مکزیک شهرتی دیرین در پذیرش مقامات سیاسی مخلوع و مخالفان سیاسی دارد: لوئیس بونوئل، فیلمساز تبعیدیِ اسپانیایی، برادران کاسترو، ارنستو چه گوارا و محمد رضا پهلوی تنها چند نمونهی مشهور از این پناهجویاناند. اما همه فرجام خوشی نداشتند از جمله مهمترین پناهجوی مکزیک، لئون تروتسکی.
اکتبر سال قبل، تقریباً یک دو جین از اعضای پارلمان اروپا در سفری که تمام هزینههای آن پرداخته شده بود، به بخش مناقشهآمیز کشمیر که تحت حاکمیت هند است سفر کردند. از دو ماه قبل که دولت نخست وزیر نارندرا مودی تنها ایالت هند با اکثریت مسلمان را از مزایای ویژهی هفتاد سالهاش محروم کرد، این نخستین بار بود که به شهروندان خارجی اجازه داده میشد به جامو و کشمیر وارد شوند.
عصر ما عصر فرمانروایی «انسانهای قدرتمند» است: رهبرانی که تصور میکنند برای این انتخاب شدهاند که ارادهی مردم را به کرسی بنشانند. وای به حال کسی یا چیزی که سر راه آنها بایستد، چه اپوزیسیون سیاسی باشد، چه دادگاه، رسانه یا مردمان دلیر. در حالی که این نگهبانانِ آزادی دیو و دد خوانده، نادیده انگاشته و نابود میشوند، گروههای آسیبپذیر، مثل پناهجویان، مهاجران، اقلیتها و کسانی که در فقر دست و پا میزنند، ضربهی کاری را میخورند.
آنچه رهبران اروپایی از آن سخن میگویند اقتصادهای ملی، نظامهای بهداشت عمومی ملی، و نظامهای آموزشی ملی است. بااینهمه، در مقابل ناسیونالیسم تفرقهافکنانهی رهبرانی که سودای فاشیسم را در سر دارند، خطابههای ناسیونالیستی مرکل و مکرون دربارهی بحران بر مراقبت، رعایت و همبستگی تأکید کردهاند.
پاسخ به این پرسش که اروپا برای ترکیه چه جایگاهی دارد، به طور چشمگیری در طول ۱۰ سال اخیر تغییر کرده است. وقتی ترکیه از نزدیکی با اروپا پا پس کشید و به ملیگرایی، اسلامگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی، و حتی بدتر، به زنستیزی و تبعیض جنسیتی رو آورد، در مقابلْ نظر اروپاییها نیز نسبت به ترکیه به شکلی سیستماتیک منفی شد.
هر چند دولتها میتوانند آزادی بیان را به نفع خود محدود کنند اما کاستن از شفافیت و اِعمال سانسور هزینههایی دارد. اغلب این سبکسنگین کردن سود و زیانِ سرکوب و سانسور را «تنگنای دیکتاتور» میخوانند. نوعی از این تنگنا وقتی به وجود میآید که دولت میخواهد محدودیتهایی علیه آزادی بیان وضع کند اما سرکوب میتواند به واکنش منفی علیه دولت بینجامد.