر، زن ۲۰ سالهی بلوچ او را کشت و نزدیکان شوهرش گفتند که مسئله ناموسی بوده است. وقتی خانوادهی هاجره به بیمارستان رسیدند، پزشک بیمارستان به آنها گفت که دخترشان زجرکش شده است. شوهرش، پیکر نیمهسوختهاش را به بیمارستان رسانده و گفته بود که اتوموبیل تصادف کرد و شعلهور شد و هاجره در ماشین سوخت. اما چنین قتل فجیعی نه در اخبار مطرح شد و نه توانست توجه افکار عمومی را به قتلهای ناموسی، بهویژه در سیستان و بلوچستان که یکی از بالاترین آمار زنکشی به بهانهی ناموس را دارد، جلب کند.