نامهای از بغداد
مِرِت میشل
در میان اهل فرهنگ در عراق ضربالمثلی رایج است با این مضمون که «کتابها[ی عربی] در مصر نوشته میشوند، در لبنان چاپ میشوند و در عراق خوانده میشوند.» بغداد به عنوان یکی از مراکز اصلی فرهنگ در جهان عرب، بعد از...
در میان اهل فرهنگ در عراق ضربالمثلی رایج است با این مضمون که «کتابها[ی عربی] در مصر نوشته میشوند، در لبنان چاپ میشوند و در عراق خوانده میشوند.» بغداد به عنوان یکی از مراکز اصلی فرهنگ در جهان عرب، بعد از...
پس از هر حملهی تروریستی، بیدرنگ میپرسیم چه کسی و چرا ممکن است چنین کاری بکند؟ وقتی پای دین در میان است پرسشها تشدید میشود. همیشه اوضاع بر همین منوال است، خواه مهاجمان اعضای داعش در حملات پاریس باشند یا...
ثناء فاروق در گفتوگو با نشریهی گوئرنیکا توضیح میدهد که چرا خود را نه عکاس جنگ بلکه تصویرگر زندگی روزمره در یمن میداند. او امیدوار است که بتواند چهرهی واقعی مردم این کشور را به جهانیان نشان دهد و این تصور را از اذهان بزداید که یمنیها تنها به فکر کشتن یکدیگرند.
ما میرفتیم. جاده هم میرفت. پهنای جاده، و به هر سو که نگاه میکردی، تا چشم کار میکرد، زمین خاکی بود. شهرهای سوخته از خشکسالیِ تابستانی که گذشته بود، بیحال و بیرمق، ولو شده بودند روی زمین، و دکلهای یکشکلِ برق فشار قوی آنها را به هم گره میزد.
جنگ و جنگزدگان تصاویر آشنایی در اقلیم کردستان عراق شدهاند، تصاویری که به زودی از حافظهی شهرها، روستاها، و اردوگاههای این منطقه محو نخواهند شد. یک نویسندهی ایرانی مقیم آمریکا توضیح میدهد که یک نویسندهی کرد مقیم اربیل، پایتخت اقلیم کردستان، در چه فضایی به ثبت این تصاویر پرداخته است.
آنچه میخوانید داستان کوتاهی دربارهی اثرات ویرانگر جنگ سوریه بر زندگی اهالی منطقه است. نویسندهی آن، صلاحالدین دمیرتاش، حقوقدان و سیاستمدار کُرد و رهبر مشترک «حزب دموکراتیک خلقها» در ترکیه است که، به دنبال بازداشت گستردهی منتقدان اردوغان، رئیس جمهور کشور، به زندان افتاده است.
«رساتر از صدای بمب» مجموعهای از عکسهایی است که فورکان تمیر از ویرانههای جنگ داخلی سوریه و شهرهای مرزی ترکیه گرفته و در آن بر مفهوم مرز تأمل میکند، و نشان میدهد که چگونه در اوج لحظههای سرگشتگی و بیثباتی باز میتوان همه چیز را از نو شروع کرد.
تصویر بزرگ تاریخ را انسانهای «بزرگ» و وقایع عظیم میسازند. سنگینی این تصویر صدای رنج انسانهای «کوچک» در زندگی روزمره را خفه میکند. سوتلانا آلکسیویچ تلاش دارد تا ساختار روایت تاریخی را واژگون کند تا این صداها و سرگذشتهای کوچک شنیده شوند.