اولین بار نام صادق چوبک را کجا شنیدم؟ صادقانه بگویم، در کتاب «ادای دین به سهراب سپهری» نوشتهی جلال خسروشاهی بود که شرح حالی از چوبک خواندم. اینکه جدی بود و به معلم سختگیری میمانست. دوست داشت که سعدی بخواند. خانهاش در دروس بود، نزدیک خانهی فروغ، با گلهای سرخ زیبا و سگش آتما که سخت مراقب بود کسی به آنها نزدیک نشود. و در اتاق عکس بزرگ قاب کردهی صادق هدایت با کودکی که روزبه، پسر کوچک صادق چوبک بود.
«همه چیز از کشتی «آکواریوس» آغاز میشود. کشتی که پس از نجات ۶۲۹ مهاجرِ در حال غرق شدن، بر پنههی دریای مدیترانه سرگردان میماند. دولت ایتالیا اجازه لنگرانداختن در بنادر کشورش را به او نمیدهد...» حمید زیارتی، نویسنده ایرانی-ایتالیایی از تلاشهایش برای کمک به مهاجران، داستاننویسی و سانسور میگوید.
در سال ۱۹۱۶، مقالهای با عنوان «کلینیک ادبی» منتشر شد که نویسنده از یک گروهِ «کتاب درمانی» نوشته بود که توسط یکی از آشنایان او در زیرزمین یک کلیسا راه افتاده بود. آشنای نویسنده، در این گروه بنا به درد و مشکلات اعضای گروه، کتاب توصیه میکرد و اصلاً به دنبال کتابهای «راهنمای زندگی» و «خودشناسی» و از این دست نمیرفت.
ادبیات داستانی مدرن به موضوعات بسیار متنوعی میپردازد. با این حال، آثار داستانیِ اندکی به موضوع «تغییرات اقلیمی» و تبعات آن برای زندگی کنونی ما و آیندهی دنیا اختصاص یافتهاند. آمیتاو گوش، رماننویس برجستهی هندی، در کتاب تازهی خود به کاوش در دلایل این کاستی میپردازد.