وقتی در سال ۱۹۸۰ آدولفو پرز اسکیوِل، از مخالفان حکومت آرژانتین، به علت فعالیتهای حقوق بشریِ خود برندهی جایزهی صلح نوبل شد اتفاق جالبی رخ داد. آرژانتین پیشتر قانونی را وضع کرده بود که بر اساس آن دولت موظف به گرامیداشت برندگان جایزهی نوبل بود. در نتیجه، حالا نظامیان حاکم بر این کشور مجبور بودند تا از یکی از مخالفان خود تجلیل کنند. از آن پس، اسکیول نه تنها توانست به دفاع از حقوق بشر ادامه دهد بلکه از حکومت نظامیِ این کشور هم مستمریِ ماهیانه دریافت میکرد!
با نگاه به متون مفصل و فراوان و کلاف سردرگم شیوههای متناقضی که برای فهم یا سوءفهم گاندی به کار رفته است، میتوان حتی (همصدا با دکتر اومکار سِین) گفت: «راستش، هیچ یک از ما واقعاً سعی نکردهایم که گاندی را بفهمیم، دستکم نه تا آنجا که بخواهد ما را به دردسر بیندازد… جذابیت گاندی در همین درکهای اشتباه از اوست. برای خود گاندی مفید بوده که او را اشتباه بفهمند چون به تصور عظمت او افزوده و به ایدهی "گاندی" ابعادی عظیم بخشیده است.»
منظورم از فدرالیسم جهانی وضعیتی است که ملتهای جهان با میل و رضایت خود گرد هم میآیند و در قالب یک ابرملت فدرال به وحدت میرسند. با این اقدام، آنها به تشکیل یک دولت مرکزی تن میدهند و رضایتمندانه بخشی از قدرت خود را به آن واگذار میکنند. البته این دولت مرکزی مرجعیت و اقتدار محدودی دارد تا بتواند برای برطرف کردن نیازها و چالشهای جمعی این ملتها اقدام کند.
از انقلاب فرانسه به این سو که جامعهی غربی وارد دوران مدرنیته شد، شکل رابطهی قدرت و هنر هم تغییر کرد. حتی در آخرین شکل این رابطه که تا قرن بیستم میلادی ادامه داشت و حتی امروز نیز در برخی کشورها نظیر فرانسه همچنان رایج است، دولت وظیفهی قانونی دارد که مقداری از بودجهی مورد نیاز تولید آثار هنری را بپردازد، حتی اگر این هنر اعتراضی و در مخالفت با سیاستهای دولت باشد.
در شگفت میمانیم که کجا میشود نمونهای از نیکی را در دنیای سیاست امروز پیدا کرد. آشوکا، امپراتور هند باستان، تصور میکرد که انتشار آرمانهای او برای گسترش نیکی اهمیت دارد. نهرو زمانی مصرانه از اعضای مجلس قانون اساسی خواسته بود به خاطر بیاورند که امپراتوری آشوکا «دوران جهانی» بودن هند بوده: دورانی که کشور هند همسایگانش را نه از راه جنگ که از راه فرهنگ زیر نفوذ میگرفت.
در کشورهایی که رهبران مرد دارند به طور میانگین 214 نفر از هر یک میلیون نفر بر اثر ابتلا به ویروس کرونا جان باختهاند. در کشورهایی که رهبران زن دارند این رقم یک پنجم، یعنی 36 نفر از هر یک میلیون نفر، است.