اسلام سیاسی چه ویژگیهایی دارد و چگونه و با چه پشتوانهای قدرت گرفته است؟ چگونه توانسته است سلطهی فرهنگیاش را بر اقشار مختلف تحمیل کند؟ روشنفکران سکولار در انقلاب ۵۷ چه واکنشی به آن نشان دادند؟ و چطور رگههای آشکار استبداد دینی را در آن نمیدیدند؟ این پرسشها را با عبدی کلانتری در میان گذاشتهایم.
آیا شیوههای خشونتپرهیز مبارزه، در هر زمان و زمینهای میتواند پیروز باشد؟ وقتی با حکومتی ستمگر و بیرحم مواجهایم که کشتار و شکنجه بخشی از ماهیت آن شده است، با کارزار خشونتپرهیز چگونه میتوان امید به تغییر داشت؟ این پرسش بهویژه پس از کشتار آبان ۱۳۹۸ بیش از پیش جدی شده است.
در شرایطی که امکان اصلاحات بنیادی وجود دارد و راههای اصلاحات مهیاست که شما بتوانید به اهداف سیاسیتان برسید، انقلابیگری خود به خود به عقب صحنه رانده میشود. برعکس، وقتی که راههای رفورم مسدود یا مبتنی بر توهم باشد، شما حتی اگر اکراه داشته باشید، در سیاست به سمت راهحلهای رادیکالتر کشانده میشوید.
ایران یک «دولت-ملت» مُدرن است و «ایرانی» کسی است که تابعیت این دولت را دارد، یعنی شهروند آن کشور و آن دولت-ملت محسوب میشود. این یک تعریف حداقلی و حقوقی و به گمان من دموکراتیکترین و صلحآمیزترین تعریف از انسان ایرانی است.
هرچه و هرکه با استبداد مدرنِ سلطنتی یا با غرب یا حتی با استعمار میجنگد الزاماً از آن حکومتها مترقیتر نیست بلکه میتواند بارها واپسگراتر و خطرناکتر باشد. این شناخت میبایست و میباید به ارزیابیِ تازه و بازسازی بسیاری از تئوریها و استراتژیهای چپِ مارکسیست در کشورهای درحال توسعه بینجامد.
جنبش کارگران ایران که در چند سال اخیر آرام آرام گسترش یافته، اکنون به یکی از مهمترین تحولات اجتماعی و سیاسی ایران تبدیل شده است. با توجه به اهمیت اعتراضات اخیر کارگری، با عبدی کلانتری، که پژوهشگر و از روشنفکران چپگراست، گفتگو کردیم و از او دربارهی برخی مسائل نظری جنبش کارگری پرسیدیم. این گفتگو بهصورت مکتوب انجام شده است.