اورول بقیهی عمرِ خود را صرف تلاش برای روشن کردن این موضوع کرد که چپ هم معادل آرمانخواهانِ متعهد به حقوق بشر، برابری، و عدالت است و هم مترادف با طرفداران استالینیسم که نقطهى مقابل همهی آن چیزها بودند.
جورج اورول که در نگارش مزرعهی حیوانات و ۱۹۸۴ تااندازهای از ظلمت در نیمروز الهام گرفت، آن را «یک شاهکار» و «رمانی درخشان» نامید.
میلان کوندرا در کتاب یک دیدار از برخورد تصادفیاش با دوست روزنامهنگاری در دههی ۱۹۷۰ ــ زمانی که کشورش، چکسلواکی، در اشغال روسها بود ــ یاد میکند.
همهگیریِ جهانیِ چندساله و فجایع زیستمحیطیِ فزاینده دنیا را به هم ریخته، و ترس از جنگ هستهای در پی تلاشهای ولادیمیر پوتین برای احیای امپراتوری روسیه باعث تشویش خاطر شده است.
این پیشگفتار بهمثابهی بیانیهای آتشین بود علیه «خودسانسوری» و «بزدلیِ» اکثر ناشران و روشنفکرانِ بریتانیا. جستاری در دفاع از آزادی بیان و علیه سیاستزدگی در دنیای نشر.
در اوایل دههی ۱۹۸۰، یعنی در واپسین سالهای حیات اتحاد جماهیر شوروی، طنزپردازی اهل روسیه سعی کرد که آیندهی سرزمین خود را به تصویر کشد. او رئیس حکومتی را به تصور درآورد که پیشتر در کاگب پلههای ترقی را پیموده بود.