اکنون چه کسی میتواند از اصطلاح «انتشار ویروسگونه» استفاده کند و به خود نلرزد؟ چه کسی میتواند به چیزی ــ دستگیرهی در، کارتن مقوایی، کیسهی سبزیجات ــ نگاه کند و در ذهنش آن را محل ازدحام لکههای نادیدنی، غیرمرده و غیرزندهای تصور نکند که با بازوهای مکندهی خود منتظرند تا محکم به ریههای ما بچسباند؟
همهچیز جدید، عجیب و حیرتآور به نظر میرسد. در عین حال، انگار دوباره داریم خوابی تکراری میبینیم. از جهتی، همین طور است. قبلاً چنین چیزی را در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای پرفروش دیدهایم. کموبیش با این وضعیت آشنا هستیم، و همین امر به نوعی آن را عجیبوغریبتر میکند.
هنگامی که در آوریل ۱۳۴۸ طاعون به دروازههای کاتالونیا رسید، پزشک حاذق، جائوما داگرامون، در پاسخ به «تردیدها و ترسها»ی فزایندهی اطرافیانش دست به قلم برد. او در رسالهای که به زبان کاتالان برای مقامات شهر زادگاهش لِییدا نوشت، مجموعهای از اقدامات احتیاطی عاقلانه را فهرست کرد که هر کس میتوانست انجام دهد. احتمالاً به خاطر گناهان، هوا فاسد شده است پس باید اولویت نخست، اعتراف باشد.
توانایی به یاد سپردن، خاکی است که خاطرهها در آن میرویند و خاطرهها، میوهی این خاکاند. حافظه و توانایی به خاطر سپردن، تفاوت بنیادین انسان است با حیوانات و گیاهان؛ اولین لازمهی رشد و بلوغ ماست. بارها احساس کردم که این توانایی ما حتی از توانایی خوردن، لباس پوشیدن و نفس کشیدن مهمتر است.
براساس آمار سازمان بهداشت جهانی از هر سه زن، یک نفر در معرض خشونت جسمی یا جنسی است. اطلاعات این سازمان نشان میدهد که شایعترین نقض حقوق بشر در جهان مربوط به زنان است. تجارب قبلی بیماریهای همهگیر نشان میدهد که در هنگام شیوع اپیدمیها خشونت علیه زنان افزایش یافته، در حالی که اقدامات حفاظتی و پیشگیرانه در مقابل خشونت خانگی کاهش مییابد.
این اشتیاق ناگهانی به دخالت تهاجمی دولت در زمان بحران سلامت چیز تازهای نیست. در طول تاریخ بیماریهای همهگیر موجب افزایش قدرت دولتها شده است. اما هیچ راهی نداریم که بدانیم آیا این قدرتهای تازه که در طول این دوران به مقامات تفویض شده، پس از پایان روزگار همهگیری از آنها پس گرفته خواهد شد یا نه.