تب‌های اولیه

باربارا دمیک؛ قورباغه‌های ته چاه

هرمز دیّار

چرچیل، روسیه‌ی استالینی را معمایی می‌دانست که «در لفافه‌ای از راز پیچیده و در درون یک چیستان» جای داده باشند. بر همین قیاس، کره‌ی شمالی را می‌توان سیاه‌چاله‌ای رسوخ‌ناپذیر دانست.

در جست‌وجوی بتهوونِ سرخ؛ کنکاشی در سازوکار دروغ‌گویی در نظام‌های تمامیت‌خواه

هرمز دیّار

برخی فیلسوفان، مثل آگوستین قدیس و امانوئل کانت، دروغ را مطلقاً منع می‌کنند، بعضی دیگر، همانند افلاطون، دروغ‌گفتن را در بعضی مواضع نظیر طبابت و زمامداری، جایز می‌شمارند. افلاطون راست‌گویی را بسیار مهم می‌‌داند اما دروغ را «زهری» می‌‌نامد که «خاصیت دارویی» دارد. با وجود این، به‌باور او، چنین «زهری» باید در اختیار طبیبان یا زمامداران باشد.

رویارویی ناسیونالیسم و جهانی‌شدن

جرِمی آدِلمن

سخت می‌توان به یاد آورد که یک نسل قبل، صاحب‌نظران، بانک‌داران و پژوهش‌گران هم‌صدا با هم ملیت را منقضی خواندند. جریان سرمایه، ایده‌ها و کالاها عصری جهانی را آغاز کرده بود که تمثیل‌های نو و روایتی تازه درباره‌ی جهانی‌شدن و نقل و انتقال و گردش منابع را در بر داشت. اکنون وعده‌ی جهانی‌شدن و داستان مرتبط با آن نخ‌نما به نظر می‌رسند. ملیت‌ دوباره بازگشته است. 

آرمان‌شهر، آرمانی خطرناک است

مایکل شرمر

آینه‌ی تاریک آرمان‌شهر، دیستوپیا یا ویران‌شهر است ــ تجارب اجتماعی ناموفق، رژیم‌های سیاسی سرکوبگر، و نظام‌های اقتصادی آمرانهای که نتیجه‌ی عملی کردن رؤیاهای آرمان‌شهری‌اند.

 

میراث «هزار و نهصد و هشتاد و چهار» جورج اورول چیست؟

دوریان لینسکی

وقتی هزار و نهصد و هشتاد و چهارِ جورج اورول در ۸ ژوئن ۱۹۴۹، در میانه‌ی قرن بیستم، منتشر شد، منتقدی گفت شک دارد که چنین کتاب بموقعی نفوذ و تأثیر مشابهی بر نسل‌های بعدی داشته باشد. از آن زمان، هفت سال گذشته و ما هر بار که حقیقتْ قلب، زبانْ تحریف، و از قدرت سوءاستفاده می‌شود و می‌خواهیم ببینیم که اوضاع چقدر بدتر خواهد شد، باز هم به سراغ این رمان می‌رویم.

بیایید به کلیشه‌ها خلاقانه بنگریم

نانا آریل

«اوضاع چطوره؟»، «ای، بدک نیست»: در تعاملات روزمره، کلیشه‌‌ها به ما اجازه می‌دهند بدون نیاز به پرسش‌ و مقدمه‌چینی، زمینه‌ی مشترکی برای گفتگو پیدا کنیم. کلیشه‌ها مثل یک الگوریتم ذهنیِ مشترک هستند و ارتباط مؤثر را آسان و روابط اجتماعی را تقویت می‌کنند. با این وصف، باید ببینیم از چه زمانی استفاده از کلیشه‌ها در روابط انسانی نوعی گناه تلقی شد و نشانه‌‌‌ای از ساده‌لوحی و میان‌مایگی به شمار رفت؟

آیا میهن‌پرستی از ملی‌گرایی بهتر است؟

کنعان مَلِک

چندی پیش امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در مراسم یادبود آتش‌بس جنگ جهانی اول گفت که ملی‌گرایی «خیانت به میهن‌پرستی است». چطور می‌توان احساس فراگیر ازهم‌گسیختگیِ فزاینده‌ی جوامع را فرو نشاند بی‌آن‌که به التهابات ملی‌گرایانه دامن زد؟