سالمندان و افرادی که ناتوانی جسمی دارند یا در خانه به اینترنت دسترس ندارند، برای انجام کارهای خود وابسته به دیگراناند. ثبتنامها اینترنتی است و بسیاری خدمات فقط الکترونیکی ارائه میشود. در نتیجه کسب و کارِ کافینتها پررونق شده است. کافینتها در حقیقت شکل مدرن شدهی عریضهنویسانی هستند که تا همین یک دهه پیش در پیادهروهای دادگستری مینشستند و برای مراجعان بیسواد و غیرمطلع عریضه و شکواییه مینوشتند.
سر و صدای دعواهای همسایهی ما این روزها بیشتر از همیشه به گوش میرسد. همهی اعضای خانواده دور هم جمعاند، قرار است برای محافظت از خود و دیگران در برابر کرونا، تا جایی که میشود بیرون نروند. همه جا حرف فاصله است، اما رعایت فاصلهی اجتماعی به معنای نزدیکی فیزیکی درون خانوادههاست، و این نزدیکی اختلافات و مشکلات را عیانتر و شدیدتر کرده است.
دیوارنویسیها گاهی صریح است و گاهی در لفافه. یکی مستقیم پیام میدهد «همجنسگرایی بیماری نیست، همجنسگراستیزی بیماری اجتماعی است». و دیگری با زبان شعر میگوید «برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت».
چند روز بعد از ساقط شدن هواپیمای اوکراینی و کشته شدن ۱۷۶ مسافر و خدمهاش، توی ماشین بودیم و داشتیم از جلوی صف نامنظم پلیس ضدشورش، اسلحههایی که برای به رخ کشیدن توی دستشان گرفته بودند، و ماشینهای سیاهشان میگذشتیم. روی چهرههایشان دقیق شده بودیم که یکی از بچهها گفت «تجمعی که نیست، اینا چرا هنوز هستند؟» یکی دیگر جوابش را داد که: «برای همین، برای اینکه بگن ما هستیم، چه شما باشید چه نباشید. آینده از آن ماست.»
چند دهه سیاست حکومت در سترون کردن مردم و ایجاد شکافهای عمیق بین آنها موفق عمل کرده، شکاف طبقاتی، شکاف قومیتی، شکاف مذهبی و فرهنگی. سالهای متمادی رسانههای حکومتی به این شکاف دامن زدهاند و در برنامهها و فیلمها و سریالها گروهی مقابل گروهی دیگر قرار گرفتهاند و مرزبندی کردهاند. این مرز حالا بیشتر از همیشه هویداست، از تجمعی به تجمعی دیگر، از خشمی به خشمی دیگر.