سه دهه پس از پایان جنگ، جامعهی ایران هنوز در تلاطم تبعات ناشی از این جنگِ هشتساله است. آنچه در این میان کمتر بهرسمیت شناخته شده، آوارِ آسیبهای روانی بر جامعهای است که جنگ را از سر گذرانده است. با ارکیده بهروزان، پزشک و مردمشناسِ پزشکی که بهطور تخصصی دربارهی آسیبهای روانی و سلامت روان کار میکند، دربارهی زخمهای برجامانده از این جنگ هشتساله بر پیکر جامعهی ایران، گفتوگو کردهایم.
قرنطینهی ناشی از همهگیری کووید-19 اختلالی تکاندهنده در زندگی بود، اما برای من تازگی نداشت. من قبلاً هم قرنطینه شده بودم، روزها یا هفتهها و حتى یک بار برای ماهها نمیتوانستم آپارتمان، اتاق خواب یا تختم را ترک کنم. من قبلاً بارها اسیر کاناپه، اتاق نشیمن و حمام بودم و از دنیایى خطرناک خود را پنهان مىکردم.
داروهای ضدافسردگی از پرمناقشهترین درمانهای دارویی در علم پزشکی هستند و پوشش رسانهای دربارهی آنها معمولاً با سوگیری همراه است. اگر قرار بود هرچه را که در رسانهها میخواندیم یا میشنیدیم باور کنیم، نمیدانستیم این داروها را باید درمانی بسیار مؤثر بدانیم یا دارونماهایی بیخاصیت؛ آیا آنها داروهایی هستند بهطرز خطرناکی اعتیادآور یا اینکه عوارض جانبی ندارند. آنچه روشن است، این است که تمامی این عبارتهای ضدونقیض نمیتوانند صحیح باشند.
ما امروز همین کار را انجام میدهیم.:به آدمهای اطرافمان، چه خیالی و چه حقیقی، نگاه میکنیم و سعی میکنیم تشخیص دهیم که به چه اختلالی مبتلا هستند. در گذشته، این کار را فقط در مورد افرادی انجام میدادیم که در وضعیت بسیار وخیمی بودند. اما اکنون این عادت را تعمیم دادهایم و سعی میکنیم که اختلال افراد سرشناس را تشخیص دهیم. اما دوستان، اقوام و همکارانمان نیز مصون نیستند. مهمتر از همه اینکه خودمان را هم معاینه میکنیم []و به خیال خودمان][ اختلالمان را تشخیص میدهیم. دربارهی تشخیص خود، حکم صادر میکنیم و اصطلاحاتی را به کار میبریم که ثابت نشدهاند یا حتی مفاهیم معتبری نیستند.
هدف از این مقاله این است که به مردم عادی کمک کند که وقتی عزیزان و دوستانشان گرفتار افسردگی مزمن میشوند و به فکر خودکشی میافتند، پیش از آن که از کمک تخصصی بهرهمند شوند، و حتی در طول مداوا، به حرفهای آنها گوش دهند و از آنها حمایت کنند.
تلاشها برای خارج کردن «اوتیسم» از ردیف اختلالات روانی یا ضعفهای ذهنی، به حفظ حیثیت افراد اوتیستیک و حضور عادیتر و موفقتر آنها در جامعه منجر شده است. اما افراد اوتیستیک به حمایتها و خدمات ویژهای نیاز دارند که برخورداری از آنها با تشخیص پزشکی «اوتیسم» و پذیرش برچسب «اوتیستیک» به عنوان بخشی از هویت شخصی ممکن میشود. با این وضعیت متناقض چگونه باید کنار آمد؟