آخر یک روز، تصمیم گرفتم شغل محبوب پارهوقتام را برای همیشه رها کنم و دنبال کار دیگری بروم. من هنرآموز حقالتدریسی چند هنرستان بودم. چیزی که بیش از همه آزارم میداد، گزینشهای مکرر بود. چندین بار ما را به ادارهی گزینش صدا میکردند و دربارهی اعتقاداتی که بسیار شخصی بودند سؤالات فراوان میپرسیدند. در آن سیستم نمیتوانستم خودم باشم. باید کسی میبودم که آنها میخواستند، و طوری زندگی میکردم که آنها میپسندیدند.
کارهای «دودنیک» را اولین بار به طور کاملاً اتفاقی در صفحهی ایسنتاگرامش دیدم. تا قبل از آن حتی نمیدانستم چیزی به نام «روباندوزی» به آن سبک و سیاق متفاوت وجود دارد. دریچهی تازهای رو به ذهنم باز شده بود، آنقدر که تا نیمهشب بیدار ماندم و هر چهارصد و پنجاه عکسی را که به اشتراک گذاشته بود به دقت دیدم.
اینستاگرام، با امکان ساخت صفحات شخصی، معادل تقریبی «آلبوم عصر آنالوگ» را برای همه فراهم کرده است، با امکان به اشتراکگذاری عکس و قابلیت افزودن متنی دلخواه. هرکس که یک گوشی هوشمند دارد میتواند عضوی از هشتصد میلیون نفری باشد که در جهان در هر لحظه در حال عکاسی و بارگذاریِ عکسهاییاند که گرفتهاند، از جاهایی که رفتهاند و غذایی که خوردهاند و چیزهایی که دیدهاند.
عصر دیجیتال و فراگیر شدن برنامههایِ کاربردی، فضاهای نوینی را برای هویّتآزماییِ کاربران فراهم کرده است. این مقاله به تأثیر این فضاها بر تکوین هویّت جوانان، نا/سازگاری میان خودهای آنلاین و آفلاین، تغییرات جنبههای هویّت در بیست سال گذشته و نقش رسانهها میپردازد.