گورهای بی نام و نشان از ایران تا اسپانیا
شهرام ثابتیان
وجه اشتراک ساحل مدیترانهای والنسیای اسپانیا با کوههای پربرف الوند همدان چیست؟ اعدام گروهی؟ گورهای جمعی؟ حافظهی تاریخی یا سکوت اکثریت در برابر قلع و قمع اقلیت؟
وجه اشتراک ساحل مدیترانهای والنسیای اسپانیا با کوههای پربرف الوند همدان چیست؟ اعدام گروهی؟ گورهای جمعی؟ حافظهی تاریخی یا سکوت اکثریت در برابر قلع و قمع اقلیت؟
بعد از ده سال زندگی در فرانسه، به چین برگشتم تا اسنادی را امضا کنم اما مرا زندانی کردند. در طول دو سال بعد از آن، بهطور سیستماتیک انسانیتزدایی، تحقیر و شستوشوی مغزی شدم.
آنچه میخوانید قسمتهایی از یادداشتهای دختر نوزدهسالهی افغانستانی با نام مستعار لاله است. او در این یادداشتها احساسات، افکار و مشاهداتش از زندگی این روزها در کابل را ثبت کرده است.
حبیب القانیان در سال ۱۳۳۹ احداث این بنا را شروع کرد و آن را پلاسکو نامید چون خودش اولین و بزرگترین تولیدکنندهی انواع پلاستیک و ملامین در ایران بود. این بنا برای مدتی بلندترین ساختمان تهران بود و در پایتخت دومیلیونی از هر گوشهای دیده میشد؛ ساختمانی هفده طبقهای با اسکلت فلزی که ۵۶۰ واحد تجاری داشت و زیربنایش ۲۹ هزار متر مربع بود.
در شبی تاریک، دستی بر دیواری در کابل یا شاید هرات و شاید هم مزار، شاید غزنه شاید هرکجای افغانستان، مینویسد: «ما زنان بیداریم، از تبعیض بیزاریم.» دستی که این متن را مینویسد میداند که شب میرود و دستخط کسی که شب بیدار بوده میماند. این تنها یک نمونه از کارزار خلاقانهی زنان معترض افغانستان برای دستیابی به حقوقشان پس از تسلط طالبان است.
نسل اول کمیسیونهای حقیقتیاب در آرژانتین (1983)، اوگاندا (1986)، نپال (1990)، شیلی (1990) و چاد (1990) پدید آمد و کمیسیونهای ناقص قبلی در اوگاندا (1974)، بولیوی (1982) و زیمباوه (1983) را هم دربرمیگرفت. آنها به منظور تمهید مقدمات اقامهی دعوای کیفریِ احتمالی تشکیل شدند و هدفی جز ثبت اسناد و مدارک مربوط به جانباختگان و ناپدیدشدگان قهری نداشتند.
«از جمهوری اسلامی فرار میکنم، به جرم خوانندهی زن بودن. من فقط یک خوانندهی عروسی هستم، توی محافل و جمعهای فامیلی میخونم، خواننده که نیستم!» مأمورهای زن امنیتی که به در خانهی پدرم آمده بودند، در جواب گفتند: زن باید بشینه خونه بچهداری کنه! خجالت نمیکشی صدات به گوش نامحرم میرسه؟ امام جماعت مسجد محل، از من شکایت کرد، توی یکی از محلههای شهر نجفآباد، پاسدارهای پایگاه بسیج، به من گفتند: دلت اسید میخواد؟ دیگه صدات به گوشمون نرسه!»
روند حبس و ترک اجباری معتادان از همان سالهای نخست پس از انقلاب ۵۷ شروع شد. در دههی شصت، مصرفکنندگان موادمخدر را در خیابانها دستگیر میکردند و به اردوگاههای ترک اعتیاد میفرستادند؛ اردوگاههایی که زیرنظر «کمیتههای انقلاب اسلامی» اداره میشدند و معروفترین آنها، «شورآباد»، در سال ۱۳۶۱ در حاشیهی شهر تهران راهاندازی شده بود.