تب‌های اولیه

آیا دانشِ بسیار فهم می‌آورد؟

کوستیکا براداتان

کارلو گینزبورگ بی‌هیچ ملاحظه‌ای می‌گفت: «فوکو یک شارلاتان است.» آیزایا برلین تا اندازه‌ای باملاحظه‌تر بود و با طعنه درباره‌ی دریدا می‌گفت: «فکر می‌کنم او احتمالاً یک شارلاتان واقعی است هرچند انسان باهوشی است.» امروزه برای این که پژوهشگر خوشنامی باشید باید در محدوده‌ای جزئی و کاملاً مشخص از یک رشته تخصص داشته باشید و از اظهارنظرهای کلی اجتناب کنید.

فلسفه‌ در باغ؛ گفتگوی بیهوده با درخت

ایرج قانونی

می‌گویند کتاب باغ است باغی جادویی. پس فلسفه و باغ، پیش از آنکه در باغ به هم برسند، در «کتاب» به هم می‌رسند. در اینجا، فلسفه همان فلسفه است اما باغ تنها خاطره‌ی باغ است خاطره‌ای که کتاب می‌تواند آن را تجدید کند. کتاب می‌تواند این دو را به هم پیوند دهد. کتاب‌های فلسفی باغ‌های جادویی‌اند.

می‌اندیشم، پس خطا می‌کنم

دانیل وارد

تصور کنید می‌توانستیم خطا را به کلی حذف کنیم. کسی که هرگز خطایی از او سر نمی‌زند، چگونه انسانی خواهد بود؟ این پرسش، دو پاسخ بسیار متفاوت دارد. یک پاسخ در نظر گرفتن موجودی ابرانسانی و خداگونه است. خطاناپذیری ظاهراً با علم مطلق و حکمت نامتناهی لازم و ملزوم یکدیگرند. امکانِ دیگر وجودِ موجودی است که نه تنها ابرانسان نیست بلکه فاقد فکر و شعور است...