در دههی ۱۹۸۰ مارگارت تاچر گفت: «آلترنانتیوی وجود ندارد.» این حرف مرا خشمگین کرد زیرا ته دلام میدانستم که حق با او است: چپها جایگزین معقول یا مطلوبی برای سرمایهداری نداشتند.
از «رؤیای چینی» چه میدانیم؟ رابطهی چین با کشورهای در حال توسعه چه ویژگیهایی دارد و به چه روشهایی انجام میشود؟ «دام بدهی» چیست؟ چین چه اهدافی را از پروژهی «یک کمربند یک راه» یا «جادهی ابریشم جدید» دنبال میکند؟
چرا آب، که برای حیات ضروری است، تقریباً مجانی است اما الماس، که تقریباً بجز زیباییاش فایدهی دیگری ندارد، بسیار گران است. چرا بازارهای مالی «آمازون» را یکی از باارزشترین شرکتهای جهان محسوب میکنند اما بخش عظیمی از سرزمین آمازون هیچ ارزشی ندارد مگر این که از دار و درخت خالی شده و به زمین کشاورزی تبدیل شود؟ چگونه میتوانیم بین ارزش فوقالعادهای که برای کارهای عامالمنفعه و از خودگذشتگی کارکنان بخش بهداشت قائلایم و حقوق اندک و شرایط کاری پرمخاطرهی آنان آشتی برقرار کنیم؟
در سال ۱۹۳۸، مجموعهای از سخنرانیهای هشداردهندهی وینستون چرچیل دربارهی جنگ قریبالوقوع با آلمان با این عنوان منتشر شد: «وقتی بریتانیا در خواب بود.» به این هشدار به موقع توجه نکردند و دنیا بهای گزافی پرداخت. جان میکلتووِیت و آدریان وولدریج، نویسندگان کتاب «ندای بیداری»، هدف مشابهی دارند: آنها میخواهند توضیح دهند که کووید-۱۹ و پیامدهایش چطور ضعف غرب را برملا کرده است و چرا باید هر چه سریعتر این ضعف را برطرف کرد.
تمام جنبشهای انقلابی و جنبشهای آزادیبخش ملی مدعی خلقِ زن و مردی نویناند. شهروند فرانسوی مظهر نوین بودن انقلاب فرانسه بود. انسان نوین شوروی یک کارگر بود و کمی بعد، کارگری شد که از فرط کار از دیگر کارگران پیشی میگرفت. الجزایری نوینِ مورد نظر فرانتس فانون جنگجویی بود که بعدها جای خود را به یک تروریست داد. پس از قرنها که یهودیان از زمین بیبهره مانده بودند، یهودی نوین، یک کشاورز مهاجر بود.
شیوع ویروس کرونا سبب شده است که با شرمساری به روشنی دریابیم که دنیا به شکل هولناکی بههمریخته است. کسانی که ما را سرِ پا نگه داشتهاند نه مدیران صندوقهای پوشش ریسک یا سرمایهگذاران مخاطرهجو بلکه کارکنان بخش مراقبتهای درمانی، نظافتچیها، رانندگان اتوبوس و کارکنان سوپرمارکتها هستند که همگی حقوق کمی دریافت میکنند.