در سال ۱۹۷۹، سه رویداد خاورمیانه را دگرگون کرد. رویداد نخست، وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود که به مدرنیزاسیون آمرانهی سلسلهی پهلوی در این کشور پایان داد. در دومین رویداد، افراد مسلح به رهبری گروهی از بنیادگرایان در عربستان سعودی به مسجدالحرام، قلب جهان اسلام، حمله کردند. رویداد سوم اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی بود؛ اقدامی که در پشتیبانی از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان صورت گرفت و به جنگی نه ساله با حدود یک میلیون کشته و بیش از پنج میلیون مهاجر و آواره انجامید.
حدود ۶.۷ میلیون نفر به خاطر فرار از خشونت جنگ داخلى، سوریه را ترک کردهاند. بخشى از آنها راهى اروپا شدهاند. اما ترکیه و لبنان هم به ترتیب حدود ۳.۶ میلیون و ۱.۵ میلیون نفر را پذیرفتهاند. هرچند آن گروهى که اردن به عنوان پناهندهی جنگى پذیرفته کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.
وقایع جنگ داخلی ناتمام سوریه احتمالاً بیشتر از هر نبرد دیگری در تاریخ به ثبت رسیده است. بسیاری از حوادث این جنگ به صورت زنده مخابره شده، و حاضران و شاهدان هم فیلمهای آماتور و شخصیشان را منتشر کردهاند. با وجود این، به نظر میرسد که این سونامی تصاویرْ جنگ را به جای شفافسازی، مبهم جلوه میدهد، جنگی پیچیده که طرفهای بسیاری در آن حضور دارند.
در میانهی نوامبر، هنگامی که از آغاز اعتراضها به حکومت رشوهخوار، ناکارآمد، و ورشکستهی لبنان سه هفته میگذشت، میشل عون، رئیس جمهور، اعتراضات را وارد ندانست: اگر معترضان از رهبری سیاسی کشور راضی نیستند باید «مهاجرت» کنند. اما این دقیقاً همان کاری بود که هزاران جوانان لبنانی در دهههای گذشته انجام داده بودند.
در ماه مه سال ۱۹۸۷، اصابت ظاهراً تصادفی موشک عراقی اگزوست به ناوچهی موشکانداز یواساس استارک آمریکایی ۳۷ کشته بر جای گذاشت. از قضا این حملهی یک موشک عراقی بود که به فشار بر واشنگتن برای وارد کردن نیروهای دریایی خود به خلیج فارس کمک کرد تا در مقابل حملات ایران از کشتیرانی محافظت کند.
اعتراضاتی که در دو ماه گذشته سراسر خاورمیانه را فراگرفتهاند چند دلیل بنیادین مشترک دارند: بهای نفت رو به افول است؛ نرخ بیکاری بالا است؛ شهروندان به اندازهی کافی طعم فساد و دیکتاتوری را چشیدهاند. معترضان در بیروت، بغداد، تهران و الجزیره میتوانند معضلاتی را به این فهرست اضافه کنند که مختص ملتهای آنها است.