آیا ایدهی ایران بزرگ فقط همین است که افغانستان و تاجیکستان را بنا به دلایل تاریخی ــ با برداشتهای غلط ــ متعلق به ایران بدانیم؟ همین کافی است؟ یا اینکه قرار است ایران بزرگ جایی باشد که در آن همهی افراد با حفظ هویت و فرهنگ و زبانهای محلی خودشان به شکلی یکسان و برابر با هم تعامل داشته باشند.
اگر حقوق شما پایمال شده باید چارهای داشته باشید. در حالت طبیعی راه چاره قانون و دادگاهها هستند اما وقتی با نوعی بیعدالتیِ سخت و همهسویه روبهرو میشویم راه چاره مقاومت است. اما هنگامی که دیگران دارند مقاومت میکنند و ما با اهدافشان همدلایم چه باید کرد؟ پاسخ غافلگیرکننده است.
با دستبند و پابند بودم، در اتوموبیل انتقال زندانیان از زندان اوین به زندان رجائیشهر (گوهردشت). خودرویی که با آن به سمت رجائیشهر میرفتیم کامیونی سربسته بود که همگی ما در اتاق بزرگ بستهی انتهاییاش بودیم. نزدیک به بیست نفر بودیم، روبهروی هم نشانده بودنمان و میتوانستیم همدیگر را ببینیم و با هم صحبت کنیم.
روز معلم، سالهاست که دیگر صرفاً مناسبتی برای اهدای گل و هدیه به معلمان نیست. آنچه در این روز بیش از هر چیز دیگری به گوش میرسد، صدای اعتراض معلمان است. معلمانی که در سالهای اخیر در پاسخ اعتراضهای خود با تهدید، احضار، بازداشت و شلاق مواجه شدهاند و با این حال از مطالباتشان دست برنداشتهاند.
با گذشت یک قرن از آغاز جنبش کارگری در ایران و شکل گرفتن اتحادیهها و سندیکاهای کارگری، هفتهای نیست که در گوشهای از کشور صدای اعتراض کارگران بلند نشود. این کارگران معترض را چقدر میشناسیم؟ آنها چه میخواهند؟ چقدر توانستهاند در خلال این اعتراضها به خواستههایشان برسند؟ مطالباتشان چه نسبتی با مطالبات عام جامعه و دیگر جنبشهای اجتماعی دارد؟
کتاب «زندگی در زندان» خاطراتِ بهمن احمدی امویی، از پنج سال حبس در زندانهای اوین و رجاییشهر، اخیراً به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. این کتاب در واقع مجموعه نامههاییست که امویی به همسرش، ژیلا بنییعقوب، نوشته بود. به بهانهی انتشار این ترجمه، محمد حیدری با بهمن احمدی امویی دربارهی تجربههایش در زندان گفتگو کرده است.