تب‌های اولیه

مورچه‌ی امیدوار و زمستان سیاه

مهرک کمالی

نیمهی اول دههی شصت، یا باید میرفتی جبهه، یا میبردنت زندان، یا مخفی میشدی، یا میرفتی تبعید، یا مثل مورچه این ور و آن ور میزدی که آذوقهای فراهم کنی تا پایان فصل سرما. من مورچهی امیدواری بودم که تردید نداشتم زمستان میگذرد، «وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید!»

زندگی در بیروت در دوران جنگ داخلی

طارق العریس

در پای صخره‌های سنگلاخ ساحل بیروت کلاب‌های ساحلیِ خصوصی وجود دارد. برای بسیاری از بیروتی‌هایی که دوران جنگ داخلی ۱۹۹۰-۱۹۷۵ را از سر گذراندند این کلاب‌های ساحلی یگانه مجرای ابراز احساسات در ماه‌ها و سال‌های حصر و محاصره بود.

مورچه‌ی امیدوار و زمستان سیاه

مهرک کمالی

نیمهی اول دههی شصت، یا باید میرفتی جبهه، یا میبردنت زندان، یا مخفی میشدی، یا میرفتی تبعید، یا مثل مورچه این ور و آن ور میزدی که آذوقهای فراهم کنی تا پایان فصل سرما. من مورچهی امیدواری بودم که تردید نداشتم زمستان میگذرد، «وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید!»