هیچ کتابی به اندازهی نقد عقل محض، نوشتهی ایمانوئل کانت، تأثیری ژرف و ماندگار بر اندیشهی فلسفی مدرن ننهاده است. شوپنهاور این کتاب را «مهمترین اثری که تاکنون در اروپا نوشته شده» توصیف کرده است. نوشتار پیش رو، به نخستین صفحهی کتاب، خشت اول این ساختمان فلسفی، نظر میافکند، تا مگر رمزی از هزاران راز آن بگشاید.
سیر حکمت در اروپا، به قول نویسندهاش، محمد علی فروغی، ذکاءالملک، «نخستین تصنیفی است که افکار فیلسوفان اروپا را به زبان فارسی درمیآورد.» جلد اول این کتاب در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، به چاپ رسید و در نود سال گذشته، به مثابهی یک مرجع و الگو در ادبیات فلسفی و زبان ترجمه به شمار رفته است.
در اواخر بعدازظهر یکی از جمعههای نوامبر پارسال، پلیس را به علت «حادثهای تروریستی» به ایستگاه مترو «آکسفورد سیرکوسِ» لندن فراخواندند. از مردم خواستند که ایستگاه را ترک کنند، و در نتیجه جمعیتی انبوه به طرف خروجیهای ایستگاه شتافتند. گزارشهایی دربارهی شلیک گلوله دهان به دهان چرخید، و عکسها و ویدیوهایی در اینترنت منتشر شد که نشان میداد مردم در حال فرار از آن ناحیهاند و نیروهای مسلح پلیس به سوی آن محل میشتابند.
پس از شاردن، سیاح و مستشرق فرانسوی که در عصر صفوی به ایران آمد، کنت دو گوبینو دیگر مستشرق فرانسوی در زمان ناصرالدین شاه دو بار به ایران آمد. نخستین بار در سالهای ۵۸-۱۸۵۵ به عنوان دبیر اول هیئت اعزامی از فرانسه و بار دوم در سالهای ۶۳-۱۸۶۱ در مقام سفیر کبیر فرانسه در ایران.
در قرن هفدهم، ثنویت دکارتیِ ماده و ذهن راهحلی مبتکرانه برای مشکلی بود که زائد دانستنِ خدا ایجاد کرده بود. «اندیشهها»یی که تا آن زمان به منزلهی «تصورات خدا» ذاتیِ طبیعت به شمار میرفت از شرّ سپاه ظفرمندِ علم تجربی نجات پیدا کرد و جای امنی در حوزهای جداگانه به نام «ذهن» یافت.
در پارکها تجربهی با هم بودنی دور از هم را داریم. این تابِ یکدیگر را در نزدیکی هم آوردن، با حفظ فاصلهها، بنیادهای صلح را در زیست اجتماعی ما تقویت میکند. در کنار هم بودنْ ما را بیخطرتر میکند. دیدار انسان، آدمها را از دور و نزدیک برانداز کردن، با آنها معاشرت و اختلاط کردن، گامی به سوی رفع بیگانگی و رفع خطر جنگ است.