ارتباط آثار هانا آرنت با مسائل روز هنگامی نمایان شد که به دنبال انتخاب دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ مهمترین کتاب او، خاستگاههای توتالیتاریسم، در صدر فهرست پرفروشترین کتابها قرار گرفت.
«باید امشب بیایم و با قلبت سخن بگویم.» این نخستین سطر از اولین نامهی عاشقانهی مارتین هایدگر به هانا آرنت است.
تصویر بنجامین فرنتز در فیلمهای مستند «حسابدار آشویتس»، «تعقیب کیفریِ شر» و «ما اکنون نخواهیم مُرد»، کالنقش فیالحجر در خاطرم نقش بسته است. چندی قبل هنگام گوش سپردن به سخنان او در مستند «تاوان»، سرودهای از ماریو بِنِدِتی، شاعر اروگوئهای، به ذهنم خطور کرد: «چه خوش است آنکه دانم/که تو در میانِ مایی».
زندگی با تئاتر خاطرات دکتر پرویز ممنون یا در واقع قصهی زندگی اوست که بهتازگی در تهران منتشر شده است. دکتر ممنون، زادهی اصفهان و تحصیلکردهی وین، در عالم تئاتر چهرهی شناختهشدهای است. در اینجا ما قسمتی از خاطرات او را که به روایت «لیلی و مجنون» مربوط است برگزیدهایم.
شخصِ حافظ بنا به زندگینامهاش جهانگرد، گردشگر و حتی ایرانگرد نبوده است و ظاهراً تا یزد پیشتر نرفته است. جهانی که او از آن یاد میکند [گشتهام در جهان و آخر کار] جهان عینی نیست، بلکه جهانی است که او را هنرمند کرده است.
شکستن قلم آسان است؛ آنجا که پای زور در میان است موقتاً از اهل قلم کاری ساخته نیست. اما برخلافِ تصورِ آن که میتواند قلم را بشکند، خطرِ قلمِ شکسته بیشتر است تا قلمِ آزاد. قلم شکسته بیشتر حرف میزند، در خفا حرف میزند، و چون آزادتر حرف میزند همهی حرف را میزند.