انقلاب، و همچنین ورشکستگی، به دو صورت رخ میدهد: ابتدا به تدریج، و سپس ناگهان.
کتاب «کوچ در پی کار و نان»، به قلم محمد مالجو پژوهشی است که در درجهی نخست به مواجههی تاریخی دولتهای پس از مشروطه با مسئلهی مستمندان میپردازد، و در عین حال پژوهشی است دربارهی حضور و پراکندگی مهاجران آذربایجانی در نقاط مختلف ایران. موضوعی که بهرغم اهمیت اجتماعی، اقتصادی و چه بسا سیاسیاش، مهجور مانده و مطالعه نشده است. این کتاب عمدتاً به ریشههای این پدیده پرداخته اما میتوان امیدوار بود که راه را برای پژوهش در گوشهها و دورههای دیگر باز کند.
در اوایل دههی ۱۹۹۰، عقیدهی رایج این بود که گسترش انتخابات مستقیمِ چندحزبی گام بلندی در جهت گذار به دموکراسی است؛ در واقع، اغلب تصور میشد که انتخابات شرط لازم و کافی برای دموکراتیزاسیون است. «مغالطهی انتخاباتگرایی» بر این ایده تأکید میکند که نفس برگزاریِ انتخابات، فارغ از چگونگیِ برگزاری آن، خودبهخود کنش سیاسی را به سوی رقابتهای مسالمتآمیز میان نخبگان هدایت میکند و به فرد پیروز مشروعیت عمومی میبخشد.
شاید این قدرتمندترین ابزار برای به نتیجه رسیدن اعتراضات است: هنگامی که آرمان معترضان به اندازهای قدرتمند است که دیگر آنان به نتیجهبخشی یا عدم نتیجهبخشی اعتراضات فکر نمیکنند بلکه احساس میکنند از نظر اخلاقی باید بر پا خیزند و حرف خود را بزنند.
هر چند دولتها میتوانند آزادی بیان را به نفع خود محدود کنند اما کاستن از شفافیت و اِعمال سانسور هزینههایی دارد. اغلب این سبکسنگین کردن سود و زیانِ سرکوب و سانسور را «تنگنای دیکتاتور» میخوانند. نوعی از این تنگنا وقتی به وجود میآید که دولت میخواهد محدودیتهایی علیه آزادی بیان وضع کند اما سرکوب میتواند به واکنش منفی علیه دولت بینجامد.
اغراق نیست اگر بگوییم چیزی که میتوان آن را «مسئلهی دولت» نامید، مهمترین پرسش سیاست در ایران معاصر است. با این نهاد چه باید کرد؟ پیش از انقلاب راه حل سادهای برای حل «مسئلهی دولت» وجود داشت: باید دولت را تسخیر کنیم و به وسیلهی آن جامعهای جدید بنا نهیم. انقلاب و پیامدهای آن به جامعهی ایران نشان داد «مسئلهی دولت» بغرنجتر از چیزی است که پیشتر تصور میشد. انقلاب درک ما را از سیاست تلختر و در عین حال پیچیدهتر کرد.