آرون گرونبرگ، در سخنرانیای که در مراسم یادبود جنگ جهانی دوم به زبان آلمانی ایراد کرد، میگوید برای اینکه به هویت خود پیبریم باید گذشته را بپذیریم. او در این سخنرانی به نحو نیشداری از کسانی یاد میکند که با فریادِ «نه» و خودداری از اطاعت و پیروی، جان باختند.
در سال ۱۹۴۵، هانا آرنت، نظریهپرداز سیاسیِ آلمانی-یهودی در مقالهای درخشان با عنوان «گناه سازمانیافته و مسئولیت همگانی» هشدار داد که در آن زمان تشخیص آلمانیِ خوب از آلمانیِ بد کار آسانی نیست.
من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظهی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیهی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.
مدتی کوتاه بعد از آن که هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، یک زن سیساله در برلین خوابهای عجیبی دید. در یکی از آنها تصاویر معمول در محلهشان غایب بودند و به جای آنها پوسترهایی گذاشته شده بود که بیست کلمهی ممنوع را فهرست میکردند. اولین کلمه «خداوند» بود و آخرین کلمه «من».
وقتی دوستان آلمانی سوزان نایمَن فهمیدند که او سرگرم نگارش کتابی با عنوان درس گرفتن از آلمانیها است، خندیدند. «آنها به من گفتند: نمیتوانی کتابی با این عنوان منتشر کنی. هیچ چیزی از آلمانیها نمیتوان یاد گرفت؛ ما خیلی دیر به فکر جبران مافات افتادیم و چندان کاری هم نکردیم.»
پس از جنگ جهانیِ دوم، عقیده به ژنتیکی بودن تفاوتهای موجود میان بهاصطلاح «نژادها» به یکی از محرّمات تبدیل شد. اما حالا با خیزش راست افراطی چنین باوری دوباره شایع شده است.