همهی ما در ابتدا مهمانایم. موجودات کوچولوی بیپناهی هستیم که دیگران باید تمام نیازهایمان را برطرف کنند. موجوداتی، که تا مدتها، نمیتوانیم جبران مافات کنیم اما معمولاً در زندگی پرستارانمان جا خوش میکنیم و برای همیشه در قلب آنها جا میگیریم.
موج اخیر کتابها و مقالاتی که دربارهی بحران سرمایهداری نوشته شدهاند، مرگ سرمایهداری یا گذار از آن را پیشبینی میکنند. برای کسانی که دههی ۱۹۹۰ میلادی را به یاد میآورند، شباهت عجیبی میان این پیشبینی و نوشتههای آن دوره وجود دارد. نوشتههایی که ادعا میکردند «پایان تاریخ» هگلی فرا رسیده است. اکنون نادرستیِ این نظریه اثبات شده است. به باور من، نظریهی پیشگفته نیز نادرست است و مشکل را اشتباه تشخیص دادهاند.
در سال ۱۹۸۹ میخائیل گورباچف از جمهوری دموکراتیک آلمان دیدار کرد و به رهبران این کشور هشدار داد که اگر تغییر نکنند، زیر پای تاریخ له خواهند شد. در آن زمان، من در برلین شرقی دانشجو بودم. تماشاخانهها و کلیساها به تریبون اصلیِ دموکراسی واقعی تبدیل شدند. گروههای موسیقی راک سرود تغییر میسرودند و دیگر به سانسور حکومتی اهمیت نمیدادند.
دکتر آرزو اوزتورکمِن، مدرس تاریخ شفاهی در دانشگاه بُغازیچی در استانبول، با لحنی سرزنشآمیز میگوید: «پیش از هر چیز باید بر سر یک امر توافق کنیم: اینها سریالهای آبکی نیستند. ما با این حرف به شدت مخالفایم.» مجموعههای تلویزیونی ترکی با سریالهای آبکی، سریالهای آمریکای لاتینی یا نمایشهای تاریخی فرق دارند. به نظر اوزتورکمن، این مجموعههای تلویزیونی، که به «دیزی» شهرت دارند، «مجموعههای دنبالهدار»ی هستند که سبک روایی، صحنهآرایی و موسیقی منحصربهفردی دارند. و خیلی خیلی پرطرفدارند.
گلبرگ رکاب طلایی، مورخ و محقق سینمای قبل از انقلاب و استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه سیتون هال است. او در کتاب اخیر خود، جهانمنشی ایرانی: یک تاریخ سینمایی، با تکیه بر مفهوم «جهانمنشی»، درهمآمیزی گروههای مختلف قومی، زبانی و دینی را در ایران ابتدای قرن بیستم بررسی کرده و تأثیرات این محیط چندفرهنگی را بر شکلگیری و پیشروی سینمای ایران پی گرفته است. با او دربارهی این کتاب گفتوگو کردیم.
اگر یک تمدن در مدتی کمتر از یک قرن میتواند از سیسرون و کاتو به کالیگولا و نرون تنزل یابد، تجربهی بزرگی که مدیسون، جفرسون و همراهانشان آغاز کردند، چقدر میتواند ادامه یابد؟